التفات

/~eltefAt/

    favour
    attention
    apostrophe
    turning the face toward another
    indulgence
    favor
    (o.s.] turning the face toward another

فارسی به انگلیسی

التفات شما زیاد
thank you

التفات فرمودن
[p.c.] to give, to grant

التفات کردن
to do or show favour, [p.c.] to give

مترادف ها

gratuity (اسم)
سپاسگزاری، انعام، پاداش، التفات، رایگانی

favor (اسم)
توجه، مساعدت، خدمت، خیر خواهی، التفات، مرحمت

favour (اسم)
مساعدت، خیر خواهی، التفات، مرحمت

پیشنهاد کاربران

النظر =التوجّه = الاهتمام =الاعتناء=التمرکز الذهنی . . .
عندما یتکلم المعلم یجب النظر الیه
أدر ذهنک الیه وافهم واعتنی بما یقول ولاتلتفت بقلبک الی شئ یلهیک.
توجه کردن
او خود را التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
محل کردن ؛ محل نهادن. محل گذاشتن. اعتنا کردن. توجه به کسی یا کاری کردن.
- محل گذاشتن ؛ اعتنا کردن. اهمیت دادن. محل نهادن.
- محل نکردن به کسی ؛ توجه نکردن و اهمیت ندادن به او. به او بی اعتنائی کردن : مر او را دو برادرزاده بودند سخت فقیر و این عم مالدار و سفله بود و این برادرزادگان را هیچ محل نکردی و هیچ چیز ندادی. ( طبری ترجمه بلعمی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- محل نگذاشتن به کسی یا کسی را ؛ او را به چیزی نشمردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
- || در تداول عوام ، اعتنا نکردن. بی اعتنایی کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . بی اعتنایی به کسی ی - ا در کاری تغافل کردن. خود را به نفهمی زدن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ) . توقیر و احترام نکردن.
- محل ننهادن ؛ وقع ننهادن. بی اعتنایی کردن. مقامی درخور ندادن کسی را :
بود یک هفته را محل منهید.
خاقانی.
منه آبروی ریا رامحل
که این آب در زیر دارد وحل.
سعدی.
سعدی و عمرو و زید را هیچ محل نمی نهی
وین همه لاف میزنم چون دهل میان تهی.
سعدی.
حکیمان او را محلی ننهادندی که چیزی از نهان وی گویند. ( مجمل التواریخ ) .

روی برگرداندن
در زبان فارسی به معنای 《توجه》 است.
در زبان عربی به معنای 《روی برگرداندن》 است.
آرایه ی التفات : آرایه ی وانگری
دکتر کزازی" آرایه وانگری" را در نوشته های خود به جای " آرایه ی التفات" بکار برده است.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۲۰.