الی

/~Ali/

    organic
    until
    to
    (up) to

فارسی به انگلیسی

الی غیر نهایت
to infinity

مترادف ها

organic (صفت)
اصلی، حیوانی، ذاتی، اساسی، بنیانی، الی، عضوی، سازمانی، موثر درساختمان اندام، اندام دار، وابسته به شیمی الی، وابسته به موجود الی

پیشنهاد کاربران

من شنیدم اگه خواب میبینی که یکی فوت کردی یا بلای سرش اومده به کسی بگی ممکن است به حقیقت تبدیل بشه
من شنیدم اگر خواب میبینه که کسی فوت کردی نباید به کسی بگه چون به حقیقت تبدیل میشه
آلی: ۱. ( رسمی، پزشکی ) ( وابسته به ) هرکدام از اندامهای تَن، اندامی، تَنپارەای ۲. ( وابسته به ) اندامهای هستندەیِ زنده ۳. دارای اندامها یا بخشهایِ گوناگون ۴. ( کیمیا ) آلی، زیویک، سیژومند ۵. [زندگی و
...
[مشاهده متن کامل]
دیگری] ( وابسته به ) زنده گان/جانداران، ( وابسته به ) هستندگانِ زنده ۶. [کشاورزی، کِشت، فرآورده] ناکیمیایی، خودروییده، خودپرورده، سرشتین، سرشتزا، ناب، زیستگاهی

ریشه کلمه یولون و ایلاء به معنی مطلق سوگند و قسم
کربن و ترکیبات
در زمان به معنای ( تا ) ، ( تا زمانی ) می باشد.
برای مثال ساعات کاری از 8 الی 16 است
که به معنای ساعت کاری از 8 صبح تا 16 بعدازظهر هستش.
organic
به سوی
زیست پایه، تن مایه ای
بادرود
تا زمانی که
به. به سوی
بر
ارگانیک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس