انتخاب طبیعی


    natural selection

پیشنهاد کاربران

گاهی اوقات از خودم می پرسیدم که چرا داروین بجای انتخاب طبیعی از عبارت زیر استفاده نکرده است: طبیعت انتخاب می کند!
همین امروز بخودم می گویم که اگر چنین میکرد، آنگاه راز را فاش می نمود، یعنی یکی بودن طبیعت و خداوند. نتیجه بر ملا نمودن این راز این می بود که سران کلیسا نهایت سوء استفاده از این ایده علمی به نفع دین می کردند و از طرف دیگر دانشمندان علوم طبیعی و تجربی بخصوص علم زیست شناسی برچسب دینی بودن به ایده علمی وی می زدند. ایده مرکزی انتخاب طبیعی از دیدگاه پنهانی ( و نه آشکار ) داروین این حقیقت ژرف بوده است که طبیعت یک موجود زنده می باشد و مستقل و خودکفا و خود مختار دارای آگاهی و برخوردار از استعداد تصمیم گیری و خود حرکتی و انتخاب راه. منظور اینکه طبیعت در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه آن حرکت و عمل می کند و نه کورمالانه یا تصادفی و احتمالی و یا مشغول و سرگرم بازی شانسی و یا به قول انشتاین تاس اندازی و یا گرفتن فال دلفی یا حافظ و یا متوصل شدن به اصل عدم قطعیت هایزنبرگ برای روئیت یا دیدن و یا مشاهده آینده و انتخاب راه راست و یقینی در لحظه بعدی و برداشتن قدم بعدی در طول آن بسوی آینده با اطمینان و بدون شک و تردید و ترس و لرز از منحرف شدن به چپ یا راست ؛ بالا و پایین یا جلو و عقب . به زبان ساده و روزمره می توان گفت که در این واقعیت و طبیعت یا محتوای این کیهان ، طراح و معمار ؛ طرح ؛ بنا و سازنده ؛ افزار و وسائل سازندگی ؛ خمیر مایه ساختاری و زمینه ای که روی آن احداث می شود، جملگی یکی اند و نه مختلف و جدا از هم. یا اینکه طبیعت از درون به خود شکل می بخشد و نه از بیرون.
...
[مشاهده متن کامل]

یک مثال ساده در مورد انتخاب طبیعی :
من دارای یک نیم زوج ملکوتی یا آسمانی خاص و ویژه خویش می باشم با جنسیت معکوس و در آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین این واقعیت و طبیعت و کیهان در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت، بطور همزمان و هم سن و هرکدام در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم و در قدم اول با هدف زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن به روش غیر همجنس یا هترو و بدون استعداد تولید مثل از طریق آمیزش جنسی ( در طول زندگی بسیار طولانی در حالت بهشت برین و نه در زندگی های فراوان دنیوی ) . حال سوال این است که در این عالم و زیر سقف این آسمان و روی این کره زمین، طبیعت چگونه آگاه بوده است که این بار نوبت من است که از مادر متولد شوم و زندگی کوتاه مدت دنیویم را تجربه و سپری نمایم و نه نوبت نیم زوج آسمانی من ؟
اگر داروین با این هوش و استعداد خارقالعاده در عصر خویش با تئوری علمی مه بانگ آشنایی می داشت، آنگاه علاوه بر تکامل تدریجی می توانست بنیاد تکامل جهشی را هم پایه ریزی نماید، مشروط بر اینکه حداقل به این حقیقت ژرف دست می یافت که طبیعت ( بطور کلی : محتوای کیهان یا جهان ) بهمراه اجزاء و انواع کثیر و گوناگون در طول راه و سفر مقطعی نزولی و صعودی می باشد با هدف بازگشت به حالت آفرینش اولیه یعنی بهشت برین قبل آغاز سفر و نه با هدف رجعت یا بازگشت به پیشگاه خداوند و دادگاهی شدن انسان و سپس بهشت یا جهنم . اگر هگل فیلسوف آلمانی در علم منطق و سپس داروین در پیرامون اصل انواع این راز را بدون پیچش کلمات و عبارات بطور آشکار فاش می نمودند، آنگاه سران واتیکان با شنیدن این خبر یا پیام فلسفی و علمی به سان پیشوایان دینی جناح فاریزی در عصر ایسا مسیح نه تنها یخه ها بلکه خشتک های خودرا بر سر آن جِر می دادند.
بهر حال امروز می توان بطور مطمئن و بدون شک و تردید دانست که تئوری تکاملی در علم زیست شناسی و تئوری علمی مه بانگ در شاخه های نجوم و کیهان شناسی بزرگترین ضربه و صدمه را بر دو ستون بنیادی کاخ های مجلل و باشکوه سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوا وارد نموده اند و بطور غیر مستقیم موجود بودن طرح مطلق آفرینش را به اثبات رسانده اند. اثرات تخریب کننده این ضربات غیر قابل جبران و تعمیر و رفع و رفو می باشند. لذا سعی و کوشش های همه جانبه پیروان خیالپردازِ وهمگرا و تولید کنندگان ابهام این سه دین در سطوح بالای رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید و الهیات دان و متکلم و مفسر و حکیم و عارف در گچ کاری و ماسمالی نمودن و رنگ و روغن زدن بر روی شکاف های ژرف ایجاد شده روی این دو ستون بیهوده می باشد.
در پایان کلام کودکانه و عامیانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشد، به یک نکته بسیار مهم و جالب اشاره می نمایم و آن اینکه : خبر یا پیام شاد جاودانه بودن عشق و زندگی انسانی به عنوان برترین هدیه معنوی و امید بخش برای اولین بار توسط نوآه ( نوح ) ؛ آبراهام ( ابراهیم ) ؛ موسا ( موسی ) ؛ زرتشت ( سر ده ست ) ؛ بودا ( بود ده ) ؛ ایسا ( عیسی ) و سرانجام محمّد به عنوان خاتم آنان البته از دیدگاه مسلمانان، برای انسان به ارمغان آورده نشده است بلکه توسط خردمندان گم نام و آفرینندگان گردونه مهر و چرخه تولد و مرگ با دو سمبل کوچکتر روی آن چرخ های گردون ؛ یکی چلیپا و دیگری سواستیکا در اعصار دور دست تاریخ باستان در سرزمین های ایران و هندوستان قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی سومری و ایلامی و اوگاریتی و هیروگلیف مصریان و قبل از تولد نوآه.
داروین به معنای : درخت یا در یا دروازه پیروزی و برندگی.

بپرس