اِنتقام
یکی از. برابرنهادهای زیبا و برازنده ی فرهنگ ایران برای انتقام : دادسِتانی ، دادسِِتَدی است ، با کارواژه ی دادسِتاندن و دادسِتَدَن می توان برگرفته های دستور زبانی را به دست آورد
انتقام گرفتن = داد سِتاندن ، داد سِتَدَن
... [مشاهده متن کامل]
انتقام = داد سِتانی ، دادسِتَدی
مُنتَقِم = داد سِتاننده ، دادسِتَنده ، دادسِتان ، دادسِتَد
هم چنین می توان از دیگر آمیخته ها هم بهره بُرد :
داد گرفتن ، کینه کِشیدن ، کینه جُستن ، کینه توختن ، نیز :
داد توختن = انتقام گرفتن
دادتوز ، دادتوزَنده = مُنتَقِم
دادتوزی ، دادتوزَندگی ، دادتوزِش ، دادتوخت = اِنتِقام
قصاص انتقام نیست!
بلکه برقراری نظم واقامت قسط را هست.
انتقام فقط روز قیامت محقق میشه!
به واژها : قسط، فقط، قصاص، . . . . رجوع کنید!
نَقَمَ، ینتقِم، إنتقام، مُنتقِم: واژه کاملا قرآن عربی هست وبس!
... [مشاهده متن کامل]
"و من أظلم مِمن ذکر بآیات ربه ثم أعرض عنها؟! إنّا من المجرمین مُنتقمون"
اللهُ المُنتقِم!
منطقی=رشنال، rational
فکر کنن درست نوشته باشم
کینه داشتن از کسی و تلافی کردن
در ترکی می شود �c با o نرم
این واژه مثل همه واژه های دیگر ، زبان من درآوردی عربی ، از زبان های دیگر گرفته است ، انتقام واژه ای عبری است که در عبری" ناکام" گفته می شود و روشن است که عرب ، از ریشه نکم یا نقم واژه سازی کرده است ، نمیتوان
... [مشاهده متن کامل] گفت که عبری و عربی از یک خانواده اند ، مگر فارسی و فرانسه از یک خانواده نیستند ؟ ولی مثلن تلویزیون فرانسوی است .
انتقام در لغت عرب به معنی مجازات و کیفر دادن است ، نه آنچنانکه در فارسی امروز از آن فهمیده میشود .
در تفسیر المیزان می خوانیم : کلمه ( انتقام ) بطوریکه گفته اند به معنای مجازات بدکاران بر طبق بدکاری آنان است ، و لازمه این معنا آن نیست که حتما غرض داغ دل گرفتن هم در بین باشد، چون داغ دل گرفتن از لوازم انتقامهای معمول در بین ما است ، نه از لوازم معنای لغوی این کلمه ، چون بدی بدکاران در میان ما انسان ها باعث منقصت و ضرری برای ما می شود و ما با مجازات بدکار، می خواهیم قلب خود را التیام دهیم ، و اگر نمی توانیم ضرری را که بدکار متوجه ما کرده جبران کنیم ، لااقل داغ دلی از وی بگیریم .
... [مشاهده متن کامل]
و اما خدای عزوجل ساحتش عزیزتر و مقدس تر از آن است که از اعمال بندگان بد کارش متضرر شود، و یا العیاذ باللّه نقصی بر او وارد آید، لیکن وعده داده - و وعده او حق است - که بزودی در میان بندگانش به حق قضاوت کند، و اعمال آنان را جزا دهد، اگر خیر است خیر و اگر شر است شر، چنانک ه فرمود: ( و اللّه یقضی بالحق ) .
انتقام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کینه کشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) . کینه کشیدن از کسی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . کین کشیدن. ( مصادر زوزنی ) . کینه خواستن. کین توختن. ( فرهنگ فارسی معین ) .
یعنی قصاص گرفتن و آن حق خدای تعالی است و انسان رادر آن بهره و نصیبی نیست و اگر کسی از بنی نوع بشر آنرا حق خود بداند و در آن دخل و تصرف کند و مرتکب شود نسبت بخدای تعالی بسیار جسور بوده ، افترا بر او بسته
... [مشاهده متن کامل] است و چون جان و روح شریعت موسوی بر ضد انتقام بوده بدان واسطه شهرهای بست برای ولی مقتول قرار داده شد. و انجیل کلیةً از انتقام منع کرده و به آمرزش امرنموده است. ( از قاموس کتاب مقدس )
کینه ستدن. [ن َ / ن ِ س ِ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) کین ستدن. کین ستاندن. کینه گرفتن. رجوع به کین ستدن و کین ستاندن شود.
کینه ستدن
( مصدر ) انتقام کشیدن .
کین ستاندن. [ س ِ دَ ] ( مص مرکب ) کین ستدن. انتقام کشیدن :
... [مشاهده متن کامل]
ببخش ای شاه دریادل بکوش ای خسرو عادل
که گاه بخشش و کوشش دهی زرّ و ستانی کین.
امیرمعزی ( از آنندراج ) .
کینه جستن. [ ن َ / ن ِ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) انتقام کشیدن. انتقامجویی کردن. خونخواهی کردن. کینه کشیدن. کینه خواستن :
ز ایوان به دشت آمد افراسیاب
همی کرد بر کینه جستن شتاب.
فردوسی.
کینه نجوید مگر از دوستان
... [مشاهده متن کامل]
بر چه نهادی تو الهی بناش ؟
ناصرخسرو.
هر آن کسی که همی کینه جست با تو به دل
نه دیر، زود که بخت بدش پشیمان کرد.
مسعودسعد.
و رجوع به کینه خواستن و کینه کشیدن شود.
کینه آوردن
( مصدر ) انتقام کشیدن .
کینه بستن. [ ن َ / ن ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) کین بستن. انتقام کشیدن. || دشمن شدن. عداوت پیدا کردن :
به کیش حق پرستان کینه نتوان بست با دشمن
مسلمانی گره از رشته ٔ زنار بگشاید.
میرزا معز فطرت ( از آنندراج ) .
کینه بازآوردن ؛ انتقام گرفتن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : پس آواز داد به بانگ بلند که ای نصر سیار چگونه دیدی این کینه بازآوردن ؟ ( بلعمی ، از یادداشت ایضاً ) .
- کینه بازخواستن ؛ انتقام کشیدن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . انتقام جویی کردن :
... [مشاهده متن کامل]
کیان زاده گفت ای جهاندار شاه
برو کینه ٔ باب من بازخواه.
دقیقی.
وگر جنگ را یار داری کسی
همان گنج و دینار داری بسی
بر این کوش و این کینه ها بازخواه
بود خواسته ، تنگ ناید سپاه.
فردوسی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
در آن سال که امیر مودود به دینور رسید و کینه ٔ سلطان شهید بازخواست و به غزنین رفت و به تخت ملک نشست. ( تاریخ بیهقی ) .
در قلب او میلِ انتقام برافروخته گردید.
ان بیوک اسگر بیزیم اسگر. . ان و هر کلمه ایی ان داشته باشد تورکی است. مثل انگشتر، انگور، انبر، انگبین، انجیر بر وزن زنجیر، انگوت، انجیل، اناین، انتقام
payback
دمار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)