محل کردن ؛ محل نهادن. محل گذاشتن. اعتنا کردن. توجه به کسی یا کاری کردن. - محل گذاشتن ؛ اعتنا کردن. اهمیت دادن. محل نهادن. - محل نکردن به کسی ؛ توجه نکردن و اهمیت ندادن به او. به او بی اعتنائی کردن : مر او را دو برادرزاده بودند سخت فقیر و این عم مالدار و سفله بود و این برادرزادگان را هیچ محل نکردی و هیچ چیز ندادی. ( طبری ترجمه بلعمی ) . ... [مشاهده متن کامل]
- محل نگذاشتن به کسی یا کسی را ؛ او را به چیزی نشمردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . - || در تداول عوام ، اعتنا نکردن. بی اعتنایی کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . بی اعتنایی به کسی ی - ا در کاری تغافل کردن. خود را به نفهمی زدن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ) . توقیر و احترام نکردن. - محل ننهادن ؛ وقع ننهادن. بی اعتنایی کردن. مقامی درخور ندادن کسی را : بود یک هفته را محل منهید. خاقانی. منه آبروی ریا رامحل که این آب در زیر دارد وحل. سعدی. سعدی و عمرو و زید را هیچ محل نمی نهی وین همه لاف میزنم چون دهل میان تهی. سعدی. حکیمان او را محلی ننهادندی که چیزی از نهان وی گویند. ( مجمل التواریخ ) .
روی برگرداندن
در زبان فارسی به معنای 《توجه》 است. در زبان عربی به معنای 《روی برگرداندن》 است.
آرایه ی التفات : آرایه ی وانگری دکتر کزازی" آرایه وانگری" را در نوشته های خود به جای " آرایه ی التفات" بکار برده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۲۰.