انتقاد

/~enteqAd/

    criticism
    reproof
    reproval
    subjugation
    static

فارسی به انگلیسی

انتقاد امیز
censorious, critical, based on criticism

انتقاد بی خودی
potshot

انتقاد پر سر و صدا
flak

انتقاد تلخ و ناسزاامیز
diatribe

انتقاد شدید
bashing _, censure, slam, stricture, roast

انتقاد شدید و ناگهانی
blast

انتقاد طنزامیز
squib

انتقاد طولانی
lecture

انتقاد غرضامیز
hatchet job

انتقاد ملایم کردن
admonish

انتقاد ناپذیر
unexceptionable

انتقاد کردن
animadvert, reprove, pan, to criticize

انتقاد کردن پشت سر هم
fire

انتقاد کردن شدید
roast

انتقاد کننده
criticizer

مترادف ها

animadversion (اسم)
قوهء اعطراض، اعتراض، تذکر و اعلام خطر، انتقاد، تعیین تقصیر و مجازات نمودن

criticism (اسم)
انتقاد، عیب جویی، نقد ادبی، نکوهش، نقدگری

critique (اسم)
انتقاد، مقاله انتقادی، فن انتقاد

censure (اسم)
انتقاد

raillery (اسم)
انتقاد، سرزنش، شوخی، توبیخ، استهزا

fustigation (اسم)
انتقاد، چوب زنی

پیشنهاد کاربران

انتقاد: آشکار کردن عیوب، کاستی ها، خطاها و گناهان ( جرم ها ) و یا عیوب و کاستی های گفتار یا نوشتار کسی برای نشان دادن درست از نادرست، خوب از بد، خوار کردن، از غرور انداختن و یا نشان دادن شخصیت واقعی و ناکارآمدی کسی نزد دیگران تا ارزش واقعی او روشن گردد. ( https://www. cnrtl. fr/definition/critiquer )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ندیا nedyā ( سنسکریت )

بنده نیز در این باره با کاربر بسیار گرامی /مهدی کشاورز/ همسو هستم که "نکوهش، خرده گیری" واژگان شایسته ای برای "نقد" نیستند و از برای همین، ببخشید!
"نکوهش" به گمانم دارای پیشوند "نِ" می باشد که در واژگانی همچون "نشستن، نوشتن، نهشتن" نیز می باشد و برابر "پایین، به پایین" می باشد و در اینجا "نکوهش" برابر "به پایین کشیدن چیزی، مقام چیزی را پایین آوردن" می باشد که همانگونه که کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ فرمودند، این "نقد" نادرستی است.
...
[مشاهده متن کامل]

"نقد درست" آن است که چیزی را بررسی کنیم و بسنجیم و خوبی ها و بدیهای چیزی را بگوییم، نه اینکه تنها بدی ها را بگوییم و چیزی را پایین آوریم.
پس من نیز واژه "سنجش" را به جای "نقد، انتقاد" و "سنجشگر، سنجنده" را به جای "منتقد، نقاد" پیشنهاد می کنم.
بدرود!

" ارزیابی"
انتقاد یا نقد کردن اگر برای بررسیِ خوب و بد یک جستار ( موضوع ) بی هیچ بدخواهی باشد ( انتقاد سالم ) ، در اینجا برابرواژه ی ارزیابی پیشنهاد می گردد.
اگر انتقاد با چمِ سرکوفت زدن به کار رود می توان یکی از چند واژه ی سرزنش کردن، خرده گرفتن و یا نکوهش ( نکوهیدن ) را به کار گرفت.
اندادچه لغتی است؟
"پیمایش"
واژه ی پیمایش به چم اندازه گرفتن، سنجیدن را می توانیم به جای نقد یا انتقاد به کار گیری کنیم.
انتقاد: آشکار کردن عیوب، کاستی ها، خطاها و گناهان ( جرم ها ) کسی برای خوار کردن، از غرور انداختن و یا نشان دادن شخصیت واقعی و ناکارآمدی او نزد دیگران.
همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی سنسکریت نِدیا nedyA می باشد.
بهترین واژه برابر پارسی�بازخورد�است از دیدگاه من
واژه انتقاد
معادل ابجد 556
تعداد حروف 6
تلفظ 'enteqād
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ تِ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی 'enteqAd
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان عامیانه
فرهنگ فارسی عمید
رِخنَه ( زبان کردی )
🇮🇷 واژه ی برنهاده: نکوهش 🇮🇷
یعنی نظر دادن در باره یک شخص یا چیز بر اثر دیدن شرایط آن طرف
کوردی کرمانجی:رِخنه
کوردی سورانی:رَخنَه
کوردی کلهری:رِخنَه
سخن سنجی
از آنجا که واژه هایی چون نکوهش، نکوهیدن و خرده گیری، رویهمرفته از باری ناسازگار ( منفی ) در زبان توده های مردم ( زبان کوچه و بازار ) ، نه تنها در ایران که در بسیاری از سرزمین های دیگر جهان، برخوردارند، آمیخته واژه ی �سخن سنجی� را چون برابر واژه ی از ریشه عربی �انتقاد� به آرش سازنده و دانشورانه ی آن ( انتقاد سازنده، دانشورانه یا علمی ) ، پیشنهاد می کنم.
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی سنجیدن خوبی ها و بدی. . .
انتقادات جمع انتقاد
غر غر کردن
چرت و پرت بودن
منتقد بودن
( اِ تِ ) [ ع . ] ( مص م . ) 1 - خالص کردن . 2 - جدا کردن خوب از بد. 3 - خرده گرفتن . 4 - برشمردن درستی ها و نادرستی های یک اثر ادبی یا هنری .

ایراد گرفتن - اعتراض کردن - عیب جویی کردن

انتقادی بودن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
لیگَر ( کردی: لیگرتن )
نِدیا، کوتْسا ( سنسکریت )
نیمیدیت ( سنسکریت: نینیدیتَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس