اموال

/~amvAl/

    belongings
    effects

فارسی به انگلیسی

اموال چپاول شده
loot

اموال شخص ورشکسته
assets

اموال شرکت ورشکسته
assets

اموال منقول
goods

اموال موقوفه
assets

مترادف ها

estate (اسم)
علاقه، دسته، دارایی، حالت، طبقه، وضعیت، مملکت، ملک، املاک، اموال

real estate (اسم)
اموال، عقار

پیشنهاد کاربران

واژه اموال
معادل ابجد 78
تعداد حروف 5
تلفظ 'amvāl
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ مال]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'amvAl
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
اموال، وسایل، دارایی، چیزمیزا:
belonging ( s )
things
property
asset
stuff
سرمایه . . . . . .
Property
اموال دارایی دارو ندار یک فرد
اموال به چم چیزهایی است به همراه خود و یا در جایی آنها را برای خودش دارد که برایش ارزش مادی و یا مینوی دارد که در گویش اربی به آنها اموالآن کس گفته می شود. بهتر است در پارسی از واژه ی �داشته ها� به جای اموال استفاده شود؛ که ناهمسانی باریکی نیز واژه ی ریشه ای خود یعنی دارایی و داراییها دارد؛ و بهتر است واژهی داشته ها را بجای اموال بکار برد و نه واژه دارایی را. تندرست باشید.
...
[مشاهده متن کامل]

اموال = داشته ها

بپرس