امید

/~omid/

    amide
    dream
    expectancy
    expectation
    hope
    promise
    prospect

فارسی به انگلیسی

امید است که
it is hoped that

امید بخش
encouraging, comer, promising, inspiring hope, hope - giving, hopeful, bright, coming, heartwarming, hopeful, rosy

امید بریدن
to lose hope, to despair

امید بستن
to rely

امید به زندگی
life expectancy

امید داشتن
hope, trust, to hope

امید زود گذر
bubble

امید واهی
forlorn hope, mares-nest, will-o-the-wisp

مترادف ها

trust (اسم)
مسئولیت، اطمینان، اعتماد، ائتلاف، اعتبار، اعتقاد، ایمان، قرض، توکل، امید، امانت، ودیعه، اتحادیه شرکتها

expectancy (اسم)
پیش بینی، انتظار، احتمال، حاملگی، امید، توقع، بارداری

expectance (اسم)
پیش بینی، انتظار، احتمال، حاملگی، امید، توقع، بارداری

hope (اسم)
امید، امیدواری چشم داشت، چشم انتظاری

پیشنهاد کاربران

«امید» ( انگلیسی: Hope ( 2013 film ) ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به آم جی وون اشاره کرد.
امید
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/امید_(فیلم_۲۰۱۳)
امید در پهلوی به گونه اومِد، گویش می شده.
این واژه به واژه آمدن بسیار نزدیک است، شاید، انتظار افراد برای برگشتن و آمدن عزیزانشان، باعث گرفتن چنین معنایی برای این واژه در آن دوره که پر از جنگ و مرگ بوده، شده باشد و اصل این واژه از آمدن گرفته شده باشد.
به زبان سنگسری
دّل گّرمdal Garem
ارمون aremon
چّشِم داشتchasgem dashet
عاقبت بخیر aghebet bekher
متضاد
مّیوس meios
نومید momid
دل سرد dal sered
بی عاقبت by aghebet
امید دل خوش به آینده تابان
...
[مشاهده متن کامل]

بر عمل، انگیزه هست امید چه شایان
امید به پاداش نیک دل هست شادمان
ز پاداش نیک با امید ره روشن و فروزان
بر موفقیت دل گرم ز امید به هدف خندان
امید چتر بر عمل در آفتاب سوزان
زندگی به امید به پاداش ، انگیزه دو چندان ر هر زمان
ز هر تلاشگر به امید می رسد به هدف بر هر الحان
در جام امید دور اندیشی و ارامش و سرور و شادی فواران
ز امید آید تکامل معنوی و سعادت و خیر در هر فرمان
ز جامعه ای شاداب امید است در حیات و اعیان
نقش امید در جامعه نشاط و پویایی و پایداری چه زیبا بیان
امید بر فرد فرد جامعه شکوفائی استعداد در پیشخوان
پارسی امید حرکت در جاده سلامت تا افق بر کمال بر بزرگواران
ز امید آید انگیزه شکوفایی استعداد و اعتماد بنفس در هر زمان
🌷🌷🌷🌷🪻🪻🪻🌹

یرمر
امید واژه ای فارسی بوده و از واژه �اومت� و به معنای انتظار و چشم داشت در فارسی میانه گرفته شده است.
واژه ترکی که از این واژه گرفته شده و به شکل �اوموت Umut� خوانده می شود در کهنترین سندی که وجود داشته کتاب دده قورقود بوده است که به سالهای 1400 تا 1500 میلادی مربوط است.
...
[مشاهده متن کامل]

در حالیکه واژه فارسی به دوران پارتها که بیشتر از دویست سال پیش از زادروز مسیح می رسد .
همچنین مترجم بزرگ ترکیه ای سوان نیشانیان نوشته :
اینکه امید فارسی از اوموت ترکی گرفته شده باشد بی اساس است.
Fars�a bi�imin T�rk�e umut s�zc�ğ�nden alındığına ilişkin g�r�ş dayanaktan
yoksundur

امید: دل بستن و منتظر ماندن برای رسیدن به یک آرزو یا یک خواسته در آینده.
( https://www. cnrtl. fr/definition/espoir )
این واژه در پهلوی: emet، omet بوده است.
واژه امید به ارث رسیده از پهلوی امید. [ اُ / اُم ْ می ] ( اِ ) در پهلوی ، اُمِت . در پازند، اُمِذ . ( از حاشیه برهان قاطعچ معین ) . آرزو. ( حاشیه برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) . رجاء. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) . رجو. رجاوة. مهه. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) . مرجاة. ( منتهی الارب ) . امل. امله. ترجی. ارتجاء. ترجیه. آرمان. ( از یادداشتهای مؤلف ) :
...
[مشاهده متن کامل]

بامّید تاج از پدر چشم داشت
پدر زین سخن بر پسر خشم داشت.
منابع ها. دکتر رفیق انجم ( 2018 ) فرهنگ لغت مختصر گوجری - کشمیری - انگلیسی، دهلی نو: ناشران و توزیع کنندگان آدام، ← ISBN، صفحه 44.
جواد راهی ( 1394 ) ، �اُمید�، در گوجری ڈکشنری [لغت نامه گجری] ( در گجری ) ، صفحه 129، ستون 2.
MacKenzie, D. N. ( 1971 ) , “ēmēd”, in A concise Pahlavi dictionary, London, New York, Toronto: Oxford University Press
لغت نامه دهخدا
با احترام به نظر تمام دوستان بزرگوار این واژه هزار در صد پارسی است.

امید کلمه ای ترکی است و درستش اومود یا اوموت است از ریشه �اومو: توقع، انتظار ) و فعل اومماق: انتظار داشتن، توقع داشتن. مثال سنین منه یاردیم ائده جه یینی اوموروام: امیدوارم به من کمک کنی
امید=الچخت
Emid به زبان کردی اِمید تلفظ می شود . کلمه شما در آن پنهان یا مستتر است . لذا اِمید در اصل و ریشه به زبان اقوام ماد به شکل اِم اید به معنای شما مال من هستید. به زبان خوا یعنی من صاحب یا مالک و شما مِلک من اید.
Oim از دو هجا به شکل زیر ساخته شده است:
O با تلفظ او یعنی ضمیر سوم شخص مفرد که اشاره به آفریدگار داشته است.
im با تلفظ ایم ، یعنی هستیم.
لذا " او ایم " یعنی او هستیم و یا از او هستیم و به زبان عربی هوایم یا انا الله و یا انا الحق.
...
[مشاهده متن کامل]

و نه به چم یک یا دو.
چم یعنی چه ؟
پاسخ : چم یک سوال بوده به شکل : چه ام یا چه هستم؟ از چه آفریده شده ام ، ازکجا آمده ام، این جا چکار می کنم ، سرانجام کجا می روم . و یا این آمدن و شدن و رفتنم به شکل ؛ تولد - زندگی - مرگ بهر چیست ؟ آیا رفتن و شدن و دوباره بازگشتنم به شکل : مرگ - زندگی - تولد، هم در عمل اتفاق می افتد؟ و اگر پاسخ این سوال بله یا مثبت بود، آنگاه آن چه نوع زندگی می تواند باشد که برعکس این زندگی دنیوی بجای تولد با مرگ آغاز و بجای مرگ با تولد به پایان می رسد ؟
پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت این سوال بصورت راز و معنا در پشت پرده ظاهر سمبل های گردونه مهر ایرانیان با نشان کوچکتر روی آن به نام چلیپا و چرخه تولد و مرگ هندوان با سمبل کوچکتر روی آن تحت عنوان سواستیکا نهفته است و نه در تورا ( تورات ) بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه قدیم و نه در وِدا ها و اُپانی شاد های هندوان و بودائیان و نه در اوستای ایرانیان و نه در ایوان گلی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) بهمراه ملحقات آن تحت عنوان عهد یا وصیت نامه نو یا جدید و نه در بی بِل و بای بِل ( Bibel ) یعنی وصیت نامه قدیم و جدید روی هم در یک جلد. آیات قرآنی در پیرامون برپایی قیامت های انفرادی - صغرایی پس از مرگ ، پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت سوال بالا نمی باشند بلکه پاسخ تخیلی - ابهامی به آن.
باور و ایمان و امید همیشه دو نوع بوده و می باشند؛ یکی اوهامی و بریده از واقعیت و تهی از حقیقت و دیگری حقیقی و منطبق بر واقعیت هم واقعیت عینی و هم واقعیت محض و غیبی.
او مید من است و نه خودم.

بوی
امید و آرزو و خواهش. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) . سراغ و امید و آرزو. ( آنندراج ) .
- به بوی ؛ به امید. به آرزوی :
چه جورها که کشیدند بلبلان از وی
به بوی آنکه دگر نوبهار بازآید.
...
[مشاهده متن کامل]

حافظ.
- بر بوی ؛ به امید :
بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است
از موج سرشکم که رساند بکنارم.
حافظ.
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت.
حافظ.

واژه امید کاملا و خیلی پارسی است در ترکی می شود اُمود ودر عربی می شود یأمل خدا واقعا برای بعضی که فقط کارشان این واژه پارسی جهل به قوم نسبت بدهند واقعا جای تاسف واقعا آدم های حقیر هستند شاید در ترکی رفت
...
[مشاهده متن کامل]
باشه خیلی از واژگان پارسی در زبان ترک های عزیز و گرامی هست این واژه یعنی امید هزار در صد پارسی است. لطفا انتشار بدهید.

آرزو یا اعتماد
عشق، . باورداشتن
در زبان گرجی باستان واژه ایمِدی ( IMEDI ) به معنای امید داشتن به صورت اسمی و فعلی به کار میرفته
پیوست دیدگاه پیشین:
واژه ( کَم ) در زبان اوستایی به چمِ ( امید و آرزو داشتن ) بکار رفته است؛ درست بمانندِ زبانهایِ پارسیِ میانه - پهلوی و سانسکریت. در زبانِ پارسی میانه - پهلوی در برخی واژگان همچون ( اُمیتینیتَن، اُمید، اُمیت ) ، آوایِ ( ک ) افتاده است و در برخی واژگان همچون ( کام، کامستن ) آوایِ ( ک ) همچنان برجا مانده است؛ درست بمانندِ آوایِ ( گ ) که در واژه ( گامیدن ) ، ( گ ) زدوده شده و به دیسه یِ ( آمدن ) در آمده ولی در واژه ( گام ) همچنان آوایِ ( گ ) پابرجاست. واژه ( آماج ) نیز در زبان پارسی میانه - پهلوی به دیسه یِ ( کامَگ ) بوده است و با زدوده شدنِ آوایِ ( ک ) و دگرگونیِ آوایی ( گ/ج ) به دیسه یِ ( آماج ) در آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

( در تاربرگهایِ واژه هایِ ( امید ) و ( آماج ) مدرکها و پسگشت ها آورده شده اند ) .
چنانکه در رویه یِ 353 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) آمده است:

امید
( ام ) در واژه ( اُمید ) به واژه ( کامَ ) در زبان اوستایی اشاره دارد که آوایِ ( ک ) در آن زدوده شده است.
چنانکه در رویه یِ 374 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا ) آمده است:
امید
امید در پارسی ساسانی
اُمِت هِمِت اُمِتَک اُمِتِنیشن
امید داشتن
اُمِتِنیتَن
امیدوار
اُمِتوار اومتوار اُمِتدار
امیدوار بودگی
اُمِتیه
منبع فرهنگ پهلوی به پارسی
واژه امید واژه ای پارسی است؛ چنانکه در رویه225، 118، 84 از نبیگ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی یا
A CONCISE PAHLAVI DICTIONARY ) نوشته ی ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
( شیوه نگارشی این واژه در زبان پهلوی در رویه 225 از همان نبیگ آمده است ) :
امیدامیدامید
در اینترنت یدونه umut سرچ کنید یا umit کافیه
1 - نخست اینکه امید هم به عنوان نام و هم به عنوان کارواژه و هم به به ریختهای ترکیبی در زبان پهلوی، همانطور که در بالا نوشته ام، بکار می رفته است. ریخت واژه امید در زبان پهلوی ( اومید ) نیز بوده است که نشانگر این است که از زبان پهلوی این واژه به زبانهای خاوری مغولی راهیافته است.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - در زبان سانسکریت به واژگان ( امید، آرزو و. . . ) که در زبان انگلیسی ( desire، wish ) است، kAmayati { kam } می گفتند. و به ( wish for fire ) ، agnikama ( روی a دوم واکگرد هست ) که agni در زبان سانسکریت به چم ( آتش ) هست و kama هم به چم ( wish ) .
3 - این شیوه دگرریخت بمانند واژه ( آمَدن ) هست که در زبان اوستایی ( jamyat، jamaiti، gam ) و پارسی باستان ( a - gamata، jamja، gam ) و سانسکریت ( gamati، gam ) بوده ولی در زبان پهلوی واج نخست ( g، j ) زدوده می شود و به گونه ی ( madan، amatan ) درمی آید؛هرچند که ما واژه گام را نیز از آن داریم. از همین رو با سِتُردن k در kAmayati واژه ( امید یا اومید یا اومیت ) به روشنی دیده می شود.
4 - به کاربری بنام ( ATAMAN ) که از واژه ( اومیت etymology ) نوشته ای را با کوشش بسیار کُپی پِیس کرده اند، باید بگویم که در همین نوشته یِ کپی پیس شده:در خط آخر نوشته که واژه امید از فلان زبان مغولی گرفته شده و پسگشت ( منبع ) را که در پایین نگاه می کنیم بله می بینیم این اظهارِ فضل یک آدمی از دیار روم شرقی است ( و نَه منبع انگلیسی ) ؛ این درحالیست که در خط یکم و دوم، نوشته شده پیوند واژه اومیت با واژه امید در پارسی روشن نیست که پسگشت ( منبع ) این گفتار، انگلیسی است که با بررسی معنا و آوای این واژگان و دیسه یِ نوشتاری زبان پهلوی خلافِ آن اُستانده ( ثابت ) می شود. درباره خط آخر این نوشته نکته ای را بیافزایم که بگمانم اصولا آوای واژگان در گذر زمان در یک روند فرسایشی زدوده و حذف می شوند و یا با دگرگونی آوایی همراه می شوند نه اینکه در گذر زمان از ( um ) به ( umit ) برسند؛ مگر اینکه ( it ) بدانیم به چه معناست و یا به چه دلیل افزوده شده است. برپایه بند 1 ، ( um ) با ( kama ) در سانسکریت از یک بُن و ریشه است.

پیوست گفته های دوستان گویا این کاربر نمی داند، زبان شبه مغولی قدیمی که این کاربر نام می برد، در پیوند با زبانهای دیگر ، زبانِ بسیار جدیدتری است چراکه دگرگونی آوایی میان گویشوران زبانهای مغولی آنچنان کمتر
...
[مشاهده متن کامل]
از دیگر زبانهاست و پراکندگیِ قومی آنها ( که با کشتار وحشیانه همراه بوده است ) آنچنان که تاریخ نیز گواه آن است، در پیوند با زبانهای دیگر جدیدتر بوده است. دوستان ریشه هندواروپایی ( پارسی باستان و پهلوی ) را در دیدگاه های خود آوردند و از آنجایی که این واژه هم از نظر آوایی و هم از نظر معنایی با واژه امید در زبانهای مغولی بسیار نزدیک است، خود نشانگر از یک ریشه بودن آن است. باید گفت واژگان هندواروپایی بسیاری پیش از پراکندگی قومی به شکل امروزی، وارد زبان شبه مغولی شده است. ( نوشته های کپی شده ی این کاربر فرض را براین گذاشته که پیوند واژه بکار رفته در زبانهای مغولی با واژه امید در زبان پارسی نامشخص است که انگاره ای نادرست است ) .

آقای فرتاش مراجعه کردم و به این رسیدم
From�Ottoman Turkish�[script needed]� ( umut ) , from�Old Anatolian Turkish�[script needed]� ( umut, �“hope” ) . Its relation to�Persian�امید‎� ( om�d, �“hope” ) �is not clear. According to Starostin although it may be a derivative of�Proto - Turkic�*um - � ( “to hope for” ) , ( see�Turkish�um - ) it tends to merge with the�Persian�word[1]� ( see also��mit ) . Nişanyan points out that it is akin to�Karakhanid�[script needed]� ( umun�, �“desire, hope” ) , �[script needed]� ( umdu, �“desire” ) , �Old Uyghur�[script needed]� ( umuɣ, �“desire” ) , which are all derived from�Proto - Turkic�*um - , and the Persian word ultimately be a borrowing from a Turkic language
...
[مشاهده متن کامل]

دوستان نیکو سرشت ترک زبان و پارسی زبان، ریشه امید هر چه که باشد به طرف زبان یکی از نیاکانمان برمی گردد، نباید فراموش نمود که ما یک کشور چند زبانه هستیم و همین طور که زبان مادری افتخار امیز است باید زبان ایرانی هم که امیخته ای از همه زبان های ساکنان این مرز پرگهر است گرامی باشد من پارس زبانم اما به ترکی هم می بالم چون بخشی از ریشه زبان ملی من ترکی است به عربی هم می بالم چون بخشی از ریشه درخت زبان من ایرانی عربی است اگر زبان ایرانی را درختی فرض کنیم این درخت بی گمان چند ریشه خواهد داشت عربی ترکی پارسی کردی و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

همه این ریشه ها با همه امیخته و این زبان شیوا و اسرار امیز و غنی و زیبا را افریده اند.
دوستان هم زبان خدا نکند یادمان نرود انقدر که به زبان مادری خود می بالیم به دیگر زبانهای اقوام دیگر ملت هم خود ببالیم و بدانیم ریشه امید هر چه که باشد نام ایران را روی تارک خود به یادگار نگاه داشته است. منظور این است که در اخر این کلام ایرانی شناخته می شود و به ان بالیده می شود.

چشم=
امید، چنانکه گویند: چشم آن دارم ؛ یعنی : امید آن دارم. ( انجمن آرا ) . بمعنی امید. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) . امید و توقع. ( غیاث ) . امید و توقع و انتظار. ( ناظم الاطباء ) . چشمداشت. آرمان. آرزو :
...
[مشاهده متن کامل]

تا بمن امید هدایت کراست
یا بخدا چشم عنایت کراست.
نظامی.
هر کسی را ز لبت چشم تمنائی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد.
سعدی.
هرآنکه تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست.
سعدی.
ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور
چشم سرّی عجب از بیخبران میداری.
حافظ.
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی بمن ده تا بیاسایم دمی.
حافظ.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتم.
حافظ.
ز هیچ یار مرا چشم آشنایی نیست
شکسته جانم و امید مومیایی نیست.
باقر کاشی ( از آنندراج ) .
روا مدار که گردد مزید خواهش غیر
نوازش ستمی کز تو چشم بود مرا.
قدسی ( از آنندراج ) .
رجوع به چشمداشت و چشم داشتن شود.

کسانی که می خواهند بدانند ریشه این واژه به کجا برمیگردد، تنها بسنده می کند که به زبان انگلیسی، واژگان etymology omid را در اینترنت جستجو کنند.
در تارنمای en. wiktionary. org آمده است:
From Middle Persian [Book Pahlavi needed] ( ʾwmyt' /ummēd, ōmēd/, “hope” ) , from Proto - Iranian *hamwatis.
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه ( اُمید یا اومید ) از زبان پارسی میانه می باشد که هم به شکل نام و هم به شکل فعلی ( اومیتینیتن ) بکار می رفته و خود این واژه برگرفته از زبان ایرانی کهن ( proto - Iranian ) می باشد و به شکل hamwatis ( با داشتن نمادی روی s ) با سه تکواژ ( ham/watati/is ) بوده است.
( نماد بالای s در پسوند is ) .
این واژه در زبانهای خوارزمی، سغدی، پارتی، لُری، کُردی و . . . نیز بکار می رفته است.
منابع:
1 - MacKenzie, D. N. ( 1971 ) , “ēmēd”, in A concise Pahlavi dictionary, London, New York, Toronto: Oxford University Press

کارواژه ( اُومیتینیتن ) از فعل های پارسی میانه به معنای ( اُمید داشتن ) می باشد و بن مضارعِ این واژه ( اُومیتین ) بوده است. واژه ( امید ) از این کارواژه گرفته شده است.
منبع:فعل در زبان پارسی میانه
درباره ریشه ی واژه ی امید؛
اوپه میتی
منبع: فرهنگ ریشه واژگان فارسی علی نورایی
آرزو ( آرزی. آی منیم آرزی قیزیم آرزی قیزیم ) آرزی. تامارزی. امید ( اومود ) تورکی است. آرزو به معنای دیلک ( آنچه که دل می طلبد ) . هر دو تورکی است. مثل چورک و اکمک. . . کمک و یاردیم. . یک کلمه می تواند.
...
[مشاهده متن کامل]
با چند لغت هم معنا باشد. مثل قارچ و مانتار. . . . . هویج و یر کوکی. و کوک. . . . . گیله نار با آلی بالی ( آلبالو ) . . سیاه و قره. . بیاز و آغ. . دنیز ودریا. . موسافیر اومدوغون یه مه ز. بل کی بولدوغون ییر. . یا اومدوغون بو اولسون. . . یا یه ریحلین خانیم هر زاددان اومار. . .

درود بر خردمندان و اندیشه ورزان
پاسخ این بخش از نوشته های جناب دودانگه، در آبادیس، پانوشت واژه ی قشنگ آمده است و از بازنویسی آن خودداری می کنم.
از خوانندگان گرامی و همچنین دست اندرکاران آبادیس سپاسگزارم.
خیلی سادست که امید ترکی هستش
ترکی است
از سندیات ترک بودن آذربایجان✅
اسناد وشواهد وقراین موجود از اثبات حضور ترکها درآذربایجان از هزاران سال قبلتر از خاخامنشیان در ایران سخن میگوینداما چگونه است که پارسیان افراطی آنهارا انکار می کنند؟🔴
...
[مشاهده متن کامل]

.
. توجه شمارا به اسناد موجودکه ذیلا بدانها اشاره شده است جلب می نمایم:
. #طبری در جلد نخست تاریخ خود در ذکر پادشاهان یمن می نویسد: ❇️
.
تبع پادشاه یمن معاصر #بشتاسب و همچنین #اردشیر بهمن بن اسفندیار بن بشتاسب بود �… ثم إلى الموصل ثم إلى أذربیجان فلقی الترک بها فهزمهم� وی به انبار و سپس موصل رفت و از آنجا راهی #آذربایجان شد و در آنجا ترکان را دید و شکستشان داد. ( طبری ج ۱ ص۴۰۴ )
#ابن_خلدون نیز در تاریخ خود �ج ۱ ص ۱۲� به این واقعه اشاره کرده است.
.
همچنین طبری در باب وقایع سال نود هجری می نویسد: �و فیها غزا مسلمه بن عبدالملک الترک حتی بلغ الباب من ناحیه آذربیجان ففتح حصونا و مدائن هنالک: در این سال ( ۹۰ هجری ) مسلمه بن عبدالملک با ترکان جنگید و تا منطقه باب الابواب ( دربند ) آذربایجان رسید و در آنجا شهرها و قلعه ها را فتح کرد. �. ( طبری ۵ ص ۲۲۶ )
.
همچنین طبری در وقایع سال ۹۹ هجری از شبیخون ترکها به عربهای فاتح و مسلمان در آذربایجان سخن می گوید: و فی هذه السنه اغارت الترک علی آذربیجان فقتلو من المسلمین جماعه. ( طبری: ج ۵، ص ۳۰۹ )
عین همین واقعه را ابن کثیر در البدایه و النهایه ج ۹ ص ۲۰۹ نقل کرده است. 🔴
.
اما شاید جالبتر از همه سخن دیگری از طبری باشد که آذربایجان را سرزمین ترک نامیده است. وی در وقایع سال ۱۰۴ هجری می نویسد: �و فی هذه السنه غزا الجراح بن عبدالله الحکمی و هو امیر علی ارمینیه و آذربایجان ارض الترک ففتح علی یدیه بلنجرم و هزم الترک: و در این سال جراح بن عبدالله الحکمی جنگ کرد. او امیر ارمنستان و آذربایجان سرزمین ترکان بود. وی بلنجرم را با دستان خویش فتح کرد و ترکان را شکست داد. � ( طبری ج ۵ ص ۳۶۸ ) مولف البدایه و النهایه نیز در ج ۹ ص ۲۵۶ به این امر اشاره کرده است. 🛑
.
☝️غیر از قراین و اسناد کتب تاریخی میتوان به اسناد دیگری نیز اشاره کرد.
.
ناصر خسرو در سفرنامه خود تصریح می کند ک�در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک می گفت، اما زبان فارسی نیک نمی دانست. ( گزیده سفرنامه ناصر خسرو ص ۵ ) . به زعم تاریخ نگاران رضاخانی، قطران تبریزی فارسی دری را نیک نمی دانسته و به زبان پهلوی تبریزی! حرف می زده است.
علاوه بر وجود لغات ترکی در شعر قطران میتوان به لغت فرس اسدی نیز در باب رواج زبان ترکی در آذربایجان استناد کرد.
.
اسدی طوسی مولف لغت فرس اسدی که در قرن پنجم می زیسته است لغات فارسی و ترکی رایج در خراسان را در کتاب خود گرآوری کرده است و علاوه بر آن به برخی از کلمات و لغات رایج در مناطق دیگر ایران نیز اشاره نموده است. وی در توضیح لغت پالیک می نویسد: �پای افزار بود، به آذربایجان چارق خوانند. �♦️
( لغت فرس، ص۲۷۷ )
.
عین لغت چارق که در قرن پنجم در آذربایجان استعمال میشده است در دیوان لغات الترک محمود کاشغری نیز آمده است و از واژه های اصیل ترکی به شمار می رود. کاشغری می نویسد:
�جَرِقـْلادی�arıqladı : اُلْ اَذاقِنْ جَرقْلادیol ažaqın �arıqladı یعنی: او به پای خود, چارق پوشید. ( جَرِقْلارْ - جَرِقْلاماقْ �arıqlar - �arıqlamaq ) . �
( دیوان لغات الترک، ترجمه فارسی ص۵۷۷ )
.
با توجه به قراین و اسناد فوق حضور ترکان در این مناطق بلکه در کل ایران، از دیرباز در میان مورخان امری مسلم بوده است که متاسفانه تاریخ نویسان معاصر بر اساس نظریه یک کشور – یک ملت رضاخانی به پنهانکاری در این زمینه پرداخته اند. البته حضور ترکان در این منطقه به هیچ وجه به معنای این نیست که بعدها گروههای مهاجر ترک همراه سلجوقیان و سایر سلسله های ترک از آسیای میانه به ایران نیامده اند. اما مهم اینست که قبل از آمدن این ترکهای مهاجر نیز ایران و آذربایجان به تصریح ابن خلدون و طبری ( سرزمین ترکان ) بوده است.

خیلی سادست که امید ترکی هستش
ترکی است.
Nişanyan points out that it is akin to Karakhanid [script needed] ( umun�, “desire, hope” ) , [script needed] ( umdu, “desire” ) , Old Uyghur [script needed] ( umuɣ, “desire” ) , which are all derived from Proto - Turkic *um - , and the Persian word may ultimately be a borrowing from a Turkic language.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع دیگر:
https://starling. rinet. ru/cgi - bin/response. cgi?single=1&basename=/data/alt/turcet&text_number= 619&root=config
امید ریشه ترکی دارد
ترکی یک فعلی به نام Ummaq ( اومماق ) دارد که در ترجمه فارسی معنای � امید داشتن � میدهد . ماق نشانه مصدر می باشد . آن را حذف میکنیم و Um ( اوم ) باقی می ماند . در ترکی با اضافه کردن پسوند های اسم ساز میتوانیم از ریشه نام های متفاوتی بسازیم .
به اوم پسوند ud ( اود ) میدهیم و لغت um ud = umud ساخته میشود .
umud در فارسی اُمید تلفظ میشود . ولی اگر شما به افراد ترک آذری زبانی که فارسی بلند نیستند یا فارسی آنها ضعیف است بگویید نام من یا فلانی امید است اگر نام را تکرار کنند حتما اومود ( umud ) خواهند گفت .
این لغت و خیلی لغات دیگه به فارسی وارد شده و فکر میکنیم این که ریشه های ساختگی ای که به ما نشان میدهند درست است در صورتی که کاملا با دلایلی رد میشوند
( البته بعضی لغات هم در زبان های مختلف ریشه های های مخصوص به خود را دارند . ( تاکید میکنیم بعضی لغات )
واژه امید اگر فارسی است از چه مصدر و ریشه ای است در کجا آمده که "اُم" در فارسی معنی داشته باشد؟
این واژه در دیوان لغات الترک شیخ محمود کاشغری هم آمده.
اصلا تا قبل از دهخدا لغتنامه ای جامع ای در زبان فارسی موجود نیست پس مشخص است کلمات بیگانه در زبان فارسی بسیار زیاد است که مصدری در زبان فارسی ندارند و این بر کسی پوشیده نیست.
دوستانیم یجوری میگن در پهلوی اینگونه بوده و فلان، انگار مثلا ترکی در اون زمان نبوده، فعلا که جامع ترین لغتنامه ترکی مال ۱۰۰۰ سال پیشه، بقیه آثار رو حالا بیخیال.
دوستی نوشته گوگل کنید آخه عزیزدل گوگل کردن در گوگل فارسی شد دلیل: ) ) ) ) )
در معانی واژه اول به کتیبه ها و لغتنامه ها رجوع میشود بعد اگر نشد به ریشه یابی کلمه میپردازند مثلا: در ترکی واژه ی فارسی "انبار" مورد استفاده است، حالا کسی ادعا کند که ترکی است خب نمیشود چون مصدر کلمه از انباشتن و بار مشخص است.
واژه امید از Umut؛ Um در ترکی یعنی انتظار و خواسته و آرزو از مصدر اومماک یا Ummak یعنی انتظار داشتن و خواسته و چشم داشت
"وار" در ترکی یعنی هست ( پسوند داشتن ) امیدوار=کسی که انتظار دارد
"وارْم"=ترکی یعنی دارم، امیدوارم یعنی انتظار دارم.
منبع واژه: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری
شکرلله که دنیا مردم ترک رو ترک میدونن، که همین صحیح اس، و آنها را به حساب می آورند ولی فارس ها را آدم حساب نمیکنند ( ببخشید اگه بی احترامی شد ) . تنها تو ایران عکس این قضیه هستش.

درود ُ سپاس
آموزگاری بود که می خواست به شاگردش خوندن یاد بده، بهش گفت بگو الف، شاگرد محکم گفت انف. معلم گفت عزیزم انف نه! بگو الف، شاگرد محکمتر گفت انف. آموزگار دلسوز گفت چرا میگی انف؟ الف بگو ل ل. شاگردک هم گفت استاد، منم دارم انف میگم خب.
...
[مشاهده متن کامل]

حالا داستان بعضیا هم شده داستان اون شاگرده، خوب که براشون توضیح میدی آخرش دوباره میرن سر خونه اول. انگار تا حالا خواب بودند، میگن یه لغتنامه از 300 سال پیش بیار!
به فرهنگنامه عربی خودشون، میگن لغتنامه جامع!!! در حالی که کمتر از 8000 واژه رو معنی کرده اونهم تازه از چندین لهجه ترکی.
هر زبانی صدها هزار واژه داره که لغتنامه جامع باید به همه اونها بپردازه مانند فرهنگ معین یا عمید. در حالی که لغتنامه دهخدا در حد یک دانشنامه گسترده و وسیعه.
بگذریم از شک و شبهه هایی که اینگونه کتابهای ناگهان کشف شده ایجاد میکنن و نمونه ش بازم تو فرهنگ ترکی هست و اهل مطالعه میدونن و باید منتظر کشفهای دیگه هم تو این فرهنگ ضعیف باشیم.
جالب اینجاست که محمود کاشغری رو هم که کسی نمی شناخت، ناگهان پس از 1000 سال!!! قبرش در سال 1361 پیدا میشه که بتونه این پازل فرهنگ سازی ترکی رو تکمیل کنه و مثلن همایشها و سمینارها کنار قبرش بگیرند درجهت معرفی فرهنگ دروغ و فریب.
زمانی دوره میافتادند به کشتار و چپاولگری در دنیا و هر جا تمدنی جلوی راهشون بود نابود می کردند ( تا همین 100سال پیش هم تو کشورشون یه دل سیر نسل کشی راه انداختند تا جلوی ناپدریهای هون و تاتار ومغولشون روسفید باشند ) و حالا که دیگه مجال این کارها رو پیدا نمی کنندو دوره هم، دوره ی ادب و هنر شده، دوره افتادن به مصادره فرهنگها؛ از تمدن خواری سومر ی بگیر تا شاعر خواری ( مولوی، نظامی و . . . ) و جعل کتاب و ثبت آثار فرهنگی دیگران به نام خودشون.
قبلا یه جور فرهنگها از دستشون در عذاب بودند حالا یه جور دیگه.
البته دامن هموطنان شریف آذری از این آلودگیها پاکه و آنها هم مانند سایر ایرانیها، قربانی ترکتازی ازبکان و مغولان و عثمانیها بودند.

آقای دودانگه عزیز،
کاربر قبلی آقای کشاورز زحمت کشیده لغتنامه های پهلوی و فارسی از زمان ساسانی به این طرف رو آورده، اونوقت شما بازم می گی یه لغتنامه از 300 سال پیش بیار! حالت خوبه؟🥵
خودتونم که چسبیدید به یه لغتنامه که به قول خودتون مال 1000 سال پیشه ولی 100 سال بیشتر نیست که پیدا شده. میشه بگید اون 900 سال ناقابلی که ناپدید بوده، دقیقا کجا بوده؟ و در چه شرایط محیطی و امنیتی نگهداری میشده که اینقدر سالم و هلو به دست پانترکا رسیده؟🤐
...
[مشاهده متن کامل]

اون زمانی که این لغتنامه کشف شد، سیاستمدارای ترک در تکاپوی ایجاد کشور و ملت ترکی بودند و از نظر فرهنگی به یک چنین چیزهایی نیاز فوری داشتند و همچنین فرضیه زبان خورشید ( که ریشه همه زبانهای دنیا رو ترکی می دونست ) هم مال همون زمانه.
با کنار هم گذاشتن این داده ها، میشه به این نتیجه رسیدکه همان طور که بی پایه و اساس بودن اون نظریه مشخص شد، به احتمال زیاد این لغتنامه کذایی هم ساختگی بوده، یا شاید کتابچه ای چیزی بوده که با دستکاری هنرمندانه و شاخ برگ دادن و چند برابر کردن حجمش، تونستند برای جبران عقب ماندگی فرهنگیشون، استفاده لازم رو ازش ببرند. 👍
دوستان گرامی، قضاوتش با خودتون! ناگهان دروازه تاریخ گشوده شده و مسافری از زمان که تا حالا هیچ کس اسمشو نشنیده بوده، به نام شیخ محمود کاشغری، ازش میپره بیرون و یک اثر عظیم 8 جلدی رو که از 900 سال قبلش صحیح و سالم مونده تقدیم نوادگان گلش میکنه 😮
که یک وقت خدای نکرده مردم دنیا فکر نکنن ترکا آره! نه خیر، آدم حسابی هم توشون بوده ( که چشتون در بیاد😆 )

ترکی است.
Nişanyan points out that it is akin to Karakhanid [script needed] ( umun�, “desire, hope” ) , [script needed] ( umdu, “desire” ) , Old Uyghur [script needed] ( umuɣ, “desire” ) , which are all derived from Proto - Turkic *um - , and the Persian word may ultimately be a borrowing from a Turkic language.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع دیگر:
https://starling. rinet. ru/cgi - bin/response. cgi?single=1&basename=/data/alt/turcet&text_number= 619&root=config
امید ریشه ترکی دارد
ترکی یک فعلی به نام Ummaq ( اومماق ) دارد که در ترجمه فارسی معنای � امید داشتن � میدهد . ماق نشانه مصدر می باشد . آن را حذف میکنیم و Um ( اوم ) باقی می ماند . در ترکی با اضافه کردن پسوند های اسم ساز میتوانیم از ریشه نام های متفاوتی بسازیم .
به اوم پسوند ud ( اود ) میدهیم و لغت um ud = umud ساخته میشود .
umud در فارسی اُمید تلفظ میشود . ولی اگر شما به افراد ترک آذری زبانی که فارسی بلند نیستند یا فارسی آنها ضعیف است بگویید نام من یا فلانی امید است اگر نام را تکرار کنند حتما اومود ( umud ) خواهند گفت .
این لغت و خیلی لغات دیگه به فارسی وارد شده و فکر میکنیم این که ریشه های ساختگی ای که به ما نشان میدهند درست است در صورتی که کاملا با دلایلی رد میشوند
( البته بعضی لغات هم در زبان های مختلف ریشه های های مخصوص به خود را دارند . ( تاکید میکنیم بعضی لغات )
دوستان ترک زبان اصلا با این قشری که خودشون نه منبع درست حسابی دارن نه ریشه کلمه دارن و نه به سوالات پرسیده شده جواب میدن وارد بحث نشید بنده با چنتا از اینا اشتباها مباحثه کردم فقط بلدن مغلطه کنن و بگن پارسی پارسی.
جالبه لغتنامه ای واسه ۳۰۰ سال پیش ندارن اومدن به لغتنامه جامع ۱۰۰۰ سال پیش گیر میدن.
" اکثر واژگان ترکی با ریشه تک هجایی مشخص هستند و عموما نیاز به منبع هم ندارند ولی جهت اطمینان و بهانه ندادن دست این دوستان نوشته میشود، که باز هم بهانه جویی میکنند که بگذار بکنند"
واضح و روشن با ریشه و مصدر توضیح داده شده اینا میخوان شتر رو از سوراخ سوزن رد کنن که بذار تلاششو کنن.
در ضمن چم هم ترکی هست

در پاسخ به علی دودانگه.
نخست این که اگر واژه نامه های تورکی مال هزار سال پیش هست باید بگویم واژه نامه های ایرانی مال ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش است زمانی که اوستا را به زند و از زند به پازند مینوشتند.
و دوم این که زبان تورکی یک زبان از خانواده ی زبانهای تونگوزی هست و آسیای دور ، و زبان های آریایی و ایرانی از خانواده ی زبانهای هندواروپایی که این دو در هم نمی آمیزند چون خاستگاهشان جدا است. گرچه امروزه وام واژگان بسیاری از عربی و تورکی در فارسی و همچنین از فارسی در آنها هست ولی این واژگان کاملا آشکار اند و هر کس که سواد زیاد هم ندارد میتواند بفهمد کدام واژه که بکار میبرد عربی هست و کدام تورکی. و این که شما میگویید تنها شباهت واژگان به هم هست. و این تحلیل ها و کاوش ها دانشیگ و علمی نیست. بسیاری واژگان را ناکارشناسانه بررسی میکنند. برای نمونه یک واژه ی باستانی را با ساختارهای امروزی زبان واکاوی میکنند که این هم اشتباه است. من خودم مدتی میپنداشتم که واژه ( اول ) عربی با ( ایوه ) اوستایی یکی است ولی اکنون فهمیدم کاملا غلط است . زیرا که در گذشته مردم این سرزمین ها بسیار از هم دور بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

من به شما و دیگر همتایان شما پیشنهاد میکنم بجای پیوند دادن دو زبان بیگانه با هم بروند دنبال ریشه های اولیه ی زبان خودشان باشند، تا حقایق را بفهمند. من خودم شخصا هیچ علاقه ای ندارم که برای زبانهایی که نمیشناسم ( عربی یا تورکی ) از خودم ریشه سازی کنم . بلکه به ریشه های خود فارسی میپردازم با زبانهای همتایش ( ایرانی ، هندی ، یونانی، ژرمنی ) که هم ریشه اند.

موسافیر اومدوغون یه مه ز بلکه بولدوغن یی یر. یا اومدوغون بو اولسون. اومماق تورکی است. مترادف امید داشتن. که امید. امیدوار. اومود. اومودوموار. . . . . تورکی است.
دوستانی که فقط از روی دست همدیگه کپی برداری می کنند!
برای شناخت ریشه واژه امید در پارسی نیاز نیست که اُم در زبان ما معنی داشته باشد بلکه هماره اینگونه است که بیشتر واژگان پارسی، زاییده واژگانی پُرهجاتر و بلندتر از واژگان کنونی هستند که هرچه پیشتر آمده ایم کوتاهتر و ساده تر شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه امید یکی از همین گونه واژگان است. همان جور که در بالا نشان داده شد، واژه پرهجای هومائیتا یا هومیتا ( خوشفکر یا خوشبین ) در پارسی هخامنشی با گذشت زمان تبدیل به اومیت در پهلوی و سپس امید در پارسی کنونی شده است .
این واژه، تنها ویژه زبان پارسی نیست بلکه در همه زبانهای ایرانی در همین معنا کاربرد دارد و بیگمان در زبان آذری کهن نیز وجود داشته و از ذهن مردم آذری فراموش نشده و همراه با هزاران واژه ایرانی دیگر به زبان ترکی منتقل گشته است.
پس این واژه و واژگان ایرانی دیگر که در زبان خود می بینید ( که ممکن است در ساختار فعل ترکی نیز وارد شده باشند ) ، واژگانی بیگانه برای شماها نیستند که در برابرشان موضع می گیرید وتلاش می کنید به هر ترتیبی که شده آن را ترکی کنید بلکه از زبان بومی و اصیل خودتان و توسط پدرانتان برایتان باقیمانده است.
ایرانیان آذری، درست است که قرنهاست ترک زبان شده اند، ولی ترک تبار نشده اند و پژوهشهای ژنتیکی به این موضوع که در یک سده گذشته محل بحث بود، مهر تایید زد و سخنان جهانگردان و تاریخ نویسان پیش از دوران صفوی را درباره زبان آذری در آذربایجان، به درستی روشن ساخت.
/سپاس از درگاه ایزد منان/

سلام
امید ریشه ترکی دارد
ترکی یک فعلی به نام Ummaq ( اومماق ) دارد که در ترجمه فارسی معنای � امید داشتن � میدهد . ماق نشانه مصدر می باشد . آن را حذف میکنیم و Um ( اوم ) باقی می ماند . در ترکی با اضافه کردن پسوند های اسم ساز میتوانیم از ریشه نام های متفاوتی بسازیم .
...
[مشاهده متن کامل]

به اوم پسوند ud ( اود ) میدهیم و لغت um ud = umud ساخته میشود .
umud در فارسی اُمید تلفظ میشود . ولی اگر شما به افراد ترک آذری زبانی که فارسی بلند نیستند یا فارسی آنها ضعیف است بگویید نام من یا فلانی امید است اگر نام را تکرار کنند حتما اومود ( umud ) خواهند گفت .
این لغت و خیلی لغات دیگه به فارسی وارد شده و فکر میکنیم این که ریشه های ساختگی ای که به ما نشان میدهند درست است در صورتی که کاملا با دلایلی رد میشوند
( البته بعضی لغات هم در زبان های مختلف ریشه های های مخصوص به خود را دارند . ( تاکید میکنیم بعضی لغات ) )
واژه امید اگر فارسی است از چه مصدر و ریشه ای است در کجا آمده که "اُم" در فارسی معنی داشته باشد؟
این واژه در دیوان لغات الترک شیخ محمود کاشغری هم آمده.
اصلا تا قبل از دهخدا لغتنامه ای جامع ای در زبان فارسی موجود نیست پس مشخص است کلمات بیگانه در زبان فارسی بسیار زیاد است که مصدری در زبان فارسی ندارند و این بر کسی پوشیده نیست.
دوستانیم یجوری میگن در پهلوی اینگونه بوده و فلان، انگار مثلا ترکی در اون زمان نبوده، فعلا که جامع ترین لغتنامه ترکی مال ۱۰۰۰ سال پیشه، بقیه آثار رو حالا بیخیال.
دوستی نوشته گوگل کنید آخه عزیزدل گوگل کردن در گوگل فارسی شد دلیل: ) ) ) ) )
در معانی واژه اول به کتیبه ها و لغتنامه ها رجوع میشود بعد اگر نشد به ریشه یابی کلمه میپردازند مثلا: در ترکی واژه ی فارسی "انبار" مورد استفاده است، حالا کسی ادعا کند که ترکی است خب نمیشود چون مصدر کلمه از انباشتن و بار مشخص است.
واژه امید از Umut؛ Um در ترکی یعنی انتظار و خواسته و آرزو از مصدر اومماک یا Ummak یعنی انتظار داشتن و خواسته و چشم داشت
"وار" در ترکی یعنی هست ( پسوند داشتن ) امیدوار=کسی که انتظار دارد
"وارْم"=ترکی یعنی دارم، امیدوارم یعنی انتظار دارم.
منبع واژه: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری

یکی از دوستان گرامی، در جایی گفتند لغتنامه جامع پارسی پیش از دهخدا وجود ندارد، سپس گفتند لغتنامه از 200 سال پیش، و در ادامه در جای دیگری گفتند از 300 سال پیش مثال بیاورید و البته اگر مطالعاتشان را هم بیشتر می کردند به ناچار تا بیش از 1500 سال هم باید به عقب می رفتند که در اینصورت از گفتن این سخنان بی ارزش خودداری می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

نخستین و کهن ترین فرهنگها درباره زبانهای ایرانی، یکی فرهنگ اویم ( واژه اوستایی بمعنی یک ) که در آن 1000 واژه اوستایی به زبان پارسی میانه ( پهلوی ) برگردانده شده است، تاریخ نگارش آن به زمان پادشاهی ساسانیان یا پس ازآن رسانده شده است و خوشبختانه دو نسخه خطی از آن در دست است، و نخستین بار توسط هوشنگ جی دانشمند پهلوی دان هندی - پارسی تبار، به نام واژه نامه ی کهن زند - پهلوی در سال 1867م به چاپ رسید. نخستین واژه یا مدخل این فرهنگ، واژه اویم ( Oim ) است که به ایوَک ( Ewak ) به چم یک برگردانده شده است.
دیگر فرهنگنامه کهن، فرهنگ پهلویک یا مناخُتای می باشد که واژگان هزوارش در دبیره ( خط ) پهلوی را به این زبان برگردانده است. این فرهنگ با واژه آرامی منا=ختای ( پهلوی به چم خدای ) آغاز می گردد.
در پارسی دری، به گفته ابن ندیم در الفهرست، کتاب لغت عیسی بن علی بن داوود جراح در واپسین سالهای سده سوم ق، نخستین لغتنامه بوده که اثری از آن در دست نیست. و همچنین رساله یا فرهنگ ابوحفص سغدی در سده پنجم قمری، که تا سده یازدهم نیز مورداستفاده ادیبان قرار می گرفت که متاسفانه اثری از این فرهنگ هم در دست نیست.
اولین فرهنگ پارسی موجود، لغتنامه یا لغت فرس اسدی توسی، شاعر قرن پنجم ( که کاشغری نیز هم عصر او بوده ) می باشد.
همچنین لغتنامه های بعدی، فرخنامه جمالی سده 6 ق ، فرهنگ صحاح الفرسِ هندوشاه نخجوانی ( تالیف 728ق ) ، فرهنگ وفایی از حسین وفایی هم عصر شاه تهماسب صفوی، فرهنگ میرزا ابراهیم در اواخر سده 10، مجمع الفرس یا فرهنگ سروری از محمد قاسم سروری کاشانی درسال1008 ق، فرهنگنامه انجمن آرای ناصری توسط رضاقلی خان هدایت که در سال 1288ق در 12000 واژه و بر اساس 41 فرهنگ لغت پیشین گردآودی شده است.
فرهنگهای پارسی در هند: فرهنگ جهانگیری در 1017ق، برهان قاطع اثر محمدحسین برهان تبریزی در 1062 ق و با 20000 واژه، فرهنگ رشیدی در 1064، سراج اللغات در1147، فرهنگ نظام در سده 14 و فرهنگ آنندراج که توسط محمد پادشاه، منشی مهاراجه میرزا آنندراج و به دستور وی در سال1306 گردآوری آن به پایان رسید.
وهمچنین فرهنگهای دیگری به پارسی که در این خلاصه نمی گنجد در پاسخ به دوستی که دیوان کاشغری را مثال می آورد.
دیوان لغات الترک، فرهنگنامه ایست درباره زبان ترکان، فرهنگ و ادب عامیانه، مطالب تاریخی و گاه خرافه آمیز و نیز سکونتگاههای قبایل ترک در آسیای میانه و شمالی که البته به عربی نوشته شده، یعنی کتابی درباره ترکان به زبان عربی!!!، که البته این هم غنیمت است و مایه افتخار برای کسانی که در زمینه های دانش و فرهنگ و ادب و هنر، چیز زیادی برای عرضه نداشته اند. چرا؟
چون نیمی از عمر را در حال بیابانگردی و غارت و کشتار مردم همسایه و انهدام تمدنهای پیش رویشان بودند و نیم دیگر در حال خوشگذرانی و خواب. مانند قبایل هون، تاتار، مغول، هلاکو و تیمور ، ترکتازیهای ازبکها و ترکمنها در خراسان که تا همین 150 سال پیش نیز باعث وحشت و عذاب مردم خراسان بودند و همه اینها در حافظه تاریخ ثبت و ضبط شده است و راه گریزی از آن نیست.
البته این مطالب درمورد ترکان زردپوست آسیایی مصداق دارد و ربطی به مردم شریف آذری در آذربایجان ندارد.

به رهایی از زندان امیدی نیست .
درود ُ سپاس بر خوانندگان
در زبان پارسی باستان ( هخامنشی ) ، واژه ی هومائیتا یا هومائیتی وجود داشته به چم ( معنی ) خوشفکر یا نیک اندیش، که به عنوان نامی زنانه بسیار پرکاربرد بود.
هو= خوش، خوب، نیکو - مائیتا= اندیشه، نظر، فکر. ( واژه مائیتا در نام آرمائیتا یا آرمیتا نیز به کار رفته است )
...
[مشاهده متن کامل]

هومائیتا=هومیتا=اومیت ( پهلوی ) =امید ( پارسی نوین ) .
به چیزی امید داشتن یعنی نسبت به آن چیز نیک اندیش یا خوشفکر بودن.

سلام
امید ریشه ترکی دارد
ترکی یک فعلی به نام Ummaq ( اومماق ) دارد که در ترجمه فارسی معنای � امید داشتن � میدهد . ماق نشانه مصدر می باشد . آن را حذف میکنیم و Um ( اوم ) باقی می ماند . در ترکی با اضافه کردن پسوند های اسم ساز میتوانیم از ریشه نام های متفاوتی بسازیم .
...
[مشاهده متن کامل]

به اوم پسوند ud ( اود ) میدهیم و لغت um ud = umud ساخته میشود .
umud در فارسی اُمید تلفظ میشود . ولی اگر شما به افراد ترک آذری زبانی که فارسی بلند نیستند یا فارسی آنها ضعیف است بگویید نام من یا فلانی امید است اگر نام را تکرار کنند حتما اومود ( umud ) خواهند گفت .
این لغت و خیلی لغات دیگه به فارسی وارد شده و فکر میکنیم این که ریشه های ساختگی ای که به ما نشان میدهند درست است در صورتی که کاملا با دلایلی رد میشوند
( البته بعضی لغات هم در زبان های مختلف ریشه های های مخصوص به خود را دارند . ( تاکید میکنیم بعضی لغات )

امید در فارسی
ئۈمىد در تورکی اویغوری
Umut در تورکی استانبولی
Үміт
�mit در تورکی قزاقستان
�mid edirəm در تورکی آذربایجانی
იმედი
imedi زبان گورجی
Үмүт
�m�t تورکی قرقیزستان
Умед
Umed زبان تاتجیکی
Өмет تورکی تاتار
Umyt تورکی تورکمنی
بدون شرح.
ترکی است.
Nişanyan points out that it is akin to Karakhanid [script needed] ( umun�, “desire, hope” ) , [script needed] ( umdu, “desire” ) , Old Uyghur [script needed] ( umuɣ, “desire” ) , which are all derived from Proto - Turkic *um - , and the Persian word may ultimately be a borrowing from a Turkic language.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع دیگر:
https://starling. rinet. ru/cgi - bin/response. cgi?single=1&basename=/data/alt/turcet&text_number= 619&root=config

دوستان ترک زبان اصلا با این قشری که خودشون نه منبع درست حسابی دارن نه ریشه کلمه دارن و نه به سوالات پرسیده شده جواب میدن وارد بحث نشید بنده با چنتا از اینا اشتباها مباحثه کردم فقط بلدن مغلطه کنن و بگن پارسی پارسی.
...
[مشاهده متن کامل]

جالبه لغتنامه ای واسه ۳۰۰ سال پیش ندارن اومدن به لغتنامه جامع ۱۰۰۰ سال پیش گیر میدن.
" اکثر واژگان ترکی با ریشه تک هجایی مشخص هستند و عموما نیاز به منبع هم ندارند ولی جهت اطمینان و بهانه ندادن دست این دوستان نوشته میشود، که باز هم بهانه جویی میکنند که بگذار بکنند"
واضح و روشن با ریشه و مصدر توضیح داده شده اینا میخوان شتر رو از سوراخ سوزن رد کنن که بذار تلاششو کنن.

اُمید/اُمّید:
به تخفیف یا به تشدید میم. هر دو تلفظ درست است و هر دو در متون معتبر فارسی به کار رفته است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۴۱. )
واژه امید واژه کهن پارسی است که در پارسی باستان واژگان زیر را داریم:
1 - اومیت= umit امید، انتظار
2 - اومیت دار= umit d�r امیدوار، منتظر
3 - اومیتَک= umitak ( = اومیت )
4 - اومیتوار= umitv�r امیدوار، منتظر
...
[مشاهده متن کامل]

5 - اومیتینیتَن= umitinitan امید ـ انتظار داشتن، منتظرـ چشم به راه بودن
6 - اومیتیْه= umitih امیدواری، انتظار
7 - اومید= umid امید، انتظار، چشمداشت
8 - اومیدوار= umidv�r امیدوار، منتظر، چشم به راه
9 - ایمیت= imit امید
10 - ایمیتان= imitan نام کسی
11 - ایمید= imid امید، آرزو، هدف
12 - پورئِمیتیْه= puremitih پر امیدی، امید بسیار
13 - اَن اومیت= an umit ناامید، مأیوس، سرخورده، دلزده
14 - اَن اومیتیْه= an umitih ناامیدی، یأس، سرخوردگی، دلزدگی
15 - اَن اومیتیها= an umitih� ناامیدانه، مأیوسانه
16 - اَن اومید= an umid ( =اَن اومیت )
این واژگان، واژگان کهن پارسی هستند و آن کاربری که دیوان لغات ترکی کاشغری را به ورنام منبع آورده، باید گفت که این کتاب در سده 466 هجری قمری ( 1072 میلادی ) نگارش شده و تنها واژگانی را که در میان اقوام آسیای شرقی گویش می شده را در کتاب خود نوشته و نویسنده خاستگاه واژه یا بُنواژه شناسی را بررسی نکرده است. با اینحال، از کاربر بالا که منبعشان فرهنگنامه کاشغری است، میخواهم با ذکر صفحه ( ترجمه دکتر صدیق ) به ما بگوید کجا به واژه امید اشاره کرده است، و کجا بُنمایه آن را ناپارسی دانسته است. جدا از آن، در این دیوان اشاره به چندین واژه مشترک در زبان فارسی و ترکی کرده، همچون آش که یک واژه پارسی است از واژه آییژ=گداخته و داغ شده در پارسی باستان یا بیرام که همان پدرام یا پَت رام در یشت اوستا است که آنهم اوستایی است و واژه سرکه که آنهم پارسی است و. . . ولی گویا نویسنده از بُنمایه این واژگان ناآگاه بوده است.

انگیزه برای آینده، خوشبینی و آرزوی دگرگونی
سایت ها ریشه کلمه امید ( omid یا umit در ترکی ) را فارسی و ریشه کلمه اموت ( umut ) را ترکی می گویند.
اما در اصل اوموت وارد فارسی شده و تبدیل به امید شده و دوباره وارد ترکی شده و تبدیل اومیت ( umit ) شده.
...
[مشاهده متن کامل]

برای اطمینان کلمه 《امید》را در wikitionary جستجو کنید ( به صورت فارسی ) .
ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) از نیشانیان ( nişaniyan )

حاملگی در زبان مُلکی گالی
در گفتار جناب حمید باید گفت؛
اولا درباره واژه ای اگر حرف میزنید *منبع* را عنوان کنید نه اینکه بنویسید سغدیست و بروید
اون منبعی ترکی که شما نوشتی میگه برگرفته از کلمه اوموت که در فارسی امید شده، منبع فارسی برای مصدر "اُم" بنویسید لطفا!
...
[مشاهده متن کامل]

ثانیا کاشغری دیوانش رو 1000 سال پیش نوشته شما لغتنامه فارسی جامعی بیار که مال 200 سال پیش باشه بعد درباره کاشغری عنوانی بیان کنید.
و اینکه ایشان انقدر زبانشناس قهاری بودن که لغتنامه ترکی را نه فقط به زبان عربی بلکه به قواعد عربی نوشته اند که از هر زبانشناسی جویا شوید دشواری این کار عنوان میکند، پس هر واژه ای که در 22 قوم ترکی که گشته و واژه هارو نوشته؛هماهنگی آنها در تمام قوم ها به آن شکل_تاریخ لغت_واژه های بیگانه را هم عنوان کرده که مثلا یک قوم بکار میبرد و ولی بقیه قوم ها ندانند.
ثالثا دیوان لغات الترک فقط یه لغتنامه س که مال هزار سال پیشه درباره زبان ترکی اگه بخواییم صحبت کنیم که تاریخش به چندهزار سال پیش میرسه.
رابعا واژه بیگ و خاتون و قاب رو که حتی دهخدا و بقیه فرهنگ فارسی ها هم نوشتن ترکی عجیبه واقعا منابع فارسی هم قبول ندارید.
خامسا در زبان فارسی اصلا واژه ای با حرف "ق" نداریم یا ترکی است یا عربی
و در آخر سغدیان نزدیک ترین اقوام به ترکان شرقی بوده اند، خود واژه سغد و تاجیک ترکی هستش ( توضیح واژه تاجیک رو در جستجوی کلمه تاجیک مینویسم ) .

در مورد آرزو هم به همون منبع مراجعه کنید چون در دیوان کاشغری اومده یا فلان دلیلی نیست که استناد کرد. وازه هایی که در اون زمان در ترکی رایج بوده رو آورده.
امید ریشه در فارسی داره و ارتباط آن با umut هیچ مبنایی نداره
کاشغری دیوانش رو کی نوشته و فارس میانه واسه کی هست. وازه هایی مثل خاتون هم درش اومده ولی میدانیم که سغدی و ایرانیست. کنت و قاب به معنی فضای خالی و بیگ هم سغدی هست
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. etimolojiturkce. com/kelime/ümit
منبع سایت انجمن زبان ترکیه

واژه امید اگر فارسی است از چه مصدر و ریشه ای است در کجا آمده که "اُم" در فارسی معنی داشته باشد؟
این واژه در دیوان لغات الترک شیخ محمود کاشغری هم آمده.
اصلا تا قبل از دهخدا لغتنامه ای جامع ای در زبان فارسی موجود نیست پس مشخص است کلمات بیگانه در زبان فارسی بسیار زیاد است که مصدری در زبان فارسی ندارند و این بر کسی پوشیده نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

دوستانیم یجوری میگن در پهلوی اینگونه بوده و فلان، انگار مثلا ترکی در اون زمان نبوده، فعلا که جامع ترین لغتنامه ترکی مال ۱۰۰۰ سال پیشه، بقیه آثار رو حالا بیخیال.
دوستی نوشته گوگل کنید آخه عزیزدل گوگل کردن در گوگل فارسی شد دلیل: ) ) ) ) )
در معانی واژه اول به کتیبه ها و لغتنامه ها رجوع میشود بعد اگر نشد به ریشه یابی کلمه میپردازند مثلا: در ترکی واژه ی فارسی "انبار" مورد استفاده است، حالا کسی ادعا کند که ترکی است خب نمیشود چون مصدر کلمه از انباشتن و بار مشخص است.
واژه امید از Umut؛ Um در ترکی یعنی انتظار و خواسته و آرزو از مصدر اومماک یا Ummak یعنی انتظار داشتن و خواسته و چشم داشت
"وار" در ترکی یعنی هست ( پسوند داشتن ) امیدوار=کسی که انتظار دارد
"وارْم"=ترکی یعنی دارم، امیدوارم یعنی انتظار دارم.
منبع واژه: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری

سلام
امید بی شک ریشه ترکی دارد و مانند بسیاری از کلمات ترکی به زبان فارسی راه یافته در زبان ترکمنی نیز" اومتیلماق" به معنای امیدوار شدن ، چشم به راه بودن هست که هر دو از یک ریشه um میباشد.
امید واژه ایست تماما پارسی.
ترک های عزیز دل، دوستان گرامی الهی فداتون شم شما اگر باور نمی کنین این جمله رو گوگل کنید.
Origin word of omid
پیروز باشید و پایدار.

سلام
امید ریشه ترکی دارد
ترکی یک فعلی به نام Ummaq ( اومماق ) دارد که در ترجمه فارسی معنای � امید داشتن � میدهد . ماق نشانه مصدر می باشد . آن را حذف میکنیم و Um ( اوم ) باقی می ماند . در ترکی با اضافه کردن پسوند های اسم ساز میتوانیم از ریشه نام های متفاوتی بسازیم .
...
[مشاهده متن کامل]

به اوم پسوند ud ( اود ) میدهیم و لغت um ud = umud ساخته میشود .
umud در فارسی اُمید تلفظ میشود . ولی اگر شما به افراد ترک آذری زبانی که فارسی بلند نیستند یا فارسی آنها ضعیف است بگویید نام من یا فلانی امید است اگر نام را تکرار کنند حتما اومود ( umud ) خواهند گفت .
این لغت و خیلی لغات دیگه به فارسی وارد شده و فکر میکنیم این که ریشه های ساختگی ای که به ما نشان میدهند درست است در صورتی که کاملا با دلایلی رد میشوند
( البته بعضی لغات هم در زبان های مختلف ریشه های های مخصوص به خود را دارند . ( تاکید میکنیم بعضی لغات ) )

امید :یک حس قلبی به خداوند
خیلی اسم امید را دوست دارم
حس میکنم اونایی که اسمشون امید هستش خیلی مهربان و مودب و خوش اخلاق هستند، برا همین منم اگه خدا در آینده بهم فرزند پسر داد اسمشو حتما امید میذارم،
...
[مشاهده متن کامل]

یه مادری اسم پسرش امید بود وقتی صداش میکرد میگفت امیدم ، ، ، منم عاشق این اسم شدم
درود بر همه ی امیدها

امید: در پهلوی امّت ummēt و امت ēmēt بوده است.
( ( گرفتار و زو دل شده ناامید
نَوان ، لرز لرزان به کردار بید ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 222. )
بعضی اعتقاد دارند که امید یک واژه ترکی است از مصدر" اومّاق " به معنی چشم به راه ماندن و چشم انتظار ماندن ، انتظاری که به نتیجه اش امیدوار باشی . امروزه در زبان ترکی به امید اوموت umut گفته می شود . در فرهنگ عامیانه اومّاق یا اومّاک یک نوع مرضی است که در اثر انتظار و چشم به راه ماندن هر فردی ممکن است بدان دچار شود . در قدیم معمولا زنانی که شیر به بچه می دادند یا بچه ها معمولا ممکن بود دچار این عارضه شوند به این خاطر وقتی در حین طبخ غذا احیانا این افراد به خانه ای وارد می شدند و بوی غذا به مشامشان می خورد لقمه ای از آن غذا به آن شخص می داند و می گفتند اگر از آن غذا نخورده برود ممکن است نفسش بکشد و چشم انتظار بمانند و بقول ترک ها ممکندو اومالا.
...
[مشاهده متن کامل]

شهریار می گوید :
شوروی دن ده نجات اومدوق کی بیر خئیر اولمادی
اولماسا چای صاندیقیندا قوی گله چین دن نجات
ترجمه : به شوروی امید بستیم ولی خیری از او ندیدیم
اگر چاره ای نیست بگذار راه نجات را در قوطی چای از چین برای ما بفرستند.

داشتن باور به افتادن اتفاقی که یک نفر فکر می کند
انتظار
در واقع امید یعنی آگاهی داشتن نسبت به وقوع امری است. این کلمه رابطه مستقیم به آگاهی و عمل دارد در غیر اینصورت تمنی و آرزو است. مانند زمانی که آگاهی پیدا میکنیم از ابرهای باران زا که در نزدیکی است آنوقت
...
[مشاهده متن کامل]
امید به بارش باران داریم و اگر این آگاهی نباشد فقط آرزو و تمنی است یا زمانیکه خدا وعده میدهد به بندگانش از رحمت و رستگاری، در این حالت کسانی که بندگی نمیکنند فقط آرزو و تمنای رستگاری و رحمت او را دارند و نه امید. و در مواردی که امیدوار با ناامیدی مواجه میشود به علت نقص یا کمبود آگاهی و عمل است.

سلام دوستان نام امید نام بسیار زیادی است امید یعنی آرزو امید یعنی امیدوار بودن امید واری به ادم کمک میکنه که راه های درست رو انتخاب کنیم فقط با توکل به خدا آقایون و خانم ها میدانستید که امید اسم خدا هست بله این حرف من تایید شده است شما رو به خدا بزرگ میسبارم خدا حافظ
امید نامی به زبان فارسی است که در میان فارسی زبانان رایج است. امید از اسم ریشه امیت در زبان فارسی.
امیت از ایرانیان زردشتی معاصر عباسیان بود. پسر وی آذربادکه معاصر مأمون خلیفه ٔ عباسی بود کتاب معروف دینکرت را تألیف کرد.
نام امیدبه معنی امید ( جدید ) =امیت در گذشته
امید زیبا ترین نام در کنار نام بزرگ الله
واژه امید از پهلوی دری هست و اولین بار نسبت داده شده به امیدت سردار بزرگ ک در جنگ میان ایران ویونان باستان 40 شبانه روز با معدود سربازانش بعد شکست ایران خط جنگ رو نگه داشت تا دوباره توانستن سپاه دوم ایران برسه و یونان راشکست بده
امید به معنی امید واری و . . . به نظر من خیلی اسم خوبیه

امید ریشه ترکی داره و اصلش umut یا همون اوموت هست و از کلمه um ut تشکیل شده که اوم به معنای امیدوار و اوت هم پسوندی هستش که به صفت اضافه شده و تشکیل اسم میده مثلا قره "قوروت" که از قورو اوت تشکیل شده و
...
[مشاهده متن کامل]
اسم هستس و قره به معنای سیاه و قورو به معنای خشک هستش. . و ریشه کلیش از مصدر اوم ماکummak به معنای انتظار، امیدوار بودن به، آینده نگری . .

یک نام فارس که آن را از کلمه امِت ساخته اند
امید نوه ی رستم در شاهنامه
امید ریشه پهلوی دارد و این نام در ابتدا امیدت بوده ویکی از سر دارن بزرگ اون دوران بوده
معنی امید :همه دارایی وزندگی مامان وبابا یعنی هرچی که از خدا خواستیم دروجود امید به ما داد از زبان مامانی
هر زمان خدایی نکرده , عالم هستی خالی از امیدشد, حی الموت فریاد دمیدن در ثور را خواهد داد و هستی مثل پشم حلاجی خواهد زد
شکر یزدان پاک , بخاطر اینهمه اعتماد به امید و غلام درگاهش
انگیزه مثبت برای احساس کار مثبت
باور داشتن موضوعی
امید1 - امید واری2 - امید داشتن به کسی یا چیزی3 - اعتماد داشتن به کسی یا چیزی
بوی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٩)

بپرس