آماتور ( انگلیسی: Amateur ) فیلمی در ژانر کمدی - درام به کارگردانی هال هارتلی است که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد.
• ایزابل هوپر - ایزابل
• مارتین دونوان - توماس
• الینا لوونسن - سوفیا
• دامیان یانگ - ادوارد
• چاک مونتگمری - یان
• دیو سیموندز – کورت
• ایزابل هوپر - ایزابل
• مارتین دونوان - توماس
• الینا لوونسن - سوفیا
• دامیان یانگ - ادوارد
• چاک مونتگمری - یان
• دیو سیموندز – کورت
از ریشه اش معنیش مشخص میشه: کسی که عشقی و از روی علاقه پی حرفه ای رو میگیره و شغل دائمی و اصلیش ش نیست. در نتیجه ممکنه بی تجربه هم باشه.
آماتور: ۱. دوستار، دوستکار ۲. نوکار، تازەکار، خامدست
همه زبان های پارسی از جمله اوستایی، پارسی کهن، پارسی میانه و پارسی نو غ دارند و این وات همواره نقش مهمی در زبان های کهن ایرانیک داشته است. در خط های پهلوی و اوستایی نیز نویسه ای جدا برای غ وجود دارد. برای نمونه بَغ، مُغ و دوغ در زبان پهلوی ساسانی بکار رفته اند. ق نیز در برخی زبان های ایرانی شرقی وجود داشته است. در فارسی واژگانی که ق دارند به دو دسته تقسیم میشوند: یا ترکی و عربی اند، یا واژگان کهن ایرانی که در پارسی نو برخی از حروفشان تبدیل به ق شده است. یعنی قِ این واژگان در گذشته حرف دیگری بوده است. همچون : قشنگ که برگرفته از خشنگ در زبان ایرانیِ سغذی میباشد ، یعنی در این واژه خ به ق دگرگون شده است. یا واژه قرمز که برگرفته از کرمیر در پارسی میانه است ، یعنی ک به ق دگرگون شده است. واژگان این دسته خود به دو دسته تقسیم میشوند :
... [مشاهده متن کامل]
الف - واژگانی که از زبان ایرانیِ سغذی آمده اند و ( ( خ ) ) یا ( ( ک ) ) آنها به ( ( ق ) ) دگرگون شده است :
قشنگ که برگرفته از سغذی xšank میباشد. / قاطر که برگرفته از سغذی xara - tara میباشد. / قند که برگرفته از سغذی xanda میباشد. / نقره که برگرفته از سغذی nākrtē میباشد. / قانون که از سغذی kanonā آمده است. و . . .
ب - واژگان پارسی ای که در گذشته دارای حرف ( ( ک ) ) بوده اند و معمولا توسط عربی این حرف به ( ( ق ) ) دگرگون شده است :
قابوس که در گذشته کاووس بوده است. در پارسی میانه kayos و در اوستایی kāvāusān آمده است. / قالب که در گذشته کالب بوده است. در پارسی میانه kalpād آمده است.
/قز و قزاغند که در گذشته کز و کژاکند بوده اند. در پارسی میانه kač و در پارسی باستان kaž آمده است. / قفیز که در گذشته کویز بوده است که در پارسی میانه kafiz , kapič و در پارسی باستان kapithe آمده است.
/چاقو که در گذشته چاکو بوده است و هم ریشه با چکوش میباشد. / قپان که در گذشته کپان بوده است و احتمالا برگرفته از لاتین campania است. / قهرمان که در گذشته کهرمان بوده است. در اوستایی kara - manah آمده است.
/قاقم ( گونه ای سمور ) که برگرفته از پارسی میانه kākom میباشد. / قبا که برگرفته از پارسی میانه kapāh میباشد. / قباد که برگرفته از پارسی میانه kavāt میباشد. / قومس ( نام شهری ) که برگرفته از پارسی میانه kūmis میباشد. / قیصر که از پارسی میانه kaysar , kēsar آمده است. / قنات که برگرفته از پارسی میانه kānakih , kahas میباشد. / قرابه ( گونه ای ظرف شیشه ای ) که برگرفته از پارسی میانه karāveh میباشد. / قوطی که برگرفته از پارسی میانه kiwōt میباشد. / قربان که برگرفته از کرپان اوستایی میباشد. / قاف که برگرفته از پارسی میانه kāf میباشد. / قم ( نام شهر ) که برگرفته از کمب می باشد. و نمونه های بسیار دیگر از این دست.
... [مشاهده متن کامل]
الف - واژگانی که از زبان ایرانیِ سغذی آمده اند و ( ( خ ) ) یا ( ( ک ) ) آنها به ( ( ق ) ) دگرگون شده است :
قشنگ که برگرفته از سغذی xšank میباشد. / قاطر که برگرفته از سغذی xara - tara میباشد. / قند که برگرفته از سغذی xanda میباشد. / نقره که برگرفته از سغذی nākrtē میباشد. / قانون که از سغذی kanonā آمده است. و . . .
ب - واژگان پارسی ای که در گذشته دارای حرف ( ( ک ) ) بوده اند و معمولا توسط عربی این حرف به ( ( ق ) ) دگرگون شده است :
قابوس که در گذشته کاووس بوده است. در پارسی میانه kayos و در اوستایی kāvāusān آمده است. / قالب که در گذشته کالب بوده است. در پارسی میانه kalpād آمده است.
/قز و قزاغند که در گذشته کز و کژاکند بوده اند. در پارسی میانه kač و در پارسی باستان kaž آمده است. / قفیز که در گذشته کویز بوده است که در پارسی میانه kafiz , kapič و در پارسی باستان kapithe آمده است.
/چاقو که در گذشته چاکو بوده است و هم ریشه با چکوش میباشد. / قپان که در گذشته کپان بوده است و احتمالا برگرفته از لاتین campania است. / قهرمان که در گذشته کهرمان بوده است. در اوستایی kara - manah آمده است.
/قاقم ( گونه ای سمور ) که برگرفته از پارسی میانه kākom میباشد. / قبا که برگرفته از پارسی میانه kapāh میباشد. / قباد که برگرفته از پارسی میانه kavāt میباشد. / قومس ( نام شهری ) که برگرفته از پارسی میانه kūmis میباشد. / قیصر که از پارسی میانه kaysar , kēsar آمده است. / قنات که برگرفته از پارسی میانه kānakih , kahas میباشد. / قرابه ( گونه ای ظرف شیشه ای ) که برگرفته از پارسی میانه karāveh میباشد. / قوطی که برگرفته از پارسی میانه kiwōt میباشد. / قربان که برگرفته از کرپان اوستایی میباشد. / قاف که برگرفته از پارسی میانه kāf میباشد. / قم ( نام شهر ) که برگرفته از کمب می باشد. و نمونه های بسیار دیگر از این دست.
بگرام یا بقرام یا بغرام؟؟؟؟در فارسی غین و قاف نیست به خاطر آن به قوقوشی ( پرنده ی قودر تورکی ) می گویند گوگوش ( بعد چون می بینند. گوگوش معنایی ندارد. می گویند. گوگوش اسم پسرانه ارمنی است ) یا به کلمه ی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
قور ( جرقه های آتش در تورکی، شراره ) می گویند. گر وفعل گر گرفتگی ( پوشلنماق در زمان یائسگی ) را می سازنند. بغرام ( بغ رام ) بغ مثل بغلان ( بغ لان هر کلمه ای آخرش لان باشد. تورکی است. مثل ساوآلان. زنگی لان. گی لان. میلان ) هر کلمه ایی رام داشته باشد. تورکی است. مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. بایرام. پارام. رامهرمز ( هرمزگان ) . رامشیر. رامبد. رامتین. . . . بگرام. بقرام. بغرام اسم تورکی است.
تازه کار، کسی که کاری را تازه شروع کرده و در آن حرفه ای نیست اما شوق و ذوق زیادی نسبت به آن کار نشان می دهد .
تازه کار و تقریبا نابلد
حرفه ای نبودن
( فر ) شائق، هوسکار، با ذوق، کسی که کاری را به دلیل شوق و رغبت انجام دهد؛ نه برای دریافت مزد و به دست آوردن پول. در فارسی به معنی تازه کار، مبتدی و غیر حرفه ای کاربرد دارد.
نورس، نو رسیده، نوکار، تازه کار. در برابر حرفه ای و لیلاج.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)