انتظار

/~entezAr/

    waiting
    expectation
    anticipation
    expectancy
    limbo
    prospect
    suspense
    sweat
    wait
    anticlpetion

فارسی به انگلیسی

انتظار خدمت
suspension, [status of an employee who is on the waiting list]

انتظار داشتن
anticipate, hope, expect

انتظار کشیدن
await, tarry, to be waiting

مترادف ها

anticipation (اسم)
پیش بینی، انتظار، پیشدستی، وقوع قبل از موعد مقرر

prospect (اسم)
پیش بینی، انتظار، چشم انداز، منظره، دور نما، امید انجام چیزی

expectation (اسم)
انتظار، توقع، چشم داشت

expectancy (اسم)
پیش بینی، انتظار، احتمال، حاملگی، امید، توقع، بارداری

expectance (اسم)
پیش بینی، انتظار، احتمال، حاملگی، امید، توقع، بارداری

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
بورنکینburnekin: انتظار
از دیدگاه فردی من، انتظار رجعت، بازگشت، ظهور یا پیدایش مجدد دو انسان شریف و بزرگوار ؛ یکی ایسا و دیگری مهدی در این دنیا قبل از فرا رسیدن پدیده ای تحت عنوان آخر زمان از طرف پیروان دین مسیحیت و مذهب تشیع دین اسلام ، یک انتظار بی جا، بی فایده، بی سود و ثمر بوده و می باشد و تلف کننده عمر و وقت و انرژی های حسی و فکری و خیالی و تصوری پیروان ساده و چشم و گوش بسته و خوش بین و خوش باور و ساده دل ( حدود بیشتر از نود درصد کل پیروان ) و در عوض تقویت کننده امید های واهی، کاذب و فریبنده به نفع پیشوایان و مراجع تقلید بوده و می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

مسیر حرکت لحظه ی جاودانه حال دایره وار میباشد و همیشه پس از یک دور کامل حرکتش از نو آغاز میگردد. لذا فرا رسیدن آخر زمان به آن صورتی که در کتب به اصطلاح آسمانی - وحیانی ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام بخصوص در ایوان گلی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) بهمراه پیوست های آن تحت عنوان عهد یا پیمان و یا وصیت نامه جدید مسیحیان و قرآن مسلمانان شرح و توضیح و توصیف آن مندرج گردیده، هرگز اتفاق نخواهد افتاد. این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸م، 8m ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و آنهم نه یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول ضروری و واقعی و یا به عبارتی دیگر به تعداد یک هفتم کلیه ی کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی؛ یکی نهایت نقصان و امکان اخس در پائین ترین حالت نشئگی طبیعی و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی در بالاترین حالت نشئگی طبیعی. ایسا و مهدی هم درست مثل بقیه افراد انسانی در طول این سفر دایره وار همیشه در مداراتی بر تر از پیش از مادر متولد میشوند و ماننده بقیه، عشق و زندگی دنیوی خودرا هر بار در یک درجه تکاملی برتر از قبل تجربه و سپری خواهند نمود. در باره این نوع انتظار و چشم براه بودن، یک نکته ی بسیار مهم برای پیروان اینست که بدانند، ایمان و امید حقیقی و روشن داشته باشند که نفوس مجرد یا من های ایسا و مهدی درست مانند نفوس مجرد یا من های کلیه اموات یا مردگان در لحظه جاودانه حال در نفس مجرد یا من واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی در خواب سنگین، ژرف و شیرین بسر می برند و بموازات آن در طی حالت برزخ به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل بی نهایت وی از مشاهده و تجربه عشق و زندگی رویائی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین برخورداند و آنهم درست مانند بقیه بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی و آنهم هرکدام تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل و نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت بر اساس تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب سه کلمه به شکل《دنیا - برزخ - آخرت》 که یک راه بسیار کوتاه و میان بُر بیش نبوده و نمی باشد.
هدف نهائی حرکت دایره وار این طبیعت بهمراه تار و پود های کثیر یا فراوان و گوناگون زنده و غیر زنده، بازگشت به همان نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی، مبدئی یا اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین می باشد و نه حضور انسان در دادگاه عدل الاهی بر اساس حکمت های موسائی - تورائی ؛ ایسائی - ایوانگلیئی ( انجیلی ) ؛
محمّدی - قرآنی ؛ هندوئی و بودائی - وِدائی و اوپانیشادی ؛ زرتشتی - اوستائی و اعم و ذالک.
در پایان کلام کودکانه امروز خود که امیدوارم سر گردشگران محترم اینترنتی در فضای مجازی و مراجعه کنندگان گرامی به این سایت ارزشمند را بدرد نیاورده باشد، بیان یکی دو بیت شعر کودکانه با اقتباس از شیخ بزرگوار سعدی شیرازی به یاد مهدی و ایسا و خر عیسی:
به جهان خرّم و خندان از آنم که شادی و خنده جهان از اوست/ به جهان محزون و گریان از آنم که غم و گریه جهان هم از اوست/
در پیشگاه بیکران خدای سبحان از خود وی و عذاب آتش ترسان از آنم که مبادا شاید /لوسی فر، زَتان، ابلیس، اهریمن و یا شیطان موجودی دگر غیر از خود او باشد/

انتظار = یَرمَر
اِنتِظار
نِگَرماند ، نِگَرمان ، نِگَرَند ، نِگَرَندِگی ، نِگَراند
انتظار: صبر کردن به امید روزی که در آن گشایش و فرج و پیروزی مؤمنان بر کافران باشد، انتظار نام دارد. مثال امید به فتح مکه برای مسلمین یک انتظار بود، پس در روز فتح و فرج کسانی پیروز و شادمان هستند که مؤمنان راستین بوده و منتظر پیروزی بوده اند. ( وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ )
در لکی
انتظار، منتظر بودن، چشم انتظاری:چه مه ری ( چه م ئه ر ری ) ، چه م ئهِ ده ری، واره چه م هه تن، زِرِ چه م هه تن
Waiting area اتاق انتظار
به دلیل بار منفیِ واژه، �اتاق پذیرش� پیشنهاد می شود.
concourse. foyer. lobby. lounge.
اتاق انتظار، پذیرش، Waiting Room
انتظار: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
چیناک cināk ( سغدی )
رخاب raxāb ( گیلکی )
پرمر parmar ( دری ) مسعود سعد همدانی:
ملک در جمله آن مراد بیافت که همی داشت سال ها پرمر
سرپرمد sarparmad ( خراسانی )
چمر cemar ( لکی: cemari ) .
انتظار'entezār
معنی
۱. چشم به راه بودن؛ چیزی را چشم داشتن؛ منتظر چیزی بودن.
۲. چشمداشت.
مترادف
۱. آرزو، امید، توقع، چشمداشت
۲. شکیب، شکیبایی، صبر
۳. نگرش
برابر پارسی
چشمداشت، چشم داشتن، چشم به راه بودن
چشمداشت، چشم به راهی
وابسه به کاربرد می تواند هر یک از این دو واژه به کار برود
واژه انتظار
معادل ابجد 1552
تعداد حروف 6
تلفظ 'entezār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ تِ ) [ ع . ]
آواشناسی 'entezAr
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و متضاد
انتظار: آمادگی
باید انتظار هر برخوردی را داشت؛ باید آمادگی هر برخوردی را داشت.
درنگ بهترین گزینه است
مانند �درنگ کنید = منتظر بمانید�
به کُردی جنوبی یا پَهلَوانی ( کرمانشاهی، ایلامی، کَلّهُرّی. . . ) = تَمَ
چشم داشت= انتظار، توقع= اُمید، بَربند، بَندیر، ماندیر، مَندیر، یَمابُر، یَما، نگرماند،
نگرداشت، به چشم بودن، واچشمی، چشم به زمان، پیوس، نگاهین، نگرش،
چشم به زمان، گوش به زنگ، گوش به ندا، شکیبایی، شکیب، آرزو چشم به راه،
...
[مشاهده متن کامل]

چشم به راه بودن، چشم داشتن، انگیزش، شور، خواستاری، رَسد داشت، نگرار،
نگراد، چشته، دک کن، دک، پوز، پیوسیدن، بیوس، درنگ، چشم، نگرماند، یرمر
کمین
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده :
#مسعودلشکر نجم آبادی امیرمسعودمسعودی
#آسانیک گری
#چیلو
#chilloo
#asaniqism
#امیرمسعودمسعودی
# آسانیکا
#asaniq
# Taksoo
#مهدی - اباسلط
#فرشید - سرباز - وتن - رشید
#ضیا - همایون
#نادر - رهسپار
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

واژه انتظار کاملا پارسی است عربی آن می شود توقع این واژه یعنی انتظار صد درصد پارسی است.
انتظار = صبر / شکیب / سوه
انتظار به چم توقع = دک و پوز که دک به چم طرد و واگذاری چیزی به آینده و پوز به چم توقع
دک کن = منتظر کن ( به اینده بنداز ) / دک شو = منتظر شو / پوز باش = منتظر باش / پوز بمون = منتظر بمون.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین پوز به چم واقع می باشد و با position لاتین برابری میکند
در واقع = در پوز
واقعه = پوزیشن ( انتظار ارزویی ) = پوز ایشن ( ارزو = رجوع شود به ایشالله / اند ایش = اندیشه )
پوزش = انتظار ( توقع )
و . . . .
در زبان مازندرانی چشته به چم انتظار و چشمداشت می باشد.

کسی که منتظر اتفاقی یا انجام کاری است
بیوس/پیوس
پیوسیدن=توقع داشتن
از واژه انتظار، اگر نگرش ما "منتظر بودن" باشد، از جایگزین "چشم براه بودن" می توان بهره برد.
اگر نگرش ما از این واژه " توقع" باشد می توان واژه "خواسته" را بجای آن بکار برد.
منتظر کسی بودن تا بیاید
ماندگاری . . . ماندگار کسی بودن . . .
درنگ
چشم=
امید، چنانکه گویند: چشم آن دارم ؛ یعنی : امید آن دارم. ( انجمن آرا ) . بمعنی امید. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) . امید و توقع. ( غیاث ) . امید و توقع و انتظار. ( ناظم الاطباء ) . چشمداشت. آرمان. آرزو :
...
[مشاهده متن کامل]

تا بمن امید هدایت کراست
یا بخدا چشم عنایت کراست.
نظامی.
هر کسی را ز لبت چشم تمنائی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد.
سعدی.
هرآنکه تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست.
سعدی.
ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور
چشم سرّی عجب از بیخبران میداری.
حافظ.
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی بمن ده تا بیاسایم دمی.
حافظ.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتم.
حافظ.
ز هیچ یار مرا چشم آشنایی نیست
شکسته جانم و امید مومیایی نیست.
باقر کاشی ( از آنندراج ) .
روا مدار که گردد مزید خواهش غیر
نوازش ستمی کز تو چشم بود مرا.
قدسی ( از آنندراج ) .
رجوع به چشمداشت و چشم داشتن شود.

شکیب
در گفتار لری :
تِما ( بسیار پرکاربرد ) = انتظار، چشم داشت، امید
در مَثل:
از فلانی تِما بُر شدم = از فلانی انتظارم بریده است.
هام ( هستم ) به تِمایَت =به انتظار تو هستم، به تو امید دارم
هنوز دل به تِما هستم= هنوز دلم امید و انتظار دارد
...
[مشاهده متن کامل]

مَندیر ( پرکاربرد ) = منتظر، ماندیر ( فارسی شده از ماندن=مَندن )
درمثَل:
مَندیر فلانی ام تا بیاید = منتظر فلانی ام تا بیاید.
برای ناهار مَندیر تان هستیم.
خیلی مَندیرتان ماندیم.
بَندیر = منتظر
بمان بر بَند فلانی تا بیاید = بمان منتظر فلانی تا بیاید.

نگر ماند "، "به چشم بودن" واچشمی" چشم داشت"
پسوند ها و پیشوند های زبان فارسی برای ساخت قید ها و فروزه ها و اسم بسیار فراوان است برای واژه ی انتظار عربی می توان برابر واژه های گوناگونی بکار برد نمونه:
من نگرمانده به راهی که ز آن باز آیی
یرمر
پیوس
نرسیدن منتظرماندن اسمی که دورا ازهمه متمایز میکند اسمی واسه پی بردن ب اعماق ونگرش اسمی واسه درک رنج
مترصد
پیش بینی
نخست اینکه انتظار ریشه آریایی دارد نه سامی و عربی نیست و دیگر اینکه میتوان از واژه چشم به راه یا چشم به زمان جای آن بکار برد
مثلن به جای اتاق انتظار می توان نوشت اتاق چشم به زمان
در زبان پارسی " پیوس "
منتظر ، چشم به راه ، صبر کردن ، چشم به راه کسی ، ارزو امدن ، امید امدن ،
شوق
نگاهین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)