التماس

/~eltemAs/

    entreaty
    supplication
    adjuration
    plea

فارسی به انگلیسی

التماس امیز
suppliant

التماس کردن
adjure, beg, beseech, conjure, implore, entreat, plead, solicit, supplicate, to entreat

التماس کننده
groveler, groveller, pleader, supplicant

مترادف ها

adjuration (اسم)
قسم، لابه، تحلیف، التماس

appeal (اسم)
التماس، درخواست، استیناف، جذبه، طلب

supplication (اسم)
التماس، استدعاء، تضرع

entreaty (اسم)
التماس، استدعاء، عجز

solicitation (اسم)
التماس، درخواست، خواستاری، تقاضا، تشجیع

conjuration (اسم)
التماس، فریب، سحر، افسون، جادو

suppliance (اسم)
التماس، تضرع

rogation (اسم)
التماس، تقاضا

پیشنهاد کاربران

التماس: درخواست همراه با فروتنی یا افتادگی از ته دل یا الکی و به شیوه های گوناگون ( جسمی و روانی ) و با پافشاری و به کار بردن سخنان تأثر انگیز و برانگیختن احساسات کسی برای دریافت چیزی یا لطف یا بخشش یا یاری از او یا تن دادن وی به کاری. ( Le Petit Robert 1 )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
گولیپوس gulipus ( گیلکی گولیپوسه gulipusa ) .
خزرک xazrak، درخواه darxāh ( دری )
نیغازا niqāzā ( سغدی: نیغاذا niqāżā )

واژه التماس یک واژه عربی که پارسی خواهش یا درخواست می شود.
لابه،
لابه کردن = التماس کردن، لُوه زدن ( گویش اسفهانی )
از و چز
دست به دامن شدن
در زبان آذری به التماس کردن "یالوارماخ " گفته می شود . همچنین در ترکی " ائیلان دیلی چئخارتماخ " ( زبان مار در آوردن ) یا ( مثل مار در برابر کسی زبان در آوردن کنایه از التماس کردن می باشد .
ائیلان دیلی چئخارتیم قبول ایلمه دی . کنایه از اینکه هر چه التماس کردم قبول نکرد .
خواهش کردن

بپرس