امضا

/~emzA/

    autograph
    signature
    subscription

فارسی به انگلیسی

امضا به جای تمبر پست
frank

امضا شده
undersigned

امضا نشده
unsigned

امضا کردن
autograph, sign

امضا کردن پشت چک
endorse

امضا کنندگان مشترک قرارداد
cosignatory

امضا کننده
signatory, undersigned, signer

امضا کننده زیر
the undersinged

مترادف ها

endorsement (اسم)
ستایش، تایید، ظهر نویسی، امضا

signature (اسم)
اثر، دستینه، امضا، پاراف، امضاء، امضاء کردن، صحه، توشیح

پیشنهاد کاربران

امضا واژه ای عربی است و از ریشه �مضی� گرفته شده و به معنای پایان دادن می باشد .
ماضی به معنای زمان گذشته از همین ریشه می باشد.
امضا عربی نیست بلکه ترکی هست و این واژه در عربی هیچ ریشه ای ندارد. ایمضا. ایملا و ایملک هر سه از مصدر ایملک هست یعنی گره زدن و پیوند دادن چیزی. ایملک به صورت اسم به معنی گره قالی می باشد. ایملا به معنی گره زدن و کنار هم چیدن چیزی مثل ایملک فرش و امضا یعنی گره و پیوند دادن نقشی به کاغذ و نوشته
امضاء یا دستخط یک نمایش دست نویس از نام، لقب، یا حتی یک ضربدر ساده است و افراد روی اسناد می نویسند تا مدرکی باشد برای نیت فرد. نویسندهٔ امضا را امضاکننده می گویند.
لحظه ای که فرد قلم را روی کاغذ قرار می دهد، کاراکترهای نوشته شده هویت پنهان شخص را نمایان می سازند. دست نوشته به هر شکل و فرم ( دستخط، امضا، ترسیم اشکال و خطوط، رسم علائم، . . . ) اثری فردی است که ویژگی های فیزیکی، روحی - روانی و هویت را نمایان می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

مردم ژاپن امضا دستی ندارند و به جای آن از مهرهای مخصوص استفاده می کنند.
کاربرد سنتی امضا به عنوان مدرکی است برای مشخص کردن:
• یافتگاه سند ( همانی )
• قصد ( نیت ) فرد با توجه به سند
برای مثال، نقش امضا در بسیاری از قراردادهای مشتریان، تنها وجود مدرکی از طرف قرارداد نیست، بلکه همچنین مدرکی است بر هماهنگی و رضایت آگاهانه.
امضا عبارت است از نوشتن نام یا نام خانوادگی ( یا هر دوی نام و نام خانوادگی باهم ) یا رسم علامت ویژه ای که نشانه هویت صاحب علامت است، در ذیل اوراق و اسناد عادی یا رسمی که متضمن وقوع معامله یا تعهد یا قرار یا شهادت و مانند آنها است یا بعداً باید روی آن اوراق تعهد یا معامله ای ثبت شود.
قانون مدنی تعریفی از امضا ارائه نکرده است. ماده ۱۳۰۱ قانون مذکور در مورد امضا مقرر می دارد: امضایی که در روی نوشته یا سندی باشد بر ضرر امضاکننده دلیل است؛ بنابراین، اثر مهم امضا متعهد شدن به تمام آثار جنبه های سند یا قراردادی است که امضا شده باشد. به طور کلی، نوشته منتسب به اشخاص در صورتی قابل استناد است که امضا شده باشد. امضا نشان تأیید اعلام های مندرج و پذیرش تعهدهای ناشی از آن است و پیش از آن نوشته را باید طرحی به حساب آورد که موضوع مطالعه و تدبر است و هنوز تصمیم نهایی دربارهٔ آن گرفته نشده است؛ بنابراین، هر سندی که امضا می شود در واقع اعتبار می یابد و می توان آن را به شخصی منتسب نمود و وی را به مندرجات آن ملتزم ساخت.
مطابق قانون بریتانیا امضا ممکن است تحت قانون حق تکثیر حمایت شود.

امضاامضاامضاامضاامضا
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/امضا
امضا: نشانه ای به شکلی خاص و شناخته شده یا علامت مشخصی که کسی بر پای نوشته ای می گذارد تا درستی آن را تأیید کند، محتوای آن را بپذیرد و مسئولیت ن را بر عهده گیرد.
( https://www. cnrtl. fr/definition/signature )
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
بهنیت bahnit ( سنسکریت: bhanita )
معنای امضا در شکل برعکس شده آن قرار گرفته است
شکل برعکس امضا، از ما می باشد
امضا یعنی علامت و نشانی از ما
پِی نگاشت
امضا زدن: پی نگاشت زدن.
واژه امضا
معادل ابجد 842
تعداد حروف 4
تلفظ 'emzā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: امضاء]
آواشناسی 'emzA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
ددذذ
سانژه
( سان: علامت، ژه: پسوند تصغیر )
‏دست مُهر = امضا
دست مهر زدن = امضا زدن
{دست مُهر: دست مُهر ( =نشان تایید ) . رویهمرفته به معنای نشان تاییدی که با دست نگاشته شود}
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست
اِمضاییدن.
دَستینِهیدن.
امضا پای چیزی گذاشتن
سایه دست در زبان فارسی تاجیکی جایگزینی درخوری برای واژه بیگانه امضا است
توشیح، توقیع، دستینه، صحه، تایید، تصویب، جایزشماری، صحه گذاری
لغت ایرانی امزا که ارب آنرا امضا مینویسد در زبان باسک به شکل emaitza و به مانای نشان علامت ثبت اثرscore نتیجه result به کار میرود. همتای امزا در دیگر زبانهای ایرانی واژگان دستخط دستنشان و در گرجستان �خلموسر� به مانای دستنویس هستند. بدینسان روشن میشود که لغت ایرانی امزا←امضا از باب اربی افعال بیرون نیامده و همخانواده با کلمه ماضی ( =گذشته ) نیست.
...
[مشاهده متن کامل]


امضاء نام فرنیا

رمزینه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
راپَه، واژو ( کردی )
تیواب ( کردی: تِه واو )
امضا. املاءِ ناصحیح واژهٌ امضاء.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس