commitment (اسم)سرسپردگی، تعهد، الزام، ارتکاب، حکم توقیفtie (اسم)علاقه، بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربطrequirement (اسم)الزام، تقاضا، نیاز، ایجاب، نیازمندی، احتیاج، التزام، مقرره، دربایستcommittal (اسم)سرسپردگی، تعهد، الزام، ارتکاب، حکم توقیف
به الزامی بگینبایسته، بایستگی داربایستگیالزام : اجباری در ضمان قهریاملای صحیح صاحب قروه.در لغت به معنی اجبار است.وادار ساختن .وادار ساختن شخص به انجام یا ترک عملی است .واجب کردنالزامات :ج الزام. مجبور کردن . وادار کردنبایسته، بایسته هاباید, بایدهامشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)+ عکس و لینک