secessionist
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ربایش، انتزاع، تجرید، تجرد، چکیدگی، اختلاس، دزدی، براهنگ، بی خبری از کیفیات واقعی و ظاهری
قطع ناگهانی، انتزاع
انتزاع، انفصال، تجزیه طلبی، جدا روی، انشعاب حزبی
پیشنهاد کاربران
انتزاع: جداسازی ویژگی های چیزی به گونه ای که هر ویژگی با چهره ی جداگانه به شمار رود و پیوندی میان آن با ویژگی های دیگر پنداشته نشود؛ در دستور زبان به نامی گفته می شود که ذهنی باشد و نه فیزیکی. مانند: بخت، انگ، لیچار، زمان و. . . ؛ فیزیکی مانند: دست، پا، میز، درخت و. . . ( https://www. cnrtl. fr/definition )
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای کردی دامالین dāmālin است.
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای کردی دامالین dāmālin است.
برکشیدن / برکندن
بجای واژه های از ریشه عربی �انتزاع� و �مُجرّد�، کمابیش همتراز با واژه ی از ریشه لاتینی�ابستراکت�، می توان از واژه های �برکشیدن� و �برکندن� سود جست. به عنوان نمونه و در برونزدی دیگر، می توان بجای �حقیقت انتزاعی� نوشت: �حقیقت برکشیده ( شده ) � یا �حقیقت برکنده ( شده ) �. شایان درنگ است که واژه های �انتزاع� و �مُجرّد� در برابر واژه ی �مُشخّص� از آرش و مانش برخوردار شده، کاربرد می یابند. در نمونه های یادشده، هر اندازه که �حقیقت مُشخّص�، بازتاب واقعیتی کم و بیش همه سویه در مغز و اندیشه ی آدمی است، �حقیقت انتزاعی� یا �حقیقت مُجرّد� بازتاب کژ و کوله، نارسا یا بخشی بزرگنمایی شده از واقعیتی همه سویه در مغز و اندیشه ی آدمی است.
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/12/blog - post. html
بجای واژه های از ریشه عربی �انتزاع� و �مُجرّد�، کمابیش همتراز با واژه ی از ریشه لاتینی�ابستراکت�، می توان از واژه های �برکشیدن� و �برکندن� سود جست. به عنوان نمونه و در برونزدی دیگر، می توان بجای �حقیقت انتزاعی� نوشت: �حقیقت برکشیده ( شده ) � یا �حقیقت برکنده ( شده ) �. شایان درنگ است که واژه های �انتزاع� و �مُجرّد� در برابر واژه ی �مُشخّص� از آرش و مانش برخوردار شده، کاربرد می یابند. در نمونه های یادشده، هر اندازه که �حقیقت مُشخّص�، بازتاب واقعیتی کم و بیش همه سویه در مغز و اندیشه ی آدمی است، �حقیقت انتزاعی� یا �حقیقت مُجرّد� بازتاب کژ و کوله، نارسا یا بخشی بزرگنمایی شده از واقعیتی همه سویه در مغز و اندیشه ی آدمی است.
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
انتزاع در ( فلسفه ) : تصوری که خود وابسته چیز دیگری بوده و امری سرمدی و انضمامی حقیقی نمی باشد.
انتزاع در هنر،
- اصطلاحی نسبتی با درجه های مختلف در همه آثار هنری، از آثار طبیعت گرایانه ( واقع گرایانه ) تا آثار ذهنی ( غیرعینی ) . اصطلاحی که با �ساده سازی و آرایش دوباره طبیعت و یا آثار ذهنی� که هدفش ارضای بصری می باشد همراه است.
منبع: Art Fundamentals : Theory and Practice
- اصطلاحی نسبتی با درجه های مختلف در همه آثار هنری، از آثار طبیعت گرایانه ( واقع گرایانه ) تا آثار ذهنی ( غیرعینی ) . اصطلاحی که با �ساده سازی و آرایش دوباره طبیعت و یا آثار ذهنی� که هدفش ارضای بصری می باشد همراه است.
منبع: Art Fundamentals : Theory and Practice
- اصطلاحی نسبتی با درجه های مختلف در همه آثار هنری، از آثار طبیعت گرایانه ( واقع گرایانه ) تا آثار ذهنی ( غیرعینی ) .
- اصطلاحی که با �ساده سازی و آرایش دوباره طبیعت و یا آثار ذهنی� که هدفش ارضای بصری می باشد، همراه است.
- اصطلاحی که با �ساده سازی و آرایش دوباره طبیعت و یا آثار ذهنی� که هدفش ارضای بصری می باشد، همراه است.
آهنجیدن=انتزاع کردن=abstract
آهنجش=انتزاع=abstraction
آهنجیدگی=انتزاعی بودن ( تجرید ) =abstractness
آهنجش گرا=انتزاع گرا=abstractionist
آهنجش گرایی=انتزاع گرایی=abstractionism
آهنجیده=انتزاعی=abstracted
آهنجش=انتزاع=abstraction
آهنجیدگی=انتزاعی بودن ( تجرید ) =abstractness
آهنجش گرا=انتزاع گرا=abstractionist
آهنجش گرایی=انتزاع گرایی=abstractionism
آهنجیده=انتزاعی=abstracted
برداشت
کندن، برداشتن ، در علم و اصول فقه نوعی تجدید مفهوم است از خاستگاه آن.
خالص سازی
جداسازی
منفک کردن
تجرید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)