d.v. (deo volenti), may (it please god that), i hope so
ان شخص
it
ان طرف
across, far, over, beyond
ان طرف تر
beyond, yonder past
ان محل
yonder
ان هم
and ... at that
ان همه
so many, so much, all that
ان وقت
then, afterwards
ان وقت ها
then
ان کس که
whatever
مترادف ها
minute(اسم)
یادداشت، دم، مسوده، پیش نویس، لحظه، ان، دقیقه، گزارش وقایع
moment(اسم)
دم، اهمیت، زمان، هنگام، لحظه، ان، موقع
instant(اسم)
دم، لحظه، وهله، ان
split second(اسم)
ان، قسمتی از ثانیه
those(ضمير)
ان، انها، انان
that(ضمير)
ان، ان یکی، اشاره بدور
it(ضمير)
او، ان، آن، ان چیز، ان جانور
yonder(قید)
دور، ان، آنجا، انسو، انطرف
yon(قید)
ان
پیشنهاد کاربران
آشکار است که {اندیشیدن} از دو بخشِ {ان} و {دیشیدن} ساخته شده است. در اینجا ما برایِ پیشوندِ {ان} چند زانیک ( =حالت ) داریم: 1 - نفی کننده/نیچ کننده است. 2 - نشان دهنده یِ {انبوهی/تجمع} است. ... [مشاهده متن کامل]
3 - به چَمِ {درون} است. ( در این باره هنوز آشکار نیست که آیا این پیشوند چنین کاربردی داشته یا نه. ولی چند واژه در اوستایی داشتیم که گویا پیشوندِ {هَن} چونان کاربردی را داشته ) ریشه شناسیِ {دیشیدن} کمی سخت است. می توانیم به واژگان دیگر و هَمچَم سر بزنیم: ما واژه یِ {اَنگاشتن/اِنگاشتن} را داریم که از پیشوندِ {ان} به همراهِ {گاشتن} ساخته شده است. نیاز است گفته شود که {گاشتن} با بُنِ کنونیِ {گار}، در پیوند است است با {کار} که {کار} در گذشته افزون بر {کردن/کنش}، چَمِ {آفریدن/ساختن} نیز داشته است. از این روی، گمان می شود در اینجا {ان}پیشوند است که به فِتاد ( =مورد ) دوم یا سوم ( نشان دهنده تجمع یا درون ) نشان دارد. به گمانم ما درباره یِ {اندیشیدن} نیز ساختارِ همانندی با {انگاشتن} داریم. {دیشیدن} به چَمِ {ساختن/آفریدن} است و از این روی، گمانه یِ کاربرِ گرامی و بزرگوار، /فرتاش/، که می فرمودند {دیشیدن} همان {دیسیدن} است، نگاه این تن نیز هست. ( در یکی از پیام های ایشان، به این نشانش فرمودند ) در اینجا ما دگرگونیِ آواییِ {س/ش} را داشته ایم. پیشوندِ {ان} هم باز یا به چَمِ {درون} است یا پیشوندِ نشانگرِ {تجمع}. که در این باره باید بیشتری بررسی شود. پشتوانه: فرتوری که درباره یِ واژه یِ {کار} داریم، از نِبیگِ {فرهنگ واژه های اوستا ) است در رویه یِ 356 یا 358 ( یکی از این دو ) بِدرود!
عرب این واژه را گرفته و با چسباندن ال پشتش آن را عربیزه کرده.
واژه ان از فارسی میانه 𐭠𐭭 ( - ān ) . پشتو ـونه ( - ona ) ، لوری شمالی ـۆ ( ن ) ( - � ( n ) ) را مقایسه کنید. ترجمه نوشتار با دوربین از سنسکریت अन्ध ( andha ) ، از پرتو - هندوایرانی *andʰ�s. منابع ها. ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ واژه های اوستا فرهنگنامه کوچک پهلوی فرهنگ فارسی به پهلوی فرهنگ زبان ایرانی باستان فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی تاریخچه واجهای ایرانی فرهنگ فارسی به پهلوی فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
آن ( به انگلیسی: It ) یک مینی سریال در ژانر درام و فراطبیعی ترسناک به کارگردانی تامی لی والاس و محصول سال ۱۹۹۰ آمریکا می باشد. فیلمنامه این سریال توسط لارنس دی. کوهن بر اساس رمانی به همین نام نوشته استیون کینگ به نگارش درآمده است. مینی سریال «آن» اولین اقتباسی است که از روی رمان مشهور کینگ انجام شده است. در سال های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ کارگردانی آرژانتینی، اندی موشیاتی فیلمی به همین نام ساخت که با اقبال هنری و تجاری رو به رو شد. ... [مشاهده متن کامل]
داستان سریال در در شهری دری و در ایالت مین آمریکا می گذارد و دربارهٔ گروهی از بچه ها معروف به باشگاه بازندگان است که با موجود عجیبی بنام پنی وایز رو به رو شده اند که توانایی هایی همچون دگرپیکری دارد. پنی وایز بیشتر خود را به شکل یک دلقک به بچه ها نشان می دهد و با تغذیه کردن از ترس آنها به زندگی خود ادامه می دهد. سریال، داستان کتاب کینگ را در دو اپیزود به تصویر کشیده است که در دو دوره زمانی اتفاق می افتد. حوادث از سال ۱۹۶۰ شروع می شود؛ یعنی جایی که اعضای باشگاه بازندگان همگی بچه هستند و برای اولین بار با پنی وایز برخورد می کنند. بخش دوم داستان نیز در سال ۱۹۹۰ رخ می دهد که در آن پنی وایز از خواب ۳۰ ساله خود بیدار شده و اعضای باشگاه بازندگان که حالا هرکدام بزرگ شده و زندگی شخصی دارند مجبور می شوند دوباره به ترس های دوران کودکی خود رو به رو شوند. سریال گروه بازیگران گسترده ای دارد. تیم کوری وظیفه بازی در نقش پنی وایز را برعهده دارد و ریچارد توماس، جان ریتر، انت اوتول، هری اندرسون، دنیس کریستوفر، تیم رید و ریچارد ماسور هفت عضو باشگاه بازندگان را تشکیل داده اند. در قسمت اول که دوران کودکی اعضای باشگاه بازندگان را به تصویر می کشد نیز جاناتان برندیس، ست گرین، امیلی پرکینز، برندون کرین، آدام فرزلی، مارلون تیلور و بن هلر هنرنمایی کرده اند. از دیگر بازیگران سریال در نقش های مکمل نیز می توان به مایکل کول، الیویا هاسی، چیلان سیمونز، جرل بلانکارد، گیبو خاست، کریس استمن، فرانک سی. ترنر، تونی داکوتا، رایان مایکل و تام هیتون اشاره کرد. لارنس دی. کوهن بر اساس رمان ۱۱۳۸ صفحه ای آن طرحی نوشت و آن را برای استیون کینگ فرستاد. ایده اولیه کوهن این بود که سریال در چهار قسمت دو ساعته ساخته شود که در مجموع هشت ساعت زمان را شامل می شد. علت این کار این بود که کوهن می خواست همه عناصر کتاب را در فیلمنامه داشته باشد اما محدودیت هایی که شبکه برای او اعمال کرد باعث شد تا کوهن فیلمنامه خود را کوتاه تر کند و بدین ترتیب نوشته او تبدیل به دو قسمت شد که در مجموع ۱۹۰ دقیقه زمان را در برمیگرفت. تولید سریال اوایل سال ۱۹۹۰ شروع و در اواسط همین سال نیز به پایان رسید. لوکیشن اصلی سریال در نیو وست مینستر قرار داشت.
من شنیدم گفتند اِنَ برای اشاره به نزدیک.
ان در پارسی خیلی کابرد دارد! نخست اینکه این واژه آن عن نیست. ان می تواند برابر آن باشد که گونه ای از نام اشاره ( اسم اشاره ) است و نام اشاره دور در زبان پارسی است. ان می تواند نشانه چندگانه ( جمع ) کردن باشد در زبان پارسی، برای نمونه درختان ... [مشاهده متن کامل]
اگر ان برای چندگانه کردن یک وازه بیاید و آن واژه پایانش واج ه بود، آن ه برداشته می شود و به جای اینکه ان را به واژه بییفزاییم، "گان" را می افزاییم برای نمونه واژه ان=واژگان. بنگرید که برای نمونه ما برای واژگان نمی گوییم واژ گان، می گوییم واژه گان. پس خود واژه را می گوییم افزون بر گان. پس برای نمونه واژگان را به شیوه "واژه گان " می خوانیم. ان می تواند پیشوند هم قرار گیرد در پارسی پهلوی اَن برابر "بی" است. برای نمونه اَنسپاس برابر بی سپاس است.
طبق تحقیقی که من کردم ( ( ان ) ) به معنی میوه هست ان نار=میوه نار یا همان آتش ان گور= میوه گور یا همان خاک ان ناب= میوه ناب ان جیر = ان نخجیر یا همان شکارگاه ان به = میوه به یا بهترین ان ناب= میوه ناب و ارزشمند ... [مشاهده متن کامل]
ان بار= بار میوه ان جبین. . . . . . و غیره با عرض پوزش از آنجایی که این محلی است برای تحقیق. . ایرانی های باستان برای هر چیزی که به انسان ربط داشته اسم بد نمی گذاشتند مانند شمرگاه ( چه برای مرد و چه برای زن ) . . . . . کان ( محل استخراج ) . . . . و آن چیزی که پس ورود اعراب به ایران از محصول انسان به اشتباه با عین نوشته می شود نیز با الف نوشته می شده و به معنی ثمره و تولید انسان محسوب می شده.
صرف آن مصدر یا فعل یعنی انیدن در زمان و بیزمانی ماضی بعید استمراری یعنی در گذشته دور دست و در حال جاری بودن : در حالی که تو ای دلبر عزیز و محبوبم زنگ در یا تلفن را به صدا در آورده بوده ای من مشغول یا در حال انیدن بوده ام ، لذا به رسم و سنت پسا مدرنیان بسی پوزش می طلبم بابت آن تاخیر در افتتاح یا گشودن یا باز کردن در به روی مبارک یا برداشتن گوشی تلفن و استماع یا شنیدن صدای نازنین شما و قول می دهم که در آینده چنین قصور و کوتاهی از طرف من سر نزد و امیداوریم که زنگ زدن ها هم از طرف تو بی موقع روُخ ندهند در حالی که چشم و گوش دل من در واترکلوست در حین رفع حاجت و نیاز تن خاکی مشغول روئیت یا مشاهده جمال و جلال بی مثال و شنیدن کمال تام و بی نقصان سلطان عشق باشند. ... [مشاهده متن کامل]
دلا ای ان یک آن در خود سفر کن تا عمق و ژرفا / وانگاه باز آ و خبر کن مرا از نهاد ناپایدار این دنیا/ تا منم واقف گردم و شوم بیدار و هوشیار و آگاه / که چگونه شخصیت ها و چهره های هفتگانه این دنیا/ پشت سر و در طول همدیگر خارج میشوند از قوه به فعل / و به ظهور و پیدایش و کثرت میرسند و میشوند ظاهر و پیدا / سمبل های سنگی گردونه مهر و چرخه تولد در این باره چه میگویند بما خموش و گویا / آیا پیام نمادی شان این نبوده ست که تدریجی و خطی و متصل و پیوسته جاودان نمی باشند عشق ها و زندگانی های ما/ بلکه اشتدادی یا جهشی و منفصل و منقطع یا ناپیوسته و دایره وار / هر بار در مداری برتر و کمال یافته تر از قبلیان یا پیشی ها / تا آخر رسیم و رسند در پایان این شاهراه به سطح کمال ایده آل خوبی ها و زیبایی ها /لیلیا مرین ان ت را بر سر انیت و انانیت ات که مرا خوش نیاد / برین آن را بر سر کج روی های دل برده و سر و فهم و عقل از دست داده شده این مجنون/ تاکه شاید از رنگ و بوی انت و رسم و روش انیدنت وی را ز قبل و پیش خوش تر آید/ این ان بر سر آن دل و سر و فهم و عقل که نداند در این حال و جا و در این زمان و مکان / که چه بودند این و آن انو در ازل و که باشند دوباره در ابد و در آن حال و جا در آن لازمان و لامکان / شیخا دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دنیوی در همین جا و حال در این زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حالیان و آیندگانت باد ان شاءالله کلیه سعادت های برزخی و اخروی در لازمان و لامکان/بیا تا با هم پیاله ای از شراب ویانه و قندی نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول حافظ شیرین سخن نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/
" اُن" ها، موجودات جاودانه یا ذرّات نور در جهانِ روشنی، واسطه ی میان زُروان و جهان اند در آموزه های مانی.
او = آن همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر نهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفل ها حافظ
دو معنی دارد : ۱. نزدیک ، حاضر ، پیدا ، قریب: مثل زمان اکنون را آن می گویند چون خیلی به ما نزدیک است یا آب وقتی به آخرین درجه ی جوش خودش می رسد آن را حمیم آن می گویند یعنی آبی که به نزدیک ترین و آخرین نقطه ی جوش خود رسیده است. ... [مشاهده متن کامل]
۲. تعلق و اختصاص را می رساند : مثلا می گوییم این جعبه برای چی اینجا است؟ می گوید برای آن که در مواقع اضطراری استفاده کنیم. یعنی بودن جعبه در اینجا تعلق و اختصاص دارد به آن که در آینده از او برای مواقع اضطراری استفاده کنیم. یا می گوییم برای چه دیر آمدی؟ می گوید برای آن که ماشینم خراب شد . یعنی دیر آمدن من تعلق و اختصاص دارد به خراب شدن ماشینم.
ان : یکی از علامت های اصلی جمع در زبان فارسی است. مانند درخت که جمع آن می شود درختان یا درخت ها ان : یکی از علامت های مثنی یا دوتا در زبان عربی است. مانند: أخوان یا دو برادر.
ممنون و سپاس برای نوشتن دیدگاهتان ولی درباره واژه ( انداختن ) کارساز نیست. همچنین انبر بسیاری چیزها را می بُرَد و هسته تنها یکی از آنهاست و یا انبار جای نگهداری تنها هسته نیست. در جاهایی مصادره به مطلوب شده است. ... [مشاهده متن کامل]
1 - پیشوندِ ( اَن ) و ( هَن ) با پیشوند ( هم ) نباید یکی انگاشته شوند. بگمانم تنها در برخی کارواژه ها اَن و هَم معنای یکسانی پیدا می کنند ولی این دو از یکدیگر جدا هستند که اگر چنین نیز باشد، به سود زبان پارسی است چراکه افزایش شمار پیشوندها، شمار واژگان را به طور فزاینده ای بالا می برد. 2 - ( اَن ) و ( هَن ) در زبان اوستایی و پهلوی بکار می رفته اند و یک پیشوند کم و بیش فراگیر در زبانهای هندواروپایی است که در زبان آلمانی به دیسه ( an ) و در زبان انگلیسی به دیسه ( at یا on ) در آمده است. چنانکه در زبان آلمانی کارواژگانی همچون:anbringen، andeuten، anfangen و. . . را داریم که an در آنها یک پیشوند است. کاربردِ آن در زبان اوستایی و همچنین شاید در زبان آلمانی می تواند رهگشا باشد.
به نظر من پیشوند جدایی ناپذیر �اَن� به معنای هسته است. و مدفوع انسان را کنایتا ان می گویند که بعدها معنی اصلی آن شده است گویا هسته از مقعد انسان خارج می شود. اگر پیشوند ان را به معنای هسته بگیریم کلمات زیر این معانی را خواهند داشت: ... [مشاهده متن کامل]
انگور: محل دفن هسته یعنی انگار هسته در آن دفن شده است. انجیر: هسته ریز یعنی چیزی که هسته های خیلی ریز دارد. انبر: وسیله ای که هسته می برد. انبار: مکانی که هسته در آن جمع آوری می شود. اندیشه: فعل و انفعالاتی و تحلیل هایی که در هسته مغز اتفاق می افتد انباز: هسته باز یعنی کسی که برای فریب مردم هسته را در دست خود طوری می چرخاند که مردم متوجه سرقت و کم شدن هسته نمی شوند. انبوه: انگیزه: انجام:
( اَن ) یک پیشوند جدایی ناپذیر در زبان پارسی است. بمانند زبان آلمانی که با پیشوندهای جداپذیر و جدایی ناپذیر روبرو هستیم، در زبان پارسی نیز پیشوندهای جداپذیر و جداناپذیر داریم:برای نمونه: ( برخوردن. . . برمی خورد ( ( بر ) پیشوند جدایی پذیر است ) . ... [مشاهده متن کامل]
( انجامیدن. . . می انجامد ( ( اَن ) پیشوند جدایی ناپذیر است ) . دیگر نمونه ها:انداختن، انبازیدن/انباختن، اندودن، اندوختن، ( انگاشتن؟! ) ، انبوسیدن ( پدیدآوردن، موجود گردیدن ) ، اندیشیدن، انباشتن و. . . بسیاری بر این باورند که ( اَن یا هَن ) با ( هم ) پیوند معنایی دارد که به گمان من، در واژگان بسیاری همچون اَنباشتن و انبازیدن و. . . درست می باشد، ولی گمان من این است که این پیشوند معنای دیگری هم می دهد. برای نمونه در واژه انداختن، گمان نمی کنم ( ان/داختن ) معنای ( هم ) بدهد. ( دوستان آگاه خواهشمندم چنانچه در این زمینه آگاهی دارید، من را یاری کنید ) . باسپاس
دستشویی متفو
آن به معنی: دم ، لحظه ، روز ، در ایران باستان به معنی خورشید و روز بوده است
اِنَّ = یقیناً ، بی تردید ، که ، اینکه ( حرف تاکید ) اِن = اگر ، حرف نفی عَن / عَنِ = از
واژه هان یا هین گویش دیگر سان san به معنای دارا - مالک ( بودن ) lord از ریشه هندواروپایی senh به معنای gain یافتن، تسخیر، کسب است که امروزه آنرا خان xān میخوانند. از تکرار هان واژه هانهان ( مانند شاه شاهان=شاهنشاه ) و سپس هاهان و خاقان به دست آمده که لقب پادشاهان ترکستان بوده است. ... [مشاهده متن کامل]
هات از ریشه هان در واژگان هاتیک hātika و هاتونhātuna ( ئون=پسوند زنیت در اوستایی ) به معنای خانم lady به کار رفته که هاتون را امروزه خاتون xatun میخوانند. بدل شدن هاتون به خاتون مانند بدل شدن هورشید به خورشید است. واژه هین در کوردستان و لورستان و واژه آن در پارسی به معنای مال - ملک ( از آن شما =هین شما - از آن او=هین او ) گویش دیگر هان هستند. منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/
�آن� به معناى مایعی است که در نهایت سوزندگی باشد.
که ، اینکه ، قطعا
معنی إِنَّ: یقیناً، بی تردید، بی گمان. مانند "ﻗُﻞْ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻗَﺎﺩِﺭ" معنی إِن: اگر - حرف نفی ( دراین صورت بعد از آن إلّا یا لمّا می آید ) - محققاً ( در این مورد مخفف إنَّ می باشد مانند "وَإِن یَکَادُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُواْ ﭐلذِّکْرَ " ) ... [مشاهده متن کامل]
معنی إِنِ: اگر - حرف نفی ( دراین صورت بعد از آن إلّا یا لمّا می آید ) ( درجمله "إِنِ ﭐسْتَطَعْتُمْ " چون دو ساکن به هم رسیده اند نون کسره گرفته است ) معنی أَنَّ: که - اینکه ( حرف تأکید ) معنی أَن: که معنی لَوْلَا أَن: اگر نبود که روشی برای یادسپاری بهتر : حروف" أَن" و "اِن" را با شبه جمله ی"اَکِّه هِیْ" محک می زنیم متوجه می شویم که [اَ] در "اَکِّه هِیْ" با حرف "أَن" متناسب است و معنی آن [که] است چراکه در "اَکِّه هِیْ" وجود دارد و به حرکت نون هیچ گونه توجهی نمی کنیم در همه ی موارد معنی [که] می دهد. اما در مورد حرف "اِن" اگر نون تشدید داشته باشد معنی "بی تردید" می دهد و اگر نون ساکن باشد یا معنی " اگر" می دهد یا معنی "نیست" و تمام. در ضمن معنی : عَنْ: از معنی عَنِ: از ( در اصل "عَنْ "بوده که در عباراتی نظیر"عَنِ ﭐلَّذِی "چون به ساکن یا تشدید رسیده حرکت گرفته است )
آن در تاریخ بیهقی به معنی " نصیب" و " قسمت" آمده است. " عاقبت کار ایشان همان بود که از آن ِ این وزیر آمد" ( یعنی نصیب این وزیر شد. ) تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۳.
بدرستی که
اگر _ نسیت
اشاره به بالا منظور ( باران )
آن یا آنو یکی از خدایان میان رودان است.
در عرفان، حد فاصل میان گذشته و آینده می آید.
مانند انسان
ضمن تشکراز اقای حسین فلاح در شهرستان دشتستان به محل و گودی که آب در ان جمع میگیرد ان گفته میشود که به معنای محل ومکان ذخیره آب است.
پیشوند"اَن" به معنی و مفهوم مجموعه، مجتمع، با هم و یکجا بودن است. وبرای ساختن اسم نیز بکار رفته است. مثلاً نام میوه هایی مانند "انگور" و "انار" به این مضمون اشاره دارد. و به میوه هایی اطلاق می شود که از ... [مشاهده متن کامل]
تعداد زیادی عنصر به هم چسبیده و در قالب یک بسته می باشند. در واژه هایی مانند " انبار" و انباز" نیز معنی ومفهوم مکان را می دهد یعنی جایی که چیزهایی در آن بصورت یکجا آورده شده و یا قرار گرفته است.
معنی: زبانِ بدن، حالت های شخصیت، تَنگویی، پیکر بیان، body language ! در انگلیسی به آن "kalon" هم می گویند! این رفتار ها می تواند مربوط به : 1. وضعیت و حالت های بدنی ( مثل: محلّ قرار گرفتن و چگونگی بدن مانند: سر و گردن، دست ها، پاها - نحوه دست دادن، نشستن، ایستادن، راه رفتن، خوابیدن و. . . ) ... [مشاهده متن کامل]
2. حرکات بدن ( مثل: حالت ها، ادا و اطوار ها ( ( ژست ها ) ) ) 3. اشارت ( رمز و ایما ) و جلوه های هیجانی صورت و چشم و ابرو و. . . باشد. یکی از شیوه های بکارگیری زبان بدن: پانتومیم ( ادا اطوار، ادا بازی ) هست، که بارزترین نمونَش: چارلی چاپلین این مبحث در ادبیات عاشقانه: آنچه عاشق را به سوی معشوق جذب می کند، تنها زیبایی و خوشگلی معشوق نیست؛این که، معشوق چجوری دلبری می کند یا چگونه بدنش و اَعمالش را بکار می گیرد تا به دل عاشق بشیند، موضوعی کلیدی و مهمتر است. مثالی از شعر وحشی بافقی: تو قد بینی و مجنون جلوه ی ناز / تو چشم و او نگاه ناوک انداز تو مو بینی و مجنون پیچش مو / تو ابرو او اشارت های ابرو یعنی: برای مجنون کرشمه، خرامیدن، گرازان و راه رفتن با ناز یار، دل انگیزتر از بلندی قد اوست - افسون نگاه معشوق، عاشق را بیشتر مفتون می کند تا شکل چشمان او - پیچش مو دلرباتر از خود مو است - اشارت ابرو مهمتر از خود ابرو است. همه عواملی که به کیفیت و چگونگی بکارگیری بدن مربوط می شود در ادبیات فارسی ( آن ) می گویند. این واژه قدمتی دراز دارد و شاعران زیادی درباره ی آن شعر سروده اند. مثالی از شعر حافظ: شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد / بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد معنی: معشوق ( محبوب، زیبارو ) کسی نیست که زیباست ( مثل: مو خوشگل و کمر باریک و. . . ) دارد/ بنده ی چهره ی کسی باش که زبانِ بدن ( حالت های شخصیت ) جالبی داشته باشد. مثالی از شعر سعدی: صبر از وصال یار من، برگشتن از دلدار من/ گر چه نباشد کار من، هم کار از آنم می رود معنی: اگرچه صبور بودن در راه رسیدن به یار و دل بُریدن از او/ کار من نیست! ولی همونَم با ( اشارت یار ) سر و سامان می گیرد ( ( کار از آن رفتن: کنایه از سر و سامان گرفتن، روال و هماهنگ شدن ) ) اگه در شعر فرزاد فرزین به جای واژه ی حال، ( آن ) را بکار می بردیم شعر زیباتری می شد: من به فدای نگاه تو / دوست دارم اینجوری آنِ تو!