الت

/~Alat/

    implement
    instrument
    tool
    organ
    (genital) organ
    glazing bar
    [fig.] tool
    cats - paw

فارسی به انگلیسی

الت انجام
ance_

الت تناسل
genital organ

الت تناسلی مرد
penis

الت دست
cat's-paw, fall guy, figurehead, instrument, pawn, stooge, tool, toy, picayune, cats-paw

الت دست دیگری
puppet

الت رجولیت
pudendum virile

الت سری
gimmick

الت سنجش
gauge

الت سوزن نگهدار
tonearm

الت قتاله
lethal weapon

الت له کردن
masher

الت موسیقی
musical instrument

الت موسیقی بم
bass

الت موسیقی ضربی
percussion instrument

الت نیزه مانند
lance

الت کردن
to use as ones tool

مترادف ها

apparatus (اسم)
لوازم، ساز، دستگاه، ماشین، اسباب، جهاز، الت

implement (اسم)
انجام، اسباب، الت، ابزار، اجراء، افزار

tool (اسم)
ساز، اسباب، الت، الت دست، برگ، ابزار، افزار

instrument (اسم)
سند، اسباب، الت، وسیله، ادوات

engine (اسم)
محرک، ماشین، اسباب، الت، موتور، ماشین بخار

organ (اسم)
الت، وسیله، اندام، عضو، ارغنون، عضو بدن، ارگان، ارگ

appliance (اسم)
اسباب، الت، وسیله، اختراع، تعبیه

instrumental (اسم)
الت

پیشنهاد کاربران

ادوات
آلَت: ۱. ابزار، افزار، دستگاه، دم - و - دستگاه، سازوبرگ ۲. ساز ۳. مایه، انگیزه ۴. زین - و - برگِ اسب ۵. ( نر و ماده ) اندامِ زادآور، زهار ۶. ماده ٧. ( پزشکی ) دستگاه، اندام
عضو مردانه
مردانگی
زرد چوبه.
در گویش مردم سامن و ملایر و شهرهایی مثل بروجرد و نهاوند تلفظ این واژه با آلت به معنی ابزار و وسیله و . . . که با کشش حرف اول ( آ ) خوانده می شود، متفاوت است. در این واژه حرف اول کوتاه خوانده می شود و به معنی زردچوبه است.
ابزار
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
یانْت yãnt ( سنسکریت: یانترَ yãntra )
آمیر mirã ( کردی )
پَدات padãt ( سنسکریت: پَدهاتی padhãti )
هِتوک hetuk ( سنسکریت: هِتوکَ hetuka )

بپرس