انتقام

/~enteqAm/

    reprisal
    retaliation
    revenge
    scourge
    vengeance

فارسی به انگلیسی

انتقام امیز
vengefully, vengeful

انتقام امیزانه
vengefully

انتقام جو
vindictive, vengeful

انتقام جوی
vengeful

انتقام جویانه
retaliatory, revengefully, vengeful, vindictive, vindictively

انتقام جویی
vindictiveness, vendetta

انتقام خود را از کسی کشیدن
to revenge oneself on someone

انتقام گرفتن
avenge, revenge, wreak, fix, visit

انتقام گرفتن یا انتقام کشیدن
to take vengeance

انتقام گیر
avenger, nemesis

انتقام مرا از او بگیرید
avenge me on him.

انتقام نگرفتن
forgo

مترادف ها

revenge (اسم)
تلافی، انتقام

reprisal (اسم)
جبران، تلافی، انتقام

vengeance (اسم)
کینه، انتقام

nemesis (اسم)
کینه جویی، انتقام، قصاص

wreak (اسم)
انتقام

vindictive (صفت)
تلافی، کینه جو، انتقام، انتقامی، تلافی کننده

پیشنهاد کاربران

اِنتقام
یکی از. برابرنهادهای زیبا و برازنده ی فرهنگ ایران برای انتقام : دادسِتانی ، دادسِِتَدی است ، با کارواژه ی دادسِتاندن و دادسِتَدَن می توان برگرفته های دستور زبانی را به دست آورد
انتقام گرفتن = داد سِتاندن ، داد سِتَدَن
...
[مشاهده متن کامل]

انتقام = داد سِتانی ، دادسِتَدی
مُنتَقِم = داد سِتاننده ، دادسِتَنده ، دادسِتان ، دادسِتَد
هم چنین می توان از دیگر آمیخته ها هم بهره بُرد :
داد گرفتن ، کینه کِشیدن ، کینه جُستن ، کینه توختن ، نیز :
داد توختن = انتقام گرفتن
دادتوز ، دادتوزَنده = مُنتَقِم
دادتوزی ، دادتوزَندگی ، دادتوزِش ، دادتوخت = اِنتِقام

قصاص انتقام نیست!
بلکه برقراری نظم واقامت قسط را هست.
انتقام فقط روز قیامت محقق میشه!
به واژها : قسط، فقط، قصاص، . . . . رجوع کنید!
نَقَمَ، ینتقِم، إنتقام، مُنتقِم: واژه کاملا قرآن عربی هست وبس!
...
[مشاهده متن کامل]

"و من أظلم مِمن ذکر بآیات ربه ثم أعرض عنها؟! إنّا من المجرمین مُنتقمون"
اللهُ المُنتقِم!

منطقی=رشنال، rational
فکر کنن درست نوشته باشم
کینه داشتن از کسی و تلافی کردن
در ترکی می شود �c با o نرم
این واژه مثل همه واژه های دیگر ، زبان من درآوردی عربی ، از زبان های دیگر گرفته است ، انتقام واژه ای عبری است که در عبری" ناکام" گفته می شود و روشن است که عرب ، از ریشه نکم یا نقم واژه سازی کرده است ، نمیتوان
...
[مشاهده متن کامل]
گفت که عبری و عربی از یک خانواده اند ، مگر فارسی و فرانسه از یک خانواده نیستند ؟ ولی مثلن تلویزیون فرانسوی است .

انتقام در لغت عرب به معنی مجازات و کیفر دادن است ، نه آنچنانکه در فارسی امروز از آن فهمیده میشود .
در تفسیر المیزان می خوانیم : کلمه ( انتقام ) بطوریکه گفته اند به معنای مجازات بدکاران بر طبق بدکاری آنان است ، و لازمه این معنا آن نیست که حتما غرض داغ دل گرفتن هم در بین باشد، چون داغ دل گرفتن از لوازم انتقامهای معمول در بین ما است ، نه از لوازم معنای لغوی این کلمه ، چون بدی بدکاران در میان ما انسان ها باعث منقصت و ضرری برای ما می شود و ما با مجازات بدکار، می خواهیم قلب خود را التیام دهیم ، و اگر نمی توانیم ضرری را که بدکار متوجه ما کرده جبران کنیم ، لااقل داغ دلی از وی بگیریم .
...
[مشاهده متن کامل]

و اما خدای عزوجل ساحتش عزیزتر و مقدس تر از آن است که از اعمال بندگان بد کارش متضرر شود، و یا العیاذ باللّه نقصی بر او وارد آید، لیکن وعده داده - و وعده او حق است - که بزودی در میان بندگانش به حق قضاوت کند، و اعمال آنان را جزا دهد، اگر خیر است خیر و اگر شر است شر، چنانک ه فرمود: ( و اللّه یقضی بالحق ) .

انتقام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کینه کشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) . کینه کشیدن از کسی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . کین کشیدن. ( مصادر زوزنی ) . کینه خواستن. کین توختن. ( فرهنگ فارسی معین ) .
یعنی قصاص گرفتن و آن حق خدای تعالی است و انسان رادر آن بهره و نصیبی نیست و اگر کسی از بنی نوع بشر آنرا حق خود بداند و در آن دخل و تصرف کند و مرتکب شود نسبت بخدای تعالی بسیار جسور بوده ، افترا بر او بسته
...
[مشاهده متن کامل]
است و چون جان و روح شریعت موسوی بر ضد انتقام بوده بدان واسطه شهرهای بست برای ولی مقتول قرار داده شد. و انجیل کلیةً از انتقام منع کرده و به آمرزش امرنموده است. ( از قاموس کتاب مقدس )

کینه ستدن. [ن َ / ن ِ س ِ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) کین ستدن. کین ستاندن. کینه گرفتن. رجوع به کین ستدن و کین ستاندن شود.
کینه ستدن
( مصدر ) انتقام کشیدن .
کین ستاندن. [ س ِ دَ ] ( مص مرکب ) کین ستدن. انتقام کشیدن :
...
[مشاهده متن کامل]

ببخش ای شاه دریادل بکوش ای خسرو عادل
که گاه بخشش و کوشش دهی زرّ و ستانی کین.
امیرمعزی ( از آنندراج ) .

کینه جستن. [ ن َ / ن ِ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) انتقام کشیدن. انتقامجویی کردن. خونخواهی کردن. کینه کشیدن. کینه خواستن :
ز ایوان به دشت آمد افراسیاب
همی کرد بر کینه جستن شتاب.
فردوسی.
کینه نجوید مگر از دوستان
...
[مشاهده متن کامل]

بر چه نهادی تو الهی بناش ؟
ناصرخسرو.
هر آن کسی که همی کینه جست با تو به دل
نه دیر، زود که بخت بدش پشیمان کرد.
مسعودسعد.
و رجوع به کینه خواستن و کینه کشیدن شود.

کینه آوردن
( مصدر ) انتقام کشیدن .
کینه بستن. [ ن َ / ن ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) کین بستن. انتقام کشیدن. || دشمن شدن. عداوت پیدا کردن :
به کیش حق پرستان کینه نتوان بست با دشمن
مسلمانی گره از رشته ٔ زنار بگشاید.
میرزا معز فطرت ( از آنندراج ) .
کینه بازآوردن ؛ انتقام گرفتن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : پس آواز داد به بانگ بلند که ای نصر سیار چگونه دیدی این کینه بازآوردن ؟ ( بلعمی ، از یادداشت ایضاً ) .
- کینه بازخواستن ؛ انتقام کشیدن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . انتقام جویی کردن :
...
[مشاهده متن کامل]

کیان زاده گفت ای جهاندار شاه
برو کینه ٔ باب من بازخواه.
دقیقی.
وگر جنگ را یار داری کسی
همان گنج و دینار داری بسی
بر این کوش و این کینه ها بازخواه
بود خواسته ، تنگ ناید سپاه.
فردوسی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
در آن سال که امیر مودود به دینور رسید و کینه ٔ سلطان شهید بازخواست و به غزنین رفت و به تخت ملک نشست. ( تاریخ بیهقی ) .

در قلب او میلِ انتقام برافروخته گردید.
ان بیوک اسگر بیزیم اسگر. . ان و هر کلمه ایی ان داشته باشد تورکی است. مثل انگشتر، انگور، انبر، انگبین، انجیر بر وزن زنجیر، انگوت، انجیل، اناین، انتقام
payback
دمار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس