انباشتن، جمع اوری، احتکار، دیوار موقتی
انباشتن، جمع کردن، متراکم شدن، گرد کردن، گرد امدن
انباشتن، توده کردن
انباشتن، انبار کردن، درویدن
انباشتن، انبار کردن، ذخیره کردن
انباشتن، باز داشتن، پر کردن، تنگ هم چیدن، خوب جا دادن
جفت کردن، انباشتن، متراکم کردن، گرد امدن، جمع شدن، گرد اوردن، سوار کردن، فراهم اوردن، هم گذاردن، انجمن کردن
انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن
انباشتن، توده کردن، خرمن کردن، کومه کردن، پشته کردن
انباشتن، باد کردن، بار کردن، سیر کردن، پر کردن، پر شدن، متراکم وانباشته کردن، نسخه پیچیدن، اکندن
انباشتن، چپاندن، پر کردن، تپاندن
انباشتن، توده کردن، ترکیب یا متحد کردن
انباشتن، احتکار کردن، ذخیره کردن
انباشتن، بصورت توده جمع کردن