انتر

/~antar/

    ape

پیشنهاد کاربران

واژه یِ " اَندَر" در زبانِ پارسی برآمده از واژگانِ " اَندَر، اَندَرک، اَندَرَگ" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی است.
" اَندر" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی به چمهایِ زیر بوده است:
1 - دَر، درون، داخل
...
[مشاهده متن کامل]

2 - میان، در میان، مابین
3 - به سویِ، به طرفِ
4 - درباره یِ، درموردِ، در رابطه با، مربوطه
در واژگانِ زیر از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی داریم:
اَندرَگ = در، میان، درمیان
اَندر اَبایید = بایسته ( =ضروری ) است.
اَندر آمدن = درون شدن، وارد شدن، داخل شدن
اَندر آوُردن =به وجود آوردن ( باعث و سبب شدن ) ، فرآوردَن، ایجاد کردن
اَندر بودن = مشمول بودن در ، درون و داخلِ چیزی بودن
اَندر شدن = درون شدن، وارد شدن، درآمدنِ ( خورشید )
اَندر ویدَردن = پیش افتادن، پیشی جُستن
اگر بخواهیم " اَندر ویدَردن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، " اَندر گُذَشتن" را خواهیم داشت.
همچنین در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " اَندروای: andarwāy" به چمِ " اتمسفر، هوا، جَو" بوده است که به " اَندر" در بالا پرداخته شد و "وای: wāy" نیز در آن، ریشه یِ واژه یِ " هوا" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است.
نکته 1:
فتادِ ( =موردِ ) 1 در بالا یعنی "دَر، درون، داخل" برابرِ " inerhalb، innen، in " در زبانِ آلمانی است .
نکته 2 :
فتادِ 2 در بالا یعنی " میان، در میان، مابین" برابر با
" im Kreis von، unter، dazwischen، zwischen " در زبانِ آلمانی و
" among، between" در زبانِ انگلیسی است.
نکته 3:
گاهی ما واژه یِ " اَندر" را به چمِ " در رابطه با، در پیوند با" بکار می بریم؛ برای نمونه هنگامیکه کسی می گوید : اَندر احوالاتِ . . . ، اَندر حکایتهایِ . . . " در اینجا به چمِ " احوالاتِ مربوطه، حکایتهایِ مربوطه، در رابطه با این احوالات یا این حکایتها" است که به فتادِ 4 در بالا نشانِش دارد و برابر با " concerning" در زبانِ انگلیسی می باشد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
" اَندر" در زبانهایِ اوستاییِ کهن و جوان، پارسیِ باستان:
در زبانهایِ باستانیِ اوستاییِ کهن و جوان واژه یِ" اَنتَرِ:antarə" و در پارسیِ باستان واژه یِ " اَنتَر:antar" به چمهایِ" در، درون، داخل، در داخل، میان، در میان" بوده است.
نکته بسیار ارزشمندِ 4:
در زبانهایِ باستانیِ ایرانی " اَنتَر ( اَندَر ) " هم از نگرگاهِ "مکانی" ، هم از نگرگاهِ " نامکانی" و هم از نگرگاهِ " زمانی"بکارگیری می شده است. پَس در زبانِ پارسیِ کُنونی هم چنین میتوان کرد.
آ ) نمونه هایی از نگرگاهِ " مکانی": ( در پاسخ به پرسشِ " کجا" و " به کجا" بکار می آید. )
. . . "در ( میانِ ) " این سرزمینها ( Bh. 1. 8 ) ( سنگنبشته بیستون )
. . . "میانِ" آسمان و زمین ( یَشت اوستا : Yt. 68. 15 و. . . )
نمونه هایِ دیگرِ نقشِ " مکانی" در یَشت اوستا ( Yt. 10. 8، Yt. 15. 49، Yt. 14. 47 ) ، وَندیداد ( V. 1. 7 ) ، ( V. 15. 17 ) ، ( V. 18. 70 ) ، یَسن اوستا ( Y. 68. 15 ) ، سنگنبشته بیستون ( Bh. 2. 13 ) و. . . آمده است.
ب ) از نگرگاهِ " نامکانی":
در سنگنبشته بیستون ( Bh. 4. 3 ) آمده است:
من این 9 پادشاه را "در" این نبردها گرفتم ( =دستگیر کردم ) .
پ ) از نگرگاهِ " زمانی": ( در پاسخ به پرسشِ " چه زمانی، کِی" )
در نیرَنگَستان ( N. 103 ) آمده است:
چه زمانی ( کِی ) قرار است که هیزم آورده شود؟ "میانِ" نیایشِ اَهو ( Ahu ) و اَیریَمَن ( Airyaman ) .
همچنین در نیرَنگَستان ( N. 68 ) آمده است:
در روشناییِ روز ، نَه "در" تاریکی.
نکته 5:
" اَنتَر ( اَندر ) " به عنوانِ پیشوندِ کارواژه ( Praeverb ) در پشتِ کارواژه هایِ اوستایی همچون ( اَی:ay، کَر: kar، مرَو:mrav، وا : vā و . . . ) نیز بکارگیری می شده است. برای نمونه در یشتِ اوستا ( Yt. 5. 90 و Yt. 17. 10 ) و وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 19 و V. 9. 33 ) .
نکته 6 :
برابرواژه یِ " اَندَر" در زبانِ پارسی و " اَنتَر" در زبانهایِ باستانیِ ایرانی، " inter " در زبانِ اروپایی است.
inter در واژگانی همچون " interaction" و " interchange " بازنمایی کننده یِ " برهمکنشهایی "میانِ" دو یا چند چیز/کس می باشد"؛ برای نمونه به فرآیندِ کنش و واکنش، " اندرکنش یا برهمکنش: interaction" می گویند و به فرآیند داد و ستد ( =مبادله ) ، "interchange" گویند.
از همین رو در همه یِ اندرکنشها همچون " زد و خورد" ، " داد و ستد" ، " بگیر و ببند" ، " رفت و آمد" و . . . می توان از پیشوندِ "" اَندر" به همراهِ یک واژه یِ درخور" بهره گرفت. در زبانِ پارسی کارواژه هایِ همپارچه ( =مرکب ) ای داریم که فعلِ "همکرد" در آنها با واژگانی همچون " به میان، درمیان" همراه می شوند و ما به آسانی می توانیم به جایِ " به میان، در میان" در آنها از پیشوندِ " اَندَر" بهره بگیریم.
بمانندِ ( به میان گذاشتن، در میان گذاشتن = اَندر گذاشتن ) .
نمونه یِ بالا بخودیِ خود نشان می دهد که واژه یِ " میان" در زبانِ پارسیِ کُنونی آخشیجگونه تر ( =بسیط تر ) از واژه یِ " اَندر" می باشد.
نکته 7:
در زبانِ پارسیِ کُنونی می توان به جایِ پیشوندِ کارواژه یِ "unter" در زبانِ آلمانی و " inter" در زبانهایِ اروپایی از پیشوندِ " اَندَر" بهره گرفت.
فراموش نکنید که در برخی کارواژه هایِ زبانِ آلمانی " unter" به چمِ " زیر" در زبانِ پارسی است و از همین رو باید به چمِ واژه درنگریسته شود.
پَسگشتها:
1 - رویبرگِ 9 از نِبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی )
2 - ستونهایِ 131 و 132 از نِبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ کریستین بارتولومه

نوعی ناسزا به زبان میرشکاری معادل بی شعور
انتر = میمون کون سرخ
انتر یعنی بی ادب یا میمون
ختم کلام معنیش همینه
عنتر یعنی بی ادب یامیمون
تمام معنیش همینه
بی شهور
اَنتر/عَنتر:
به معنای" بوزینه". اکثر فرهنگ ها و از جمله فرهنگ معین این لفظ را به صورت عنتر ضبط کرده و آن را عربی دانسته اند. اما در فرهنگ های عربی، اعم از قدیم و جدید، عنتر مطلقاً به این معنی نیامده است ( عنتر در عربی به معنای "نوعی مگس" و مجازا به معنای" شجاع" است ) . لغت نامه دهخدا، با استناد به بیتی از سوزنی سمرقندی، ضبط عنتر ( با حرف " ع" ) را معتبر دانسته است. ولی بر اساس یک شاهد هرگز نمی توان درباره معنی یا املای کلمه ای حکم قطعی کرد. تازه سوزنی سمرقندی ( یا کاتب نسخه دیوان او ) نیز ممکن است اشتباه کرده و انتر فارسی را که ظاهراً از لغات عامیانه بوده و در هیچ فرهنگی ضبط نشده است عربی دانسته و با حرف ( ع ) نوشته باشد. به هر حال، به احتمال نزدیک به یقین، انتر به معنای" بوزینه" فارسی است و با همین املا باید نوشته شود.
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۴۲. )

زشت ترین موجودی که روی زمین هست
منکه اینو شنیدم
انتر یعنی =میمون کون سرخ
یعنی آدمی که پیپیش خیسه ، آب داره
میمون کوچک و زیبا
انتر یعنی میمون کوچیک دم دار
میمون جهت لوده بازی
انتر یعنی انیکه دردستشویی است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس