انتشار

/~enteSAr/

    circulation
    diffusion
    dispersal
    dissemination
    issuance
    issue
    publication
    spreading abroad
    spreading

فارسی به انگلیسی

انتشار اوراق بهادار
flotation

انتشار دادن
to spread or noise abroad, to circulate or issue

انتشار دارد که
there is a rumour that

انتشار عقیده
propagation

انتشار کتاب و فیلم
release

انتشار یافتن
to be published

مترادف ها

report (اسم)
گزارش، خبر، شهرت، صدا، انتشار، اشعار

proclamation (اسم)
اعلامیه، اعلان، اگهی، بیانیه، انتشار، ابلاغیه

publication (اسم)
طبع، اشاعه، انتشار، نشر، نشریه، نگارش، طبع ونشر

propagation (اسم)
ترویج، پخش، انتشار، رواج، گسترش، تکثیر، تبلیغ، پراکنی، پخش رقم نقلی

incidence (اسم)
برخورد، انتشار، مشمولیت، وقوع، شیوع مرض، تعلق واقعی مالیات

circulation (اسم)
جریان، گردش، تیراژ، انتشار، رواج، دوران، دوران خون

diffusion (اسم)
ریزش، پخش، انتشار، پخش شدگی

dissemination (اسم)
پخش، انتشار، پاشیدگی

currency (اسم)
پول رایج، انتشار، رواج، پول

issuance (اسم)
انتشار، صدور

dispersion (اسم)
انتشار، پراکندگی، تفرق، اوارگی، تجریهنور

effluence (اسم)
پخش، انتشار

پیشنهاد کاربران

سلیم
انتشار: واژه ای اربی و جمع نشر که در فارسی برابری اش پراکنش و گسترش ست.
اِنتِشار: ١. چاپخش، چاپ - پخش ٢. پخش، گسترش
انتشاردادن: در زبان پهلوی هم سنگش هست: ( pargandan ) = ( 𐬞 𐬀𐬭𐬔𐬀𐬥𐬛𐬀𐬥. ) =پَرگَندَن، بون گذشته:پرگند، پرگنده، بون اکنون:پَرگَن. که می توان از واژه ی ( پرگن و پرگند همچون کنش نام بهره جویی کرد ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نام کنش این پویه:پَرگنش و اگر بخواهیم همانند زبان پهلویگ بنویسیم: پَرگَنیشن: ( 𐬞𐬀𐬭𐬔𐬀𐬥𐬌𐬴𐬥. ) = ( Parganišn ) .
همسنگ این واژه در انگلیسی هستند: ( scatter ) ، ( distribute )

انتشار ریشه فارسی دارد و فارسی آن شار است و در انگلیسی آن را share میگوییم و هر روز خودتون از گوشییاتون یه چیزی رو شار یا شیر میکنین عربا تنها یه ان پشتش گذاشتن و شده انتشار انت رو بردارین فارسیشو بگین
...
[مشاهده متن کامل]
شار کن برای خودت بریم تو بخش شارها و شعار هم همینه یه دونه ع میونش گذاشتن باید بگین شار نده شار نکن اینجا بخش شارها هست شار کردن هر چیزی درست نیست

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Emission
سرعت تولید و انتشار کوین های جدید.
شار فارسی هست الکی چرا هرچی توو عربی هست رو عربی می دونید
اَندَرشاریدن = از پیشوند "اندر" و "شاریدن".
در زبان اردو ، پریشان حالی به ویژه پریشانی ذهنی
روایش، گسارش
پخشش
واژه ی �پخشش� پیشنهاد شده از سوی یکی از کاربران را بیش از همه برای کارهای رسانه ای می پسندم.
پخش
پخش کردن
۱ - شیوع - گسترش
۲ - فاش شدن خبر
۳ - چاپ کتاب و مجله
گسیل
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پاسون pãson ( پهلوی: پاسهون )
پَهروت ( پهلوی: پَتروت )
ویبَر vibar ( اوستایی )
هاستَر ( اوستایی: هانْم سْتَر )
ویسرَس visras ( اوستایی: وی سْرَسْچ )
این واژه تازى ( اربى ) است و بجاى آن از برابرهاى پارسى اش بهره بجویید: پاسهون Pas'hun ( پهلوى: انتشار ، توزیع - در پهلوى پاسهونتن Pas'huntan : منتشر - شایع - توزیع کردن ) ، پاسهونش Pas'hunesh ( پهلوى: پاسهونیشْنْ: منتشرسازى ، انتشاردهى ) ، پَتْروت Patrot ( پهلوى: انتشار
...
[مشاهده متن کامل]

و . . . ) ، رُواکیهْ Rovakih ( پهلوى: شیوع ، انتشار ، جریان ) ، رواگ Ravag ( پهلوى: انتشار ، شیوع - تازیان ( اربان ) این واژه را برداشته معرب کرده و مى گویند " رواج " ! و سپس ترویج ، مروّج و . . . را ساخته اند!!! ) ، فرازگسترشFarazgostaresh ( پهلوى: فْراچ ویستَریشْنْ
: توسعه همه جانبه ، انتشار فراگیر ) ، فَشَنجش Fashanjesh ( پهلوى: فَشَنجیشْنْ : انتشار ، پخش ، توزیع و . . . - در پهلوى فَشنجیدن Fashanjidan : منتشر - شایع - توزیع کردن ، انتشار دادن و . . . ) ، پخشش Paxshesh ( پهلوى: پخشیشْنْ: پخش سازى ، انتشار - در پهلوى پخشیدن Paxshidan
: پخش کردن ، پراکندن ، منتشر کردن ) ، پراکنش Parakanesh ( پهلوى: پراکنیشْنْ: متفرق سازى ، انتشار ، هرگوشه پخش کردن ) ، ویبَر vibar ( اوستایی: انتشار ) هاستَر ( اوستایی: هانْم سْتَر: انتشار ) ویسرَس visras ( اوستایی: وی سْرَسْچ: انتشار )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس