امیر

/~amir/

    emir
    prince
    chief
    commander
    sheik
    sheikh

فارسی به انگلیسی

امیر ارتش
general

امیر تیمور گورکانی
tamerlane

مترادف ها

sultan (اسم)
امیر، خسرو، سلطان

emir (اسم)
امیر

kinglet (اسم)
امیر، پادشاه کوچک وبی اهمیت، چکاوک

seigneur (اسم)
امیر، آقا، شاهزاده، سنیور

brass hat (اصطلاح)
شخص مهم، افسر ارشد ارتش، امیر

پیشنهاد کاربران

امیر فیلمی به کارگردانی و نویسندگی نیما اقلیما و تهیه کنندگی سید ضیاء هاشمی محصول سال ۱۳۹۶ است. به گفته نیما اقلیما، بازیگران برای حضور در این فیلم، حدود ۶ ماه تمرین داشتند تا بازی آن ها با کارهای قبلی متفاوت باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

علی در جست و جوی همسر سابق و پسرش به تهران می آید. امیر علیرغم مشکلات خانوادگی در تلاش است تا به روش خود گرفتاری آدم های دور و برش را حل کند.

امیر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/امیر_(فیلم)
کلمه امیر به ظاهر کلمه ای تازی است و به چم همان شاه یا پادشاه و سرور است.
ولی به نظر بنده کلمه امیر از 2 بخش تشکیل شده کلمه "اَ" به چم فرزند و کلمه "میر" که به چم میهر و میثر و مهر یا همان میترا و میثرا خداوندگار ایران زمین است و در اصل کلمه امیر میتواند معنای فرزند مهر یا فرزند میترا را بدهد.
...
[مشاهده متن کامل]

دلیل این گفته چیست :
اگر دقت کرده باشید فردوسی بزرگ میگوید "عجم زنده کردم بدین پارسی" و طبق گفته های بعضی از مردم کلمه عجم توهین به ایرانی است و تازیان این کلمه را برای توهین به ایرانیان به کار میبردند ولی "عجم" در اصل باید به شکل "اَجم" نوشته شود و به چم فرزندان جمشید هست و فردوسی بزرگ در اصل میگوید "فرزندان جمشید را زنده کردم بدین پارسی" و با توجه به این نکاتی که گفته شد با خود اندیشیدم که نام "امیر" به شکل "اَمیر" درست است و به معنای فرزند میترا و فرزند میثرا و مهر است.

در زبانِ اربیِ امروزی، *أمیر* به چَمِ فرزندِ نَرِ شاه یا همان شاهزاده است و *أمیرة* به چَمِ فرزندِ مادۀِ شاه یا همان شاهدخت یا شازده بانو است. به فرمانده و امرکننده هم *قائد* یا *آمِر* میگویند. پس:
أمیر = PRINCE/LORD
...
[مشاهده متن کامل]

قائد/آمر = COMMANDER
اما در گذشته *أمیر* بیشتر به کسی گفته میشد که جایگاهِ ساستاری و جنگی و نظامی بالایی داشت و یا اشراف زاده بود. اما امروزه بسیار کمتر از این واژه برای اشاره به فرماندهی لشکر بکارگرفته میشود و أمیر جای خود را به قائد و آمر داده است.

واژه امیر
معادل ابجد 251
تعداد حروف 4
تلفظ 'amir
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی، جمع: امراء] ‹میر›
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'amir
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
یک نام بسیار پرطرفدار از اول تاریخ تا همین الآن
نامی که مادران و پدران زیادی آن را برای فرزندان خود انتخاب میکنند
یک نام که که هیچ وقت قدیمی نمی شود
فرقی ندارد یک فرد ۱ ساله باشد یا ۹۰ ساله ، نام امیر متعلق به همه سنین است
...
[مشاهده متن کامل]

خیلی از والدین به دلیل علاقه به این اسم از اسم های مرکب مثل امیرحسین و امیرعلی و امیرمهدی استفاده میکنند که فقط اسم امیر داخل آن باشد
اگر میخواهید یک نام انتخاب کنید که فرزندان تان در آینده به شما افتخار کنند و سپاسگزار شما باشند این نام را به شما پیشنهاد میکنیم

یک نام پرطرفدار بین مردمان ایران و سایر کشور ها
لقب حضرت امام علی ( ع ) امام اول شیعیان
شکل انگلیسی این نام Amir می باشد
بصورت حروف بزرگ AMIR
بصورت حروف کوچک amir
امیر : پادشاه، خسرو، فرمانروا، خلیفه، رئیس، بزرگ قوم، سپهسالار
به معنی پادشاه، بزرگ، فرمانروا، خیلی اسم قشنگیه
امیرالمؤمنین�در لغت به معنی �امر کننده و فرمان دهنده به مؤمنان� است
معنی اسم امیر: حاکم - حکیم - فرمانروا - پادشاه
در اصل شاهزاده درسته این کلمه عربی است و به معنای شاهزاده
درزبان اربی ( عربی ) از واژه امیر که بر ساختار ( ( فعیل ) ) استوار است
پویه و فعلی ساخته شده است: امر.
امر= فرمان
و
امیر=فعیل
امیر= ا میر = نامیرا= آمرداد
نامیرا= فروزه و صفت برای خدای یکتا در دین های ابراهیمی
اسمی زیبا به نام پادشاه است
کلمه امیر به معنی پادشاه ؛سرور و سالار استفاده می شود.
کلمه ای عربی هست و در ترکی توکیه هم استفاده میشود که Emir تلفظ میکنند.
لشکرآرا. [ ل َ ک َ ] ( نف مرکب ) لشکرآرای. آراینده ٔ لشکر. منظم کننده ٔ لشکر. آنکه تعبیه ٔ سپاه کند. سردار لشکر. فرمانده سپاه :
همه نیزه داران شمشیرزن
همه لشکرآرای و لشکرشکن.
دقیقی.
به قلب اندرون ساخته جای خویش
...
[مشاهده متن کامل]

شده هر یکی لشکرآرای خویش.
فردوسی.
ابر میسره لشکرآرای هند
زره دار و در چنگ رومی پرند.
فردوسی.
نگه کرد در قلبگه جای خویش
سپهبُد بد و لشکرآرای خویش.
فردوسی.
چنین گفت با لشکرآرای خویش
که دیوار ما آهنین است پیش.
فردوسی.
بیاراست بر میمنه جای خویش
سپهبد بد و لشکرآرای خویش.
فردوسی.
سوی فور هندی سپهدار هند
بلنداختر و لشکرآرای هند.
فردوسی.
ترا با دلیران من پای نیست
به هند اندرون لشکرآرای نیست.
فردوسی.
ترا نیز با رزم او پای نیست
ز ترکان چنین لشکرآرای نیست.
فردوسی.
بدو گفت نوذر که این رای نیست
سپه را چو تو لشکرآرای نیست.
فردوسی.
بدو گفت رو لشکرآرای باش
بر آن کوهه ٔ ریگ بر پای باش.
فردوسی.
به دست چپ خویش بر جای کرد
دل افروز را لشکرآرای کرد.
فردوسی.
به دست منوچهرشان جای کرد
سر تخمه را لشکرآرای کرد.
فردوسی.
ز منشور خود بر زمین جای نیست
چو گرد او یکی لشکرآرای نیست.
فردوسی.
که با او به جنگ اندرون پای نیست
چنو در جهان لشکرآرای نیست.
فردوسی.
میریوسف پس ناصردین
لشکرآرای شه شیرشکار.
فرخی.
میریوسف عضدالدوله یاری ده دین
لشکرآرای شه شرق و خداوند رقاب.
فرخی.
لشکرآرای چنین یافته ای
تو بیاسای و ز شادی ماسای.
فرخی.
لشکرآرای شه شرق ولینعمت من
عضد دولت یوسف پسر ناصر دین.
فرخی.
جز او نیست در لشکرش تیغزن
زهی لشکرآرای لشکرشکن.
نظامی.
ز دیگر طرف لشکرآرای روم
برآراست لشکر چو نخلی ز موم.
نظامی.

Seigneur =امیر
فرمانده پادشاه


👑امیر 👑
یعنی 🦅
پادشاه سرزمین رویاها
به نظر من امیر یعنی فرمانروا خونه و اینکه به فکر خانواده است و به اونا کمک میکنه
خیلی خوبه چون لقب امام علی هم امیرالمومنین هست
یعنی پادشاه. خودشیفته. و مغرور و جذاب. ما یه همسایه ایی داریم اسمش امیره و واقعا همه این چیز هایی که گفتم و داره. ولی خیلی جذابه لعنتی و البته مغرور
پادشاه جهان در عین حال سخت کوش و مهربان
یک توع اسم که معنیش یه معنا پادشاه است
اسم پادشاهان در قدیم وحاکمان یا بزرگان لشگر، شهر ، کشور و. . .
سلطان ، پادشاه، سرور ، بزرگ، حاکم ، فرمانروا، فرمانده، مغرور، جذاب، خودشیفته ، آخرین درجه ی نظامی، فرمانروای سپاه ، سپهسالار، سروری کردن ،
سرور، پادشاه، ملکه
بزرگ
فرمانده , \پادشاه
حاکم وفرمانروا
در زبان آدینه به معنای پادشاه
سلطان
امیر ریشه در پارسی دارد و به معنای پادشاه است و بعد یونانیان و عرب ها از ان به عنوان فرمانروا و . . . استفاده کردند و در حال حاضر یک نام اینترنشنال میباشد.
آیرا :/āyrā/ آیرا ( ترکمنی ) 1 - جدا، سوا، دیگری؛ 2 - ( به مجاز ) ممتاز و برجسته. اسم آیرا مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
کسی که بر دیگران سلطه داره کسی که دیگران تحت امر اون هستن چرا همش بحث ریشه اسم میشه چرا اصرار دارین برا هر اسمی از شرق و غرب یه ریشه فارسی پیدا کنین خب خیلی کلمات مشترکن تو زبان ها
❤پادشاه❤ اخرین درجه نظامی❤سلطان❤

امیر یعنی تسخیرکننده قلب
جذاب، مغرور خودشیفته
سپهسالار. فرمانروای سپاه. سردار
ولیعهد. سروری کردن. فرمانروای مطلق
ینی پادشاه سرزمین, فرمانروا بزرگ مغرور وجذاب
پادشاه، حاکم، فرمانروا
یک اسم با نژاد عربی که یکی از لقب های امام علی هست و معنی آن حاکم، پادشاه و در رتبه پایین تر فرمانده سپاه ترجمه شده.
یعنی فرمانروا، پادشاه.
امیر شاید منفرد امیران باشد که معرب انیران است.
انیران هم نام الهه ایست و هم متشکل از دو کلمه ان ایران به معنی غیر ایرانی که در زمان ساسانی به اعراب گفته میشد که بر ایران چیره و حاکم شدند.
( سرور ) ( حاکم )
حکمران ، فرمانده
فرمانده، مغرور
حاکم , سرور, فرمانده وپادشاه وخیلیا اسمه بچه هاشونو میذارن اسم قشنگیه
یعنی ( ( پادشاه ) ) ( ( سرور ) ) ( ( حاکم ) ) بهتر از این داریم
پادشاه. حاکم. فرمانده. سرور فرمانروا . حکمران
حاکم . سرور ( مگه داریم اسم از این بهتر )
بزرگ, سالار, میر, پادشاه, حکمران, فرمانروا, اقا, سرور, رییس و نام خودم
امیر در زبان عربی ب معنی خلیفه و حاکم هستش
سرور
حاکم
فرمانروا کسی که امری می دهد بزرگ
این اسم ریشه فارسی دارد و در عربی نیز به کار میرود و در فرهنگ فارسی به معنا جاودان هم هست
پادشاه مغرور و جذاب
پادشاه ، مغرور وخودشیفته
ب معنای پادشاه و فرمانده هست

این واژه از اساس پارسى ست و همانندى آن با واژه ى امیر در گویش تازى اتفاقى ست. واژه ى " میر" Mir در دوران ساسانیان بسیار به کار رفته مانند میرِ خراسان و مانند آن که منظور والى و فرمانرواى محلى ست. به شوهر در پارسى پهلوى " میرک Mirak " ( پهلوى: شوهر ، زوج )
نیز گفته مى شود که به معناى رئیس و مدیر خانواده است. واژه امیر Amir نیز در پهلوى از ترکیب اَ ( پیشوندِ نفى ) + میر ( از مُردن ) ساخته شده به معناى نامیرا ، شخصى که هرگز نمى میرد ، که از تمجیدهاى رایج درباره فرمانروایان بوده است. پس واژه امیر پارسى ست و جمع بستن
آن به شکل xاُمراءx درست نیست و نکوهیده است.
پادشاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٣)

بپرس