لری بختیاری
کَرَنژیر، لیفَ، کَرَّ:انجیر
واژه اَنجیراز پارسی میانه انسیل در پارسی جدید یا نو اَنجیر است این واژه یعنی اَنجیر صد صد در پارسی است.
منابع ها. فرهنگ ریشه واژگان فارسی
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ پهلوی به فارسی
جامع واژگان مترادف ومتضاد
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ لغات عامیانه
فرهنگ زبان ایرانی باستان بارتولومه
واژه نامه پارسی سره
انجیر در سنسکریت انجِیره anjeyra و به معنی روان کننده ی گرمی بخش بوده است.
معنی: ارایش، انجیر، چیز بی بها، صف ارایی
معانی دیگر: مخفف:، مجازی، به طور مجازی، هر چیز کم ارزش، ناچیز، پشیز، پول سیاه، کفر ابلیس، ذره، ( گیاه شناسی ) درخت انجیر ( از جنس ficus از خانواده ی mulberry که گونه ی ficus carica انجیر خوراکی می دهد و گونه های دیگر آن گیاهان زینتی و حاره ای هستند - fig tree هم می گویند ) ، ( این کار که به نشان توهین انجام می شود: قرار دادن شست بین دو انگشت مجاور آن و یا قرار دادن شست پشت دندانهای فوقانی ) بیلاخ !، ( عامیانه ) ظاهر، سر و وضع، ( با out یا up ) شال و قبا کردن
... [مشاهده متن کامل] اسامی میوه های مختلف به انگلیسی:
apple = سیب 🍏 🍎
seed ( American ) / pip ( British ) = تخم سیب
pear = گلابی 🍐
banana = موز 🍌
grape = انگور 🍇
watermelon = هندوانه 🍉
... [مشاهده متن کامل]
melon = خربزه، ملون
cantaloupe = طالبی
honeydew melon = طالبی
❗️لطفا برای مشاهده تفاوت این دو طالبی، عکس های هر کدام را در گوگل سرچ و مشاهده کنید
plum = آلو
greengage = آلو سبز
apricot = زردآلو
peach = هلو 🍑
nectarine = شلیل
cherry = گیلاس 🍒
sour cherry = آلبالو
fig = انجیر
persimmon = خرمالو
mango = انبه 🥭
pineapple = آناناس 🍍
avocado / avocado pear = آووکادو 🥑
strawberry = توت فرنگی 🍓
blueberry = بلوبری
blackberry / bramble ( British ) = توت سیاه
raspberry = تمشک
❗️بعضی جا ها هر دو کلمه رو تمشک معنا کردند. برای مشاهده تفاوت این دو، لطفا هم blackberry و هم raspberry رو در گوگل سرچ کنید و تصاویر هر کدام رو مشاهده کنید
orange = پرتقال
tangerine = نارنگی 🍊
clementine = نارنگی یافا
lemon = لیمو 🍋
lime = لیمو ترش
pomegranate = انار
kiwi / kiwi fruit = کیوی 🥝
quince = به
stone ( British ) / pit ( American ) = هسته میوه
انجیر واژه ای ایرانی
که ترکان و مغولان هم این واژه را از ایرانیان گرفته و استفاده میکنند
در زبانهای ایرانی
کردی . . . . هژیر
پارسی. . . انجیر
تین، انجیربن، سوراخ
فامیلی من انجیری است معنایش رامی خواستم
انجیر باید بشه feeg
42. امروزه انجیر ( Ficus carica ) را در دره رود یانگ تسه چون درختچه های نامنظم می کارند و میوه آن بسیار کوچکتر و پست تر از گونه های ایرانی است. 1 بر پایه آنچه در Pen ts‛ao kanmu آمده، زیستگاه آن یان ـ چو ( Yan - čou ) ( منطقه یانگ تسه پائین ) و یون ـ نان است. لی شی ـ چن در ادامه می گوید این گیاه در روزگار وی در چه ـ کیان ( Če - kian ) ، کیان ـ سو ( Kian - su ) ، هو ـ پی ( Hu - pei ) ، هو ـ نان ( Hu - nan ) ، فو ـ کی ین ( Fu - kien ) و کوان ـ تون ( Kwan - tun ) ( ) با قلمه زنی کشت می شده است. نکته اخیر بسیار مهم است از آنرو که نشان می دهد چینی ها از شیوه گرده افشانی بکمک گلهای انجیر خودرو بی خبر مانده اند و در کتابهای آنها هم نیامده است. انجیر بومی چین نیست، اما با وجود اینکه در منابع چینی هیچ اطلاعاتی درباره زمان و چگونگی ورود آن به چین به چشم نمی خورد، بس روشن است که این گیاه از ایران و هند وارد چین شده و این رویداد پیش از دوره تانگ نبوده است.
... [مشاهده متن کامل]
نامهای زیر برای انجیر به دست ما رسیده است:
( 1 ) a - ži پو ـ سه ( ایرانی ) ( žir ) *a - žit ( یا ayi، *a - yik ) ، 2 که همبرابر است با صورتی فارسی بدون n که هنوز هم در hežīr یا ezir کردی هست. قرائت دیگری به صورت tsan هست که نمی توان همچون واترز3 و هیرت4 از آغاز رد کرد. در Pen ts‛ao kan mu5 آمده که باید این نویسه را čeu، *dzu و *tsu و *ts‛u تلفظ کرد ( که گویا سفرنگی است کهن ) طوری که *adzu، *atsu، *ats‛u به دست آید. حاصل با صورت فارسی باستانی*aju همبرابر است. در هر صورت، آوانگاشتهای چینی، به هر صورتی هم که آنها را بپذیریم، برخلاف ادعای هیرت، هیچ ربطی به انجیر، anjīr فارسی امروزی ندارد بلکه از دوره ای کهن تر یعنی فارسی میانه است.
( 2 ) yin - ži، 1 ( r ) *an - žit. این واژه، برخلاف ادعای هیرت، "ظاهراً آوانگاشت واژه هندوستانی انجیر ( añjir ) " نیست، بلکه آوانگاشت anjīr یا enjīr فارسی امروزی است و واژه هندوستانی ( و نیز añjīra سنسکریت ) از زبان فارسی وام گرفته شده اند؛ injir در فارسی تخاری، intsir در زبان افغانی، و indžaru در زبان روسی.
( 3 ) ti - ni یا ti - čen یا ( *ti - tsen، *ti - ten ) در زبان فو ـ لین؛ که گونه آخری را برخلاف نظر هیرت نباید حتماً مردود دانست. نک tittu آشوری ( بر گرفته از *tintu ) ؛ tīn در فنیقی؛ ti‛nu ، te‛ēnāh در عبری؛2 tīn ، tine ، tima در عربی؛ ts‛īntā ، tēnta ، tena در آرامی؛ tin در پهلوی ( وام واژه سامی ) . گفته اند که خاستگاه این نام سامی جنوب خاوری عربستان بوده است که به نظر گیاه شناسان خاستگاه کشت انجیر را نیز باید در همان جا جست؛ اما با توجه به واژه آشوری و دیرندگی انجیر در آشور، 3 این نظریه متحمل به نظر نمی رسد. تردیدی نیست که آوانگاشت چینی با نامی سامی همخوانی دارد؛ آرامی بودن این نام، که هیرت بر آن اصرار می ورزد تا نظریه اش را مبنی بر آرامی بودنِ زبانِ فو ـ لین اثبات کند، جای تردید دارد. بر عکس، آوانگاشت ti - ni به صورتهای عربی، فنیقی و عبری بسیار نزدیکتر است. 4
( 4 ) ( یا بهتر، ) yu - t‛an - po، *u - dan - pat ( par ) ، *u - dan - bar برابر با udambara سنسکریت ( Ficus glomerata ) . 5 به گفته لی شی ـ چن این نام در کوان ـ تون متداول است.
( 5 ) wu hwa kwo ( ’’میوه بی گل‘‘ ) ، 6 ičijiku در ژاپنی. این پندار نادرست که درخت انجیر شکوفه نمی کند، بر خلاف تصور هیرت، منحصر به آلبرتوس ماگنوس ( Albertus Magnus ) نیست بلکه ریشه در عهد باستان دارد و در آثار ارسطو و پلینی دیده می شود. 1 خاستگاه این نظر نادرست این است که گلهای انجیر، بر خلاف بیشتر درختان میوه، به چشم نمی آیند و در درون میوه و روی رویه درونی آن پنهان می شوند. اگر انجیری را که به یک سوم رشدش رسیده باشد بشکافیم، گلها را در اوج شکفتگی می بینیم. 2
در نجد ایران پراکندگی انجیر رسمی ( Ficus carica ) به اندازه انار است. نوع rupestris آن در کوههای کهگیلویه یافت می شود؛ و گونه دیگر آن، Ficus johannis در افغانستان[!] بین طبس ( Tebbes ) و هرات و نیز در بلوچستان می روید. در بخشهای کوهستانی توروس در ارمنستان و در زمینهای جلگه ای ایران، انجیر کاری از مدتها پیش پیشرفت بسیار کرده است. کشت این درخت در جهت خاور تا به خراسان، هرات، افغانستان و نیز مرو و خیوه گسترش یافته است. در این هم تردیدی نیست که انجیر در ایران ساسانی کشت می شده، زیرا در نوشته های پهلوی از آن سخن رفته است ( نک: ص. 192 ) و شاهد رسمی این واقعیت را در سالنامه دودمان لیانگ توان یافت که udambara را به پو ـ سه ( ایران ) نسبت داده و شکوفه های آن را دل انگیز شمرده است. 5 همان طور که گفته شد، در هند این نام به Ficus glomerata اشاره دارد؛ اما البته در چین ظاهراً Ficus carica ]انجیر رسمی [ را نیز به همین نام می نامند. هوان تسان6 ( Hüan Tsan ) udambara را درشمار میوه های هند برده است.
استرابو7 گوید در هیرکانیه ( Hyrcania ) ( در باکتریا ) هر درخت انجیر سالانه شصت مدیمنی ( medimni ) ( برابر با یک و نیم بوشل ]پیمانه ای حدوداً برابر با 54 لیتر یا دوازده گالن[ ) محصول می آورد. به گفته هرودوت، 8 کروسئوس به این بهانه از لشکرکشی علیه کورش درگذشت که ایرانیان حتی شراب نمی نوشند و نوشیدنیشان تنها آب است و انجیر هم برای خوردن ندارند. البته این افسانه ای است بدور از هر گونه ارزش تاریخی، زیرا روشن است که در ایران کهن هم شراب بود هم انگور. بر پایه داستان سیاسی دیگری از یونانیان، خشایار شاه که روزانه همراه خوراک انجیر سرزمین آتیک می خورد هرروز به یاد می آورد سرزمینی که این میوه از آن خیزد هنوز از آن وی نیست. یافته اخیر در مورد وجود انجیر در بابل باستان ما را به این نتیجه می رساند که انجیر در ایران باستان نیز شناخته بود و خورده می شد.
به هیچ روی نمی توان با اطمینان گفت که انجیر کِی و چگونه از ایران به چین رفت. در کتاب yu yan tsa tsu درباره انتقال انجیر به چین چیزی گفته نشده و تنها در باز نمود درخت آمده است که در فو ـ لین و ایران یافت می شود. 1 هرچه باشد . . .