واژه ی �انتر� ریشه در اوستایی، پهلوی و سانسکریت دارد. برای روشن شدن، بهتر است قدم به قدم ریشه شناسی این واژه را بررسی کنیم:
- - -
۱. اوستایی
ریشه: antar -
معنا: �میان�، �در میان�، �وسط�
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد: در اوستایی برای نشان دادن موقعیت یا فاصله میان دو چیز به کار می رود. این کاربرد مشابه معنای �میان� یا �درون� در زبان های ایرانی میانه است.
منابع:
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch. Heidelberg, 1904–1909.
- - -
۲. فارسی میانه ( پهلوی )
واژه ها: antar یا andar
معنا: �درون�، �داخل�، �میان�
کاربرد: در متون پهلوی ساسانی، به عنوان حرف اضافه یا جزء ترکیبی برای بیان مکان و نسبت استفاده می شده است. این کاربرد نشان دهنده ی ادامه معنای اوستایی است.
منابع:
Gray, Louis H. A Short Grammar of Pahlavi. London, 1911.
Malandra, William. An Introduction to Old Persian. Harvard University Press, 1983.
- - -
۳. سانسکریت
واژه: अन्तर् ( antar )
معنا: �فاصله�، �میان�، �درون�
کاربرد: در سانسکریت برای معنای �درون�، �میان�، �فاصله� و �اختلاف� به کار می رود. نمونه ها: antarātmā ( درون جان ) ، antarāyā ( درون راه ) .
منابع:
Macdonell, Arthur Anthony. A Vedic Grammar for Students. Oxford University Press, 1927 ( Reprint: 1990 ) .
- - -
۴. ریشه شناسی هندواروپایی
ریشه مشترک: h₁�nteros یا h₂�nteros
معنا: �درون�، �میان�
کاربرد: این ریشه در زبان های هندواروپایی با معانی مشابه �درون� یا �میان� ظاهر شده و در شاخه های ایرانی و سانسکریت به صورت antar - منتقل شده است.
منابع:
Bomhard, Allan R. Reconstructing Proto - Indo - European: The Morphology of the Word. Leiden: Brill, 2008.
Asatrian, Garnik & V. Sarkisyanz. Etymological Dictionary of Persian. Leiden: Brill, 2000.
- - -
- - -
۱. اوستایی
ریشه: antar -
معنا: �میان�، �در میان�، �وسط�
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد: در اوستایی برای نشان دادن موقعیت یا فاصله میان دو چیز به کار می رود. این کاربرد مشابه معنای �میان� یا �درون� در زبان های ایرانی میانه است.
منابع:
- - -
۲. فارسی میانه ( پهلوی )
واژه ها: antar یا andar
معنا: �درون�، �داخل�، �میان�
کاربرد: در متون پهلوی ساسانی، به عنوان حرف اضافه یا جزء ترکیبی برای بیان مکان و نسبت استفاده می شده است. این کاربرد نشان دهنده ی ادامه معنای اوستایی است.
منابع:
- - -
۳. سانسکریت
واژه: अन्तर् ( antar )
معنا: �فاصله�، �میان�، �درون�
کاربرد: در سانسکریت برای معنای �درون�، �میان�، �فاصله� و �اختلاف� به کار می رود. نمونه ها: antarātmā ( درون جان ) ، antarāyā ( درون راه ) .
منابع:
- - -
۴. ریشه شناسی هندواروپایی
ریشه مشترک: h₁�nteros یا h₂�nteros
معنا: �درون�، �میان�
کاربرد: این ریشه در زبان های هندواروپایی با معانی مشابه �درون� یا �میان� ظاهر شده و در شاخه های ایرانی و سانسکریت به صورت antar - منتقل شده است.
منابع:
- - -
واژه یِ " اَندَر" در زبانِ پارسی برآمده از واژگانِ " اَندَر، اَندَرک، اَندَرَگ" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی است.
" اَندر" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی به چمهایِ زیر بوده است:
1 - دَر، درون، داخل
... [مشاهده متن کامل]
2 - میان، در میان، مابین
3 - به سویِ، به طرفِ
4 - درباره یِ، درموردِ، در رابطه با، مربوطه
در واژگانِ زیر از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی داریم:
اَندرَگ = در، میان، درمیان
اَندر اَبایید = بایسته ( =ضروری ) است.
اَندر آمدن = درون شدن، وارد شدن، داخل شدن
اَندر آوُردن =به وجود آوردن ( باعث و سبب شدن ) ، فرآوردَن، ایجاد کردن
اَندر بودن = مشمول بودن در ، درون و داخلِ چیزی بودن
اَندر شدن = درون شدن، وارد شدن، درآمدنِ ( خورشید )
اَندر ویدَردن = پیش افتادن، پیشی جُستن
اگر بخواهیم " اَندر ویدَردن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، " اَندر گُذَشتن" را خواهیم داشت.
همچنین در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " اَندروای: andarwāy" به چمِ " اتمسفر، هوا، جَو" بوده است که به " اَندر" در بالا پرداخته شد و "وای: wāy" نیز در آن، ریشه یِ واژه یِ " هوا" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است.
نکته 1:
فتادِ ( =موردِ ) 1 در بالا یعنی "دَر، درون، داخل" برابرِ " inerhalb، innen، in " در زبانِ آلمانی است .
نکته 2 :
فتادِ 2 در بالا یعنی " میان، در میان، مابین" برابر با
" im Kreis von، unter، dazwischen، zwischen " در زبانِ آلمانی و
" among، between" در زبانِ انگلیسی است.
نکته 3:
گاهی ما واژه یِ " اَندر" را به چمِ " در رابطه با، در پیوند با" بکار می بریم؛ برای نمونه هنگامیکه کسی می گوید : اَندر احوالاتِ . . . ، اَندر حکایتهایِ . . . " در اینجا به چمِ " احوالاتِ مربوطه، حکایتهایِ مربوطه، در رابطه با این احوالات یا این حکایتها" است که به فتادِ 4 در بالا نشانِش دارد و برابر با " concerning" در زبانِ انگلیسی می باشد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
" اَندر" در زبانهایِ اوستاییِ کهن و جوان، پارسیِ باستان:
در زبانهایِ باستانیِ اوستاییِ کهن و جوان واژه یِ" اَنتَرِ:antarə" و در پارسیِ باستان واژه یِ " اَنتَر:antar" به چمهایِ" در، درون، داخل، در داخل، میان، در میان" بوده است.
نکته بسیار ارزشمندِ 4:
در زبانهایِ باستانیِ ایرانی " اَنتَر ( اَندَر ) " هم از نگرگاهِ "مکانی" ، هم از نگرگاهِ " نامکانی" و هم از نگرگاهِ " زمانی"بکارگیری می شده است. پَس در زبانِ پارسیِ کُنونی هم چنین میتوان کرد.
آ ) نمونه هایی از نگرگاهِ " مکانی": ( در پاسخ به پرسشِ " کجا" و " به کجا" بکار می آید. )
. . . "در ( میانِ ) " این سرزمینها ( Bh. 1. 8 ) ( سنگنبشته بیستون )
. . . "میانِ" آسمان و زمین ( یَشت اوستا : Yt. 68. 15 و. . . )
نمونه هایِ دیگرِ نقشِ " مکانی" در یَشت اوستا ( Yt. 10. 8، Yt. 15. 49، Yt. 14. 47 ) ، وَندیداد ( V. 1. 7 ) ، ( V. 15. 17 ) ، ( V. 18. 70 ) ، یَسن اوستا ( Y. 68. 15 ) ، سنگنبشته بیستون ( Bh. 2. 13 ) و. . . آمده است.
ب ) از نگرگاهِ " نامکانی":
در سنگنبشته بیستون ( Bh. 4. 3 ) آمده است:
من این 9 پادشاه را "در" این نبردها گرفتم ( =دستگیر کردم ) .
پ ) از نگرگاهِ " زمانی": ( در پاسخ به پرسشِ " چه زمانی، کِی" )
در نیرَنگَستان ( N. 103 ) آمده است:
چه زمانی ( کِی ) قرار است که هیزم آورده شود؟ "میانِ" نیایشِ اَهو ( Ahu ) و اَیریَمَن ( Airyaman ) .
همچنین در نیرَنگَستان ( N. 68 ) آمده است:
در روشناییِ روز ، نَه "در" تاریکی.
نکته 5:
" اَنتَر ( اَندر ) " به عنوانِ پیشوندِ کارواژه ( Praeverb ) در پشتِ کارواژه هایِ اوستایی همچون ( اَی:ay، کَر: kar، مرَو:mrav، وا : vā و . . . ) نیز بکارگیری می شده است. برای نمونه در یشتِ اوستا ( Yt. 5. 90 و Yt. 17. 10 ) و وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 19 و V. 9. 33 ) .
نکته 6 :
برابرواژه یِ " اَندَر" در زبانِ پارسی و " اَنتَر" در زبانهایِ باستانیِ ایرانی، " inter " در زبانِ اروپایی است.
inter در واژگانی همچون " interaction" و " interchange " بازنمایی کننده یِ " برهمکنشهایی "میانِ" دو یا چند چیز/کس می باشد"؛ برای نمونه به فرآیندِ کنش و واکنش، " اندرکنش یا برهمکنش: interaction" می گویند و به فرآیند داد و ستد ( =مبادله ) ، "interchange" گویند.
از همین رو در همه یِ اندرکنشها همچون " زد و خورد" ، " داد و ستد" ، " بگیر و ببند" ، " رفت و آمد" و . . . می توان از پیشوندِ "" اَندر" به همراهِ یک واژه یِ درخور" بهره گرفت. در زبانِ پارسی کارواژه هایِ همپارچه ( =مرکب ) ای داریم که فعلِ "همکرد" در آنها با واژگانی همچون " به میان، درمیان" همراه می شوند و ما به آسانی می توانیم به جایِ " به میان، در میان" در آنها از پیشوندِ " اَندَر" بهره بگیریم.
بمانندِ ( به میان گذاشتن، در میان گذاشتن = اَندر گذاشتن ) .
نمونه یِ بالا بخودیِ خود نشان می دهد که واژه یِ " میان" در زبانِ پارسیِ کُنونی آخشیجگونه تر ( =بسیط تر ) از واژه یِ " اَندر" می باشد.
نکته 7:
در زبانِ پارسیِ کُنونی می توان به جایِ پیشوندِ کارواژه یِ "unter" در زبانِ آلمانی و " inter" در زبانهایِ اروپایی از پیشوندِ " اَندَر" بهره گرفت.
فراموش نکنید که در برخی کارواژه هایِ زبانِ آلمانی " unter" به چمِ " زیر" در زبانِ پارسی است و از همین رو باید به چمِ واژه درنگریسته شود.
پَسگشتها:
1 - رویبرگِ 9 از نِبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی )
2 - ستونهایِ 131 و 132 از نِبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ کریستین بارتولومه
" اَندر" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی به چمهایِ زیر بوده است:
1 - دَر، درون، داخل
... [مشاهده متن کامل]
2 - میان، در میان، مابین
3 - به سویِ، به طرفِ
4 - درباره یِ، درموردِ، در رابطه با، مربوطه
در واژگانِ زیر از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی داریم:
اَندرَگ = در، میان، درمیان
اَندر اَبایید = بایسته ( =ضروری ) است.
اَندر آمدن = درون شدن، وارد شدن، داخل شدن
اَندر آوُردن =به وجود آوردن ( باعث و سبب شدن ) ، فرآوردَن، ایجاد کردن
اَندر بودن = مشمول بودن در ، درون و داخلِ چیزی بودن
اَندر شدن = درون شدن، وارد شدن، درآمدنِ ( خورشید )
اَندر ویدَردن = پیش افتادن، پیشی جُستن
اگر بخواهیم " اَندر ویدَردن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، " اَندر گُذَشتن" را خواهیم داشت.
همچنین در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " اَندروای: andarwāy" به چمِ " اتمسفر، هوا، جَو" بوده است که به " اَندر" در بالا پرداخته شد و "وای: wāy" نیز در آن، ریشه یِ واژه یِ " هوا" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است.
نکته 1:
فتادِ ( =موردِ ) 1 در بالا یعنی "دَر، درون، داخل" برابرِ " inerhalb، innen، in " در زبانِ آلمانی است .
نکته 2 :
فتادِ 2 در بالا یعنی " میان، در میان، مابین" برابر با
" im Kreis von، unter، dazwischen، zwischen " در زبانِ آلمانی و
" among، between" در زبانِ انگلیسی است.
نکته 3:
گاهی ما واژه یِ " اَندر" را به چمِ " در رابطه با، در پیوند با" بکار می بریم؛ برای نمونه هنگامیکه کسی می گوید : اَندر احوالاتِ . . . ، اَندر حکایتهایِ . . . " در اینجا به چمِ " احوالاتِ مربوطه، حکایتهایِ مربوطه، در رابطه با این احوالات یا این حکایتها" است که به فتادِ 4 در بالا نشانِش دارد و برابر با " concerning" در زبانِ انگلیسی می باشد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
" اَندر" در زبانهایِ اوستاییِ کهن و جوان، پارسیِ باستان:
در زبانهایِ باستانیِ اوستاییِ کهن و جوان واژه یِ" اَنتَرِ:antarə" و در پارسیِ باستان واژه یِ " اَنتَر:antar" به چمهایِ" در، درون، داخل، در داخل، میان، در میان" بوده است.
نکته بسیار ارزشمندِ 4:
در زبانهایِ باستانیِ ایرانی " اَنتَر ( اَندَر ) " هم از نگرگاهِ "مکانی" ، هم از نگرگاهِ " نامکانی" و هم از نگرگاهِ " زمانی"بکارگیری می شده است. پَس در زبانِ پارسیِ کُنونی هم چنین میتوان کرد.
آ ) نمونه هایی از نگرگاهِ " مکانی": ( در پاسخ به پرسشِ " کجا" و " به کجا" بکار می آید. )
. . . "در ( میانِ ) " این سرزمینها ( Bh. 1. 8 ) ( سنگنبشته بیستون )
. . . "میانِ" آسمان و زمین ( یَشت اوستا : Yt. 68. 15 و. . . )
نمونه هایِ دیگرِ نقشِ " مکانی" در یَشت اوستا ( Yt. 10. 8، Yt. 15. 49، Yt. 14. 47 ) ، وَندیداد ( V. 1. 7 ) ، ( V. 15. 17 ) ، ( V. 18. 70 ) ، یَسن اوستا ( Y. 68. 15 ) ، سنگنبشته بیستون ( Bh. 2. 13 ) و. . . آمده است.
ب ) از نگرگاهِ " نامکانی":
در سنگنبشته بیستون ( Bh. 4. 3 ) آمده است:
من این 9 پادشاه را "در" این نبردها گرفتم ( =دستگیر کردم ) .
پ ) از نگرگاهِ " زمانی": ( در پاسخ به پرسشِ " چه زمانی، کِی" )
در نیرَنگَستان ( N. 103 ) آمده است:
چه زمانی ( کِی ) قرار است که هیزم آورده شود؟ "میانِ" نیایشِ اَهو ( Ahu ) و اَیریَمَن ( Airyaman ) .
همچنین در نیرَنگَستان ( N. 68 ) آمده است:
در روشناییِ روز ، نَه "در" تاریکی.
نکته 5:
" اَنتَر ( اَندر ) " به عنوانِ پیشوندِ کارواژه ( Praeverb ) در پشتِ کارواژه هایِ اوستایی همچون ( اَی:ay، کَر: kar، مرَو:mrav، وا : vā و . . . ) نیز بکارگیری می شده است. برای نمونه در یشتِ اوستا ( Yt. 5. 90 و Yt. 17. 10 ) و وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 19 و V. 9. 33 ) .
نکته 6 :
برابرواژه یِ " اَندَر" در زبانِ پارسی و " اَنتَر" در زبانهایِ باستانیِ ایرانی، " inter " در زبانِ اروپایی است.
inter در واژگانی همچون " interaction" و " interchange " بازنمایی کننده یِ " برهمکنشهایی "میانِ" دو یا چند چیز/کس می باشد"؛ برای نمونه به فرآیندِ کنش و واکنش، " اندرکنش یا برهمکنش: interaction" می گویند و به فرآیند داد و ستد ( =مبادله ) ، "interchange" گویند.
از همین رو در همه یِ اندرکنشها همچون " زد و خورد" ، " داد و ستد" ، " بگیر و ببند" ، " رفت و آمد" و . . . می توان از پیشوندِ "" اَندر" به همراهِ یک واژه یِ درخور" بهره گرفت. در زبانِ پارسی کارواژه هایِ همپارچه ( =مرکب ) ای داریم که فعلِ "همکرد" در آنها با واژگانی همچون " به میان، درمیان" همراه می شوند و ما به آسانی می توانیم به جایِ " به میان، در میان" در آنها از پیشوندِ " اَندَر" بهره بگیریم.
بمانندِ ( به میان گذاشتن، در میان گذاشتن = اَندر گذاشتن ) .
نمونه یِ بالا بخودیِ خود نشان می دهد که واژه یِ " میان" در زبانِ پارسیِ کُنونی آخشیجگونه تر ( =بسیط تر ) از واژه یِ " اَندر" می باشد.
نکته 7:
در زبانِ پارسیِ کُنونی می توان به جایِ پیشوندِ کارواژه یِ "unter" در زبانِ آلمانی و " inter" در زبانهایِ اروپایی از پیشوندِ " اَندَر" بهره گرفت.
فراموش نکنید که در برخی کارواژه هایِ زبانِ آلمانی " unter" به چمِ " زیر" در زبانِ پارسی است و از همین رو باید به چمِ واژه درنگریسته شود.
پَسگشتها:
1 - رویبرگِ 9 از نِبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی )
2 - ستونهایِ 131 و 132 از نِبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ کریستین بارتولومه
نوعی ناسزا به زبان میرشکاری معادل بی شعور
انتر = میمون کون سرخ
انتر یعنی بی ادب یا میمون
ختم کلام معنیش همینه
ختم کلام معنیش همینه
عنتر یعنی بی ادب یامیمون
تمام معنیش همینه
تمام معنیش همینه
بی شهور
اَنتر/عَنتر:
به معنای" بوزینه". اکثر فرهنگ ها و از جمله فرهنگ معین این لفظ را به صورت عنتر ضبط کرده و آن را عربی دانسته اند. اما در فرهنگ های عربی، اعم از قدیم و جدید، عنتر مطلقاً به این معنی نیامده است ( عنتر در عربی به معنای "نوعی مگس" و مجازا به معنای" شجاع" است ) . لغت نامه دهخدا، با استناد به بیتی از سوزنی سمرقندی، ضبط عنتر ( با حرف " ع" ) را معتبر دانسته است. ولی بر اساس یک شاهد هرگز نمی توان درباره معنی یا املای کلمه ای حکم قطعی کرد. تازه سوزنی سمرقندی ( یا کاتب نسخه دیوان او ) نیز ممکن است اشتباه کرده و انتر فارسی را که ظاهراً از لغات عامیانه بوده و در هیچ فرهنگی ضبط نشده است عربی دانسته و با حرف ( ع ) نوشته باشد. به هر حال، به احتمال نزدیک به یقین، انتر به معنای" بوزینه" فارسی است و با همین املا باید نوشته شود.
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۴۲. )
به معنای" بوزینه". اکثر فرهنگ ها و از جمله فرهنگ معین این لفظ را به صورت عنتر ضبط کرده و آن را عربی دانسته اند. اما در فرهنگ های عربی، اعم از قدیم و جدید، عنتر مطلقاً به این معنی نیامده است ( عنتر در عربی به معنای "نوعی مگس" و مجازا به معنای" شجاع" است ) . لغت نامه دهخدا، با استناد به بیتی از سوزنی سمرقندی، ضبط عنتر ( با حرف " ع" ) را معتبر دانسته است. ولی بر اساس یک شاهد هرگز نمی توان درباره معنی یا املای کلمه ای حکم قطعی کرد. تازه سوزنی سمرقندی ( یا کاتب نسخه دیوان او ) نیز ممکن است اشتباه کرده و انتر فارسی را که ظاهراً از لغات عامیانه بوده و در هیچ فرهنگی ضبط نشده است عربی دانسته و با حرف ( ع ) نوشته باشد. به هر حال، به احتمال نزدیک به یقین، انتر به معنای" بوزینه" فارسی است و با همین املا باید نوشته شود.
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۴۲. )
زشت ترین موجودی که روی زمین هست
منکه اینو شنیدم
منکه اینو شنیدم
انتر یعنی =میمون کون سرخ
یعنی آدمی که پیپیش خیسه ، آب داره
میمون کوچک و زیبا
انتر یعنی میمون کوچیک دم دار
میمون جهت لوده بازی
انتر یعنی انیکه دردستشویی است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)