گوشاگوش افتادن ( بیهقی ) = شایع شدن . منتشر گشتن خبر
و جمله لشکر با سلاح و تعبیه و مشعلهای بسیار افروخته روان گردید تا وقت نماز بامداد هفت فرسنگ برانده بودند و خیمه و خرگاه و سراپرده بزرگ زده او را از پیل فرو گرفتند و خبر مرگ گوشاگوش افتاد و احمد و شکر خادم تنی چند از خواص و طبیب و حاکم لشکر را بخواندند و گفتند شما بشستن و تابوت ساختن مشغول شوید
... [مشاهده متن کامل]
ابوالفضل بیهقی � تاریخ بیهقی � مجلد هفتم � بخش ۲۹ - نامهٔ امیرک
و جمله لشکر با سلاح و تعبیه و مشعلهای بسیار افروخته روان گردید تا وقت نماز بامداد هفت فرسنگ برانده بودند و خیمه و خرگاه و سراپرده بزرگ زده او را از پیل فرو گرفتند و خبر مرگ گوشاگوش افتاد و احمد و شکر خادم تنی چند از خواص و طبیب و حاکم لشکر را بخواندند و گفتند شما بشستن و تابوت ساختن مشغول شوید
... [مشاهده متن کامل]
ابوالفضل بیهقی � تاریخ بیهقی � مجلد هفتم � بخش ۲۹ - نامهٔ امیرک
انتشار گرفتن. [ اِت ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) انتشار یافتن :
شعاع خورشید از کله کبود بتافت
چو نور روی نگار من انتشار گرفت.
شعاع خورشید از کله کبود بتافت
چو نور روی نگار من انتشار گرفت.
خبر افتادن ؛ خبر شایع شدن. منتشر شدن خبر : خبر مرگ گوشاگوش افتاد. ( تاریخ بیهقی ص 357 ) . و خبر مرگ افتاده بود در میان غلامانش. ( تاریخ بیهقی ص 357 ) . و خبر در پارس افتاد که بازداشته را فردا نخواهند برد. ( تاریخ بیهقی ) .