اندام

/~andAm/

    division
    figure
    form
    frame
    member
    organ
    limb
    body

فارسی به انگلیسی

اندام اضافی
appendage

اندام بری شده
disjointed

اندام بری کردن
dismember

اندام بری کردن مفصل
disjoint

اندام بریده
disjointed

اندام بیرون زده
protuberance

اندام تارساز
spinneret

اندام تباهی
lesion

اندام تننده
spinneret

اندام ثانوی
appendage

اندام جانهشت شده
prosthesis

اندام جلو امده
protrusion

اندام جنبشی
limbs

اندام جنسی
sex organ

اندام حساس نسبت به نور
eye

اندام حسی
sensor

اندام درونی بدن
inside

اندام دژدیس
deformity

اندام زاداوری
genitals

اندام سوهشی
sense organ

مترادف ها

organ (اسم)
الت، وسیله، اندام، عضو، ارغنون، عضو بدن، ارگان، ارگ

member (اسم)
جزء، شعبه، اندام، بخش، عضو، کارمند

shape (اسم)
تجسم، صورت، اندام، سبک، شکل، قواره، طرز، ریخت

body (اسم)
جسد، لاشه، بدن، بدنه، اندام، جسم، تن، تنه، پیکر، جرم، بالاتنه، اطاق ماشین، جرم سماوی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

انداماندامانداماندام
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اندامانداماندامانداماندام
هَنام
بررسی واژگانِ {دام، اندام، کدام}:
ما در پارسی واژه یِ {دام} را داریم به چَمِ {تَن، نفر، بدن} که واژگانِ {اندام، کدام} نیز برگرفته از همان هستند.
ساختار هر کدام را جداگانه بررسی می کنیم:
1 - اندام:
...
[مشاهده متن کامل]

از دو بَخشِ {اَن:همه} که پیشوند است و {دام:تَن، بدن} ساخته شده است و برابر ِ {همه یِ بدن} است.
2 - کدام:
از دو بخشِ {ک:پیشوندِ پرسش است که در {کجا:ک - جا} دیده میشود} و {دام:تَن، نفر} ساخته شده است.
بِدرود!

لری بختیاری بروک:اندام، بدن
سرود نظامی چنین است
چو در زور پیچیدی اندام را
گره برزدی گوش ضرغام را
body part
اعضا . . . . ارگان . . . . .
اندام:
واژه ی اندام هم به معنای" همه ی تن" و هم به معنای "عضوی از اعضای تن" است. وقت باشد من از اشعار او ( مسعودسعد ) همی خوانم موی بر اندام من بر پای خیزد" "من بترسیدم از وی چنانکه اندام های من خواست که از هم جدا گردد. "
...
[مشاهده متن کامل]

از همین واژه ترکیب بی اندام به معنی "نامتناسب، ناموزون" ساخته شده است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۴۴. )

با سپاس از واکاوی استاد آقای حسین فلاح
پیکر، وبه رویه جمع اندام ها و در گویش کردی اندامان
ریزنقش
اندام : پیشوند"اَن" دام. پیشوند "اَن" به معنی و مفهوم مجموعه، مجتمع، با هم و یکجا بودن است. و "دام" به معنی درهم تنیده، منسجم، متشکل و به هم پیوسته را می دهد. و در کل اندام به معنی هرچیز به هم تنیده و متشکل و یکجا را می گویند .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)