خیلی جالبه هی زور میزنن در ترکی معنی کنن میگن دست پخمه - دست پپه - دست شاسگول - بدرد نخور. . . . . .
وقتی قراره بگی ترکیه باید درترکی معنی داشته باشه دنگل هنوز در زبان شمالی وخراسانی وشلید دیگرجاها به معنی آویزان است وال هم همان همه است all
ودر کل به کسی میگن آویزان وانگل همه است
وقتی قراره بگی ترکیه باید درترکی معنی داشته باشه دنگل هنوز در زبان شمالی وخراسانی وشلید دیگرجاها به معنی آویزان است وال هم همان همه است all
ودر کل به کسی میگن آویزان وانگل همه است
آقایون متوجه باشید و توجه کنید که واژه الدنگ واژه ایست ترکی و ریشه در زبان ترکی دارد که نوعی فحش و نفرین ، ناسزا محسوب میشود و به معنای ای از قبیل بدرد نخور ، علاف، مفت خور، دراز بدقواره، بی بند و بار، بیکار، نالایق ، بی عرضه، لندهور_ولگرد، دست و پاچلفتی و . . . دارد_
... [مشاهده متن کامل]
این کلمه از دو بخش اَل و دنگ تشکیل شده.
اَل: دست، عضوی از بدن
دَنگ: پَپِه، پَخمه، شاسگول
... [مشاهده متن کامل]
این کلمه از دو بخش اَل و دنگ تشکیل شده.
اَل: دست، عضوی از بدن
دَنگ: پَپِه، پَخمه، شاسگول
الدانگل یعنی کسی که آویزان همه استall dangle
الدنگ به معنی اوله بزرگ ودنگ به معنی مکث ویا درنگ به معنی نادان بزرگ در ترکی
الدنگ فارسی مرکب از دو واژه ( آرد، انگ ) . که آرد مخفف می آورد و انگ یعنی عیب و عار که به مرور ( ر ) تبدیل به ( ل ) و ( ا ) حذف و رویهم یعنی کسی که رفتارش ننگ آور است
ال دنگ در ترکی به معنی دست چلاق است و شخص بی خاصیتی است که موجب آزار دیگران است.
شنیدم آدمی که دستش چلاق باشه در قدیم الدنگ میگفتن
از طرفی در ترکی ال به معنای دست هست
از طرفی در ترکی ال به معنای دست هست
الدنگ. یعنی کسی که سعی در بهبود وضعیت اقتصادی و زندگی خود از راه مفت خوری. دزدی. کش رفتن. جیب بری. فریب. تقلب. بی بند باری هیزی. آویزان شدن به این و آن. چتر بازی ( مهمان کردن خود به خرج دیگران ) . نهایت کاری کند از ماله شما چیزی به شما با منت بسیار بدهد. دروغگو. قالتاق. پررو. خیلی پرو. پر توقع. ظرفیت خوبی دیدن ندارند و همیشه طلبکاران. توقعاتی مانند. . خانه ات را بده من. ضامن من شو. پولی به من قرض بده و پس نگیر. معمولا سر ناهار و شام پیدایشان می شود و چیزی با خود نمی آورند مانند تکه نانی. . فرقیم نداره چقدر دارایی داشته باشند آدم حقه باز عوض نمیشه. اگه دیدی توبه کرده نقش بازی میکنه. . صرف در نقش بازی کردنش.
... [مشاهده متن کامل]
این مدل آدما عذابن خدا نکنه کار آدما دست اینا بیوفته. . . . شرافت از بین رفته این بی اخلاقی ارزش شده. . . به این کارا زرنگی نمیگن. زرنگی چیز دیگه آیه کسی که خودش تلاش در راه درست میکنه موفق میشه با کسی که با کلک موفق میشه خیلی تفاوت داره. مثلا تصور کنید دکتر باسواد و بی سواد
... [مشاهده متن کامل]
این مدل آدما عذابن خدا نکنه کار آدما دست اینا بیوفته. . . . شرافت از بین رفته این بی اخلاقی ارزش شده. . . به این کارا زرنگی نمیگن. زرنگی چیز دیگه آیه کسی که خودش تلاش در راه درست میکنه موفق میشه با کسی که با کلک موفق میشه خیلی تفاوت داره. مثلا تصور کنید دکتر باسواد و بی سواد
الدنگ یعنی چه برای جواب باید بهتون بگم در زبان فارسی پ زیر کروهایش مثل مازتی یک روش واژه سازی از طریق نمایش شکل ان بود ه مثلن در واژه مازنی واژه هایی مانند خلنگ و جفتلنگ وجود داره که خلنگ شبیهه حرف خ با
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
امتداد بزرگ است که همان لنگ ان می باشد و از ان برای کشیدن شاخ و برگ گیاه استفاده می شود و جفتلنگ هم وسیله ایی بوده با یک میله یا همان لنگ بزرگ که در انتها ی ان دو پایه کوچک وچود داشته و ازان برای پیچیدن نخ و پشم و چیدن انگور استفاده می کردند الدنگ هم یک وسیله بود ه در ابیاری که شبیهه دنگ با ال بوده یعنی دنگ بزرگ و قائمه که برای میزان اب و اهرم استفده می شده و بعدهها بعلت برکناری این نوع مفسم ها ی اب و عدم استفاده معنی استعار ایی چیز بلند و بدون استفاده گرفته
بی خاصیت مفتخور
الدنگ: [عامیانه، کنایه ] بیکاره، مفتخور، بی غیرت .
الدنگ aldang کلمه فارسی است , به معنی مرد بدرد نخور که دنبال زندگی کردن نیست ، گفته می شود ، گاه کوتا قد وگاه بلند قد ربطی ندارد
ابله. بی عقل و نادان
الدنگ مرکب از از ال دنگ است. واژه ای ترکی است . ال بمعنی حیله گر ومکار است ( فرهنگ ترکی آذربایجانی آکادمی باکو ) ودنگ مترادف دِرنگ دراین زبان است وبمعنی طماع وکسی است که چشم طمع به مال مردم دارد . لذا
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
الدنگ را می توان به معنیصفت ولقب کسیکه چشم طمع توام با حیله وفریب دارد ومی خواهد آنرا ازدست صاحبش درآورد معنی کرد .
اَلدَنگ - واژه ترکی - نوعی نفرین و ناسزا است!
اَل: دست، عضوی از بدن
دَنگ: پَپِه، پَخمه، شاسگول!
معنی: آدم دست دراز و بلند، دِیلاق، لَندِهور، بی عُرضه، نالایق، به درد نخور، نَیَرز، بی دست و پا، دست و پا چُلُفتی -
بیکاره، وِلگرد، وِلِنگار، عَلاف، بی بند و بار
اَل: دست، عضوی از بدن
دَنگ: پَپِه، پَخمه، شاسگول!
معنی: آدم دست دراز و بلند، دِیلاق، لَندِهور، بی عُرضه، نالایق، به درد نخور، نَیَرز، بی دست و پا، دست و پا چُلُفتی -
بیکاره، وِلگرد، وِلِنگار، عَلاف، بی بند و بار
یعنی ادم بیخود و قالتاق
دراز بی عقل
جمله ومعنی ان دراز بی عقل عالیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)