جناب علیرضا ابراهیمی این نظریه هنوز تایید نشده و تنها در یک کتاب آمده و شما نمیتونی فقط بر اساس یک کتاب تاییده بدی هر چند از روی نوشته شما میشه تعصب و میل به تخریب زو دیدار حال حاظر دو نظریه برای این تمدن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
وجود داره یکی اینه که این تمدن بومی ایتالیا بوده و دیگری اینکه مهاجرانی از آناتولی بودن که در زمان تمدن اتروسک که ترک هه در آناتولی حضور نداشتن پس نظریه ترک بودن این تمدن اینجا زیر سوال میره و هنوز ریشه این تمدن نامشخص هستش شاید هرگز مشخص نشه
مطابق ریشه یابی های رایج موافق هستم فقط یک نکته اضافه کنم مناطق البرز نشین در بیشتر نواحی تات و تالش ها بودند و کلمه بارز یا برز همانند زبان اوستایی و کردی در تاتی و تالشی هم به معنای بلند هست پس دعوای
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
سر کدام قوم بودن دعوای غلطیه چون مشخص هست که از جمهوری اذربایجان تا قزوین تالش ها و در ادامه تاتها تا سمنان سکونت داشتند و این اسم مرتبط با اونهاست البته در نهایت ریشه زبانها یکیست
جناب بردیا : پروفسور ماریو الینیی که زبان شناس بسیار مشهوری ایتالیایی است یک کتاب با همین عنوان در سال ۲۰۱۸ منتشر کرد . و با توجه به تمامی جوانب عنوان کرد که اتروسک ها ترک بوده اند . اما هضم این موضوع برای جامعه غربی و به تبع ان دانش اموختگان غربی مسلک ایرانی سخت است.
از اونجایی که فارسی پهلوی و اوستایی و کردی ریشه یکسانی دارن ایم اسم در هر چهار زبان وجود داره
ولی واقعا بک سوال آقای علیرضا تمدن اتروسک ها که ایتالیایی بودن و اصلا ترک اونجا نبودن با کدوم سند و مدرکی دارین میگین ترک بودن
ولی واقعا بک سوال آقای علیرضا تمدن اتروسک ها که ایتالیایی بودن و اصلا ترک اونجا نبودن با کدوم سند و مدرکی دارین میگین ترک بودن
Harā Bərəzaiti این واژه پهلوی البرز هست به معنی کوه برافراشته ساخته شده یا زده شده
اما تلفظ امروزی و ایران امروزی این واژه البرز است ایتی از آخر واژه حذف شده ایتی از سن yat و zat همین زد در فارسی هست مانند باران زدن ، حرف زدن . یا باران زده . اما البرز . دو بخش باقی مانده al همان har� هست با تلفظ نزدیک ار ar تبدیل شده به ال al تبدیل ر . به ل بسیار در ایران متداول هست . واژه به جا مانده درخت ار ar یا ارژن به معنی درخت برافراشته و راست هست یا واژه الوار alvAr همچنین اروند
... [مشاهده متن کامل]
نگاه کنید به aland و altan در زبان کلهری به معنی برافراشته و راست
بخش دوم واژه برز هست برز همان برج در کاربرد و زبان امروزی است به معنی کوه، ایستاده استوار بلند . بزرگ ، چیزی که بسیار بزرگ و بلند و ایستاده باشه
اما تلفظ امروزی و ایران امروزی این واژه البرز است ایتی از آخر واژه حذف شده ایتی از سن yat و zat همین زد در فارسی هست مانند باران زدن ، حرف زدن . یا باران زده . اما البرز . دو بخش باقی مانده al همان har� هست با تلفظ نزدیک ار ar تبدیل شده به ال al تبدیل ر . به ل بسیار در ایران متداول هست . واژه به جا مانده درخت ار ar یا ارژن به معنی درخت برافراشته و راست هست یا واژه الوار alvAr همچنین اروند
... [مشاهده متن کامل]
نگاه کنید به aland و altan در زبان کلهری به معنی برافراشته و راست
بخش دوم واژه برز هست برز همان برج در کاربرد و زبان امروزی است به معنی کوه، ایستاده استوار بلند . بزرگ ، چیزی که بسیار بزرگ و بلند و ایستاده باشه
البرز: در اوستایی: هرئیتی برزا haraiti - barezā ( کوه بلند ) ، هره برزئیتی hara - berezaiti؛ در پهلوی: البورز harburz، alburz ( سراسر بلند ) ؛ ال در پهلوی به معنی، همه، سراسر، کل و بورز که بعدها برز گشته به معنی بلند.
جمشید ایرانی : اولا تازی به معنی عرب میباشد !! در ثانی رشته کوه پامیر و البرز و زاگرس پدیده های کاملا طبیعی و جغرافیایی هستند و کسی انها را برای حفاطت از قوم خاصی ایجاد نکرده!! ثالثا ادعای خیلی از ایران
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دوستان امثال شما مبنی بر ایرانی بودن خیلی از اقوام فرای این رشته کوههاست ، جمیع این تضادها را در جمله شما چگونه هضم کنیم!!
ال به معنی خدا است که با تلفیق بروز یا برز یا برز یا بروس که همه این ها در واقع معنی بلندیهای خدا معنی میدهد و این بلندیها از منطقه تیان شان شروع میشود و از شمال سغد دیروز و قرقیزستان و به صورت کمان وار
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در منطقه آمو میچرخد و با امتداد از خراسان بزرگ به هزار مسجد و کپه داغ متصل میشود تا کوههای قاف مانند یک رشته دراز حصاری بلند در جدا کردن مرز تمدن ایران زمین از گزند قبایل بیابان گرد و تازی که در منطقه دربند یک فضای باز بود که آنجا را با دست کیقباد دیوار بزرگ کشید و در سمت شرق این دیواره چینی ها در برابر اقوام بدوی و تازی دیوار بزرگ چین را کشیدند
البرز در ایران ، الپ در اروپا ، المپ در یونان ، قله البروز در قفقاز ، همگی ریشه یکسانی دارند ، الپ در ترکی یعنی بالا ، بلند ، والا مانند نام الپ ار اسلان پادشاه سلجوقی . حال ورود این کلمات به اروپا و نامیدن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
کوهها به این نام احتمالا در زمان تمدن اتروسک است و امروزه کاملا اثبات شده است که اتروسک ها ترک بوده اند
در زبان کوردی
البرز از هَرَ بَرز آمده به معنی ( خیلی بلند )
البرز از هَرَ بَرز آمده به معنی ( خیلی بلند )
آخه مگه پنیر هست که میگی لور
لر از لهراسب اومده و اینکه لور طرز تلفظ ترکی هست چون ضمه را به او تبدیل میکنند
لر از لهراسب اومده و اینکه لور طرز تلفظ ترکی هست چون ضمه را به او تبدیل میکنند
سه کوه معروف هست که هر سه تاشون توسط بلوچا ساکنان بومی ایران زمین اسم گذاری کردن هلمند و کوه سلیمان در بلوچستان شرقی واقع شده الان در اشغال پاکستان هست و کوه البرز وقتی بلوچ یه کو بلند ببینه میگه ال برزه البرز در واقع یعنی به اصلاح عامه یعنی وایی بلنده چقد. ال بیشتر به جای وایی فارسی استفاده میشه در زبان بلوچی . ال اشیا بچار =وایی اینو نگاه کن
... [مشاهده متن کامل]
برز =بلند
... [مشاهده متن کامل]
برز =بلند
البرز: [عامیانه، کنایه ] بلندقامت، دلیر .
در لورستانات "اَل" پیش از نام برخی کوهها و مناطق جغرافیایی و شهرها وجود دارد . مانند الیگودرز ، الشتر . . . ، "ال" به معنی کوه و بلندی است . "برز" در قوم لور به معنی بلند بالا است و نیز در زبان قوم هورامی .
عده ای از پژوهندگان رده دوم ایران معاصر، نظیر دکتر معین و دکتر مشکور بدون ذکر منبع، کوه البرز را در شمال ایران تصور کرده و نوشته اند: �سلسلة البرز از جبال طالقان تا درة هراز ممتد است. �
� البرز که در اوستا �هرائیتی برز� نام دارد در جنوب دریای خزر و بلند ترین قله آن دماوند است. �
... [مشاهده متن کامل]
اما بر خلاف دکتر معین و دکتر مشکور، بسیاری از پژوهندگان و اوستا شناسان پیشکسوت ایران ، کوه البرز را در شرق ایران کنونی میدانند. خلف تبریزی صاحب برهان قاطع، البرز را رشته کوهی در میان ایران و هندوستان نوشته است.
دکتر پور داود مترجم اوستا، شرح بیشتر داده می گوید: �هَرَا ئِیتی Haraiti که [در اوستا] غالباً هَرا آمده ، اساساً یک کوه مینویی ( معنوی ) و مذهبی بوده؛ بعدها این اسم را البرز یا هربرز گفته اند. به قول دینکرد، سری از پل چِنوَت ( پل صراط ) به البرز پیوسته است. در اوستا مکرراً از این کوه یاد شده، از آن جمله است در آبان یشت، فقرة 21 - مهر یشت، فقرات 13، 50 ، 51 ، 90 و 118 – رشن یشت، فقرة 25 - رام یشت، فقرة 7 – یسنا 10، فقرة 10 – یسنا 42 ، فقرة 3 – یسنا 57 ، فقرة 19 – وندیداد ، فقرة 50 . [6] هرچند که امروز، البرز کوه، مخصوص و دماوند که دارای 5628 متر ارتفاع است و از بلند ترین قلل آن به شمار است، معلوم همه کس میباشد، ولی در ادبیات مَزدیَسنا تعیین این کوه بیرون از اشکال نیست. . . ظاهرا بایستی کوه مذکور در طرف مشرق واقع باشد. �
مهرداد بهار مترجم بندهش ایرانی می نویسد: �از مطالب شاهنامه بر می آید که البرز در شرق سرزمینهای ایرانی قرار داشته است، بویژه در آغاز داستان فریدون و فرستاده شدن او به البرز کوه. در زمان حاضر نام رشته کوهی است که در شمال نجد ایران قرار دارد. �
مترجم بندهش هندی نیز نوشته است: �البرز ( hara. Barazaiti اوستا ) کوهی است مینویی که بعدها این نام به کوه معروف ایران اطلاق شده است. �
شهیدی مازندرانی شرح بیشتر داده گوید: � در خور نگرش آنکه، به کوه شمالی رَی و دماوند البرز نمی گفته اند. زیرا در دورة پیش از اسلام این رشته کوه ها را پشتخوارگر می نامیدند و همان گونه که از منابع تاریخی بر می آید، بلندی های قصران ( کوهساران ) و حد عمل رَی را دماوند و گاه قارَن و رویان می نامیدند. به طور کلی روشن نیست که نام گذاری البرز بر کوه های رَی و دماوند از چه تاریخی آغاز شده است و اینگونه می نماید که نام البرز برای کوه های شمالی ری و دماوند بیش از دو یا سه سده نمی گذرد. �
� البرز که در اوستا �هرائیتی برز� نام دارد در جنوب دریای خزر و بلند ترین قله آن دماوند است. �
... [مشاهده متن کامل]
اما بر خلاف دکتر معین و دکتر مشکور، بسیاری از پژوهندگان و اوستا شناسان پیشکسوت ایران ، کوه البرز را در شرق ایران کنونی میدانند. خلف تبریزی صاحب برهان قاطع، البرز را رشته کوهی در میان ایران و هندوستان نوشته است.
دکتر پور داود مترجم اوستا، شرح بیشتر داده می گوید: �هَرَا ئِیتی Haraiti که [در اوستا] غالباً هَرا آمده ، اساساً یک کوه مینویی ( معنوی ) و مذهبی بوده؛ بعدها این اسم را البرز یا هربرز گفته اند. به قول دینکرد، سری از پل چِنوَت ( پل صراط ) به البرز پیوسته است. در اوستا مکرراً از این کوه یاد شده، از آن جمله است در آبان یشت، فقرة 21 - مهر یشت، فقرات 13، 50 ، 51 ، 90 و 118 – رشن یشت، فقرة 25 - رام یشت، فقرة 7 – یسنا 10، فقرة 10 – یسنا 42 ، فقرة 3 – یسنا 57 ، فقرة 19 – وندیداد ، فقرة 50 . [6] هرچند که امروز، البرز کوه، مخصوص و دماوند که دارای 5628 متر ارتفاع است و از بلند ترین قلل آن به شمار است، معلوم همه کس میباشد، ولی در ادبیات مَزدیَسنا تعیین این کوه بیرون از اشکال نیست. . . ظاهرا بایستی کوه مذکور در طرف مشرق واقع باشد. �
مهرداد بهار مترجم بندهش ایرانی می نویسد: �از مطالب شاهنامه بر می آید که البرز در شرق سرزمینهای ایرانی قرار داشته است، بویژه در آغاز داستان فریدون و فرستاده شدن او به البرز کوه. در زمان حاضر نام رشته کوهی است که در شمال نجد ایران قرار دارد. �
مترجم بندهش هندی نیز نوشته است: �البرز ( hara. Barazaiti اوستا ) کوهی است مینویی که بعدها این نام به کوه معروف ایران اطلاق شده است. �
شهیدی مازندرانی شرح بیشتر داده گوید: � در خور نگرش آنکه، به کوه شمالی رَی و دماوند البرز نمی گفته اند. زیرا در دورة پیش از اسلام این رشته کوه ها را پشتخوارگر می نامیدند و همان گونه که از منابع تاریخی بر می آید، بلندی های قصران ( کوهساران ) و حد عمل رَی را دماوند و گاه قارَن و رویان می نامیدند. به طور کلی روشن نیست که نام گذاری البرز بر کوه های رَی و دماوند از چه تاریخی آغاز شده است و اینگونه می نماید که نام البرز برای کوه های شمالی ری و دماوند بیش از دو یا سه سده نمی گذرد. �
البرز
ال به معنی بلند و بالا است
برز گویشی از برج است
البرز یعنی برجهای بلند.
ال به معنی بلند و بالا است
برز گویشی از برج است
البرز یعنی برجهای بلند.
سیکاس. کوه کاسی.
سیکاس، گیلان.
قرص، سنگین محکم.
اجار، نازنک ( چوب حدود 2متری ) .
دال:عقاب.
الوق:قرقی، عقاب.
برز:چاق، فرض.
گرز:قوی، محکم.
لر:لاغر.
جار، ژار:سبک.
جوریه، ژولیه:ضعیف، کوچک.
... [مشاهده متن کامل]
مس:چاق، پهن.
زبان گالشی.
نام البرز دراصل، سیکاس. دال فک. دال گرز. کومس. می باشد.
ازمشتقات زبانهای کاسی، گیلکی.
سیکاس، گیلان.
قرص، سنگین محکم.
اجار، نازنک ( چوب حدود 2متری ) .
دال:عقاب.
الوق:قرقی، عقاب.
برز:چاق، فرض.
گرز:قوی، محکم.
لر:لاغر.
جار، ژار:سبک.
جوریه، ژولیه:ضعیف، کوچک.
... [مشاهده متن کامل]
مس:چاق، پهن.
زبان گالشی.
نام البرز دراصل، سیکاس. دال فک. دال گرز. کومس. می باشد.
ازمشتقات زبانهای کاسی، گیلکی.
البرز از دو قسمت تشکیل شده است:
ال:عقاب
برز:بلند، بلندی
در زبان لکی به عقاب، "ال" و "الوی" میگویند.
البرز، به فتح ب، معنای "بلندی محل زندگی عقاب"، می دهد.
دوست عزیز، جناب آقای مهری آل را هم به معنی عقاب و هم به معنی آل پرنده اساطیری آورده اند.
... [مشاهده متن کامل]
آل، دیوی به شکل زن است که به محل زندگی زائو رفته و او را میکشد. به همین دلیل است که قدمای ما، شمشیر یا کمان را، بالای سر زائو میگذاشتند. آل از فلزاتی که قابلیت آلت قتاله شدن را دارند، میترسد. ( چنگال و چاقو و . . . )
ال:عقاب
برز:بلند، بلندی
در زبان لکی به عقاب، "ال" و "الوی" میگویند.
البرز، به فتح ب، معنای "بلندی محل زندگی عقاب"، می دهد.
دوست عزیز، جناب آقای مهری آل را هم به معنی عقاب و هم به معنی آل پرنده اساطیری آورده اند.
... [مشاهده متن کامل]
آل، دیوی به شکل زن است که به محل زندگی زائو رفته و او را میکشد. به همین دلیل است که قدمای ما، شمشیر یا کمان را، بالای سر زائو میگذاشتند. آل از فلزاتی که قابلیت آلت قتاله شدن را دارند، میترسد. ( چنگال و چاقو و . . . )
البرز:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " البرز" می نویسد : ( ( البرز در اوستایی هره برِزِئیتی بوده است، به معنی"هرای ِبرز و بلند"؛نام کوه هراست و برزئیتی ویژگی آن است. در ریخت های نوین آن در پهلوی و پارسی:" هربورز " و" البورز" و "البرز "، نام ویژگی با هم درآمیخته اند و یکی شده اند. ویلهلم آیْدِس، ایرانشناس آلمانی، ستاک نام را"هر " در اوستایی می داند، به معنی پاس داشتن و البرز را در معنی. "برج دیده بانی بلند" . کوه سپند و آیینی، در اسطوره های ایرانی، البرز است و کمابیش، هر رخداد شگرف و ارجمندی به گونه ای با آن در پیوند؛ نمونه را، گروثْمان، بهشت ایرانی بر فراز این کوه جای دارد و یک سوی پل آیینی"چینْوَد " که همگنان پس از مرگ می باید از آن بگذرند تا به بهشت بروند، بر آن نهاده شده است. سیمرغ زال را در این کوه می پرورد؛ رستم قباد را در آن می یابد و به ایرانشهر می آورد؛ تا بر آن فرمان راند و آن را از آشوب و بی سامانی برهاند.
... [مشاهده متن کامل]
البرز نخستین کوهی است که بر رُسته است و جهان را چون نگینی در میان گرفته است و کوه های دیگر همه از آن برآمده اند.
کوتاه سخن آنکه البرز، در سپندی و ارجمندی در ارج و ارز، ایرانیان را همان است که "قاف " مسلمانان را و المپ یونانیان را و طور سینا عبرانیان را و کوه"مِرُو "هندوان باستان را. اما نکته ای نغز و شایسته ی درنگ آن است که در داستان فریدون، البرزْ کوه در هندوستان جای دارد. از این نکته می توان انگاشت که روزگاری، در تاریخ گرانسنگ و دیریاز و پرشیب و فراز ایران، البرز رشته کوهی شمرده می شده است در خاور ایرانْ زمین در" داستان زال "نیز، البرز" کوه هند" خوانده شده است. ) )
( ( شوم ناپدید از میان گروه
برَم خوب رخ را به البرز کوه ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 299. )
�البرز� درآغاز �هربرز� وبه معنای کوه بلند بوده است: هر=کوه بُرز=بلند
�هر� نیز به نظر می رسد محل برآمدن هور یاخورشید بوده است که بر �کوه� اطلاق شده است.
�هر�در زبان عربی به �حرا� تغییر شکل داده است.
دکتر کزازی در مورد واژه ی " البرز" می نویسد : ( ( البرز در اوستایی هره برِزِئیتی بوده است، به معنی"هرای ِبرز و بلند"؛نام کوه هراست و برزئیتی ویژگی آن است. در ریخت های نوین آن در پهلوی و پارسی:" هربورز " و" البورز" و "البرز "، نام ویژگی با هم درآمیخته اند و یکی شده اند. ویلهلم آیْدِس، ایرانشناس آلمانی، ستاک نام را"هر " در اوستایی می داند، به معنی پاس داشتن و البرز را در معنی. "برج دیده بانی بلند" . کوه سپند و آیینی، در اسطوره های ایرانی، البرز است و کمابیش، هر رخداد شگرف و ارجمندی به گونه ای با آن در پیوند؛ نمونه را، گروثْمان، بهشت ایرانی بر فراز این کوه جای دارد و یک سوی پل آیینی"چینْوَد " که همگنان پس از مرگ می باید از آن بگذرند تا به بهشت بروند، بر آن نهاده شده است. سیمرغ زال را در این کوه می پرورد؛ رستم قباد را در آن می یابد و به ایرانشهر می آورد؛ تا بر آن فرمان راند و آن را از آشوب و بی سامانی برهاند.
... [مشاهده متن کامل]
البرز نخستین کوهی است که بر رُسته است و جهان را چون نگینی در میان گرفته است و کوه های دیگر همه از آن برآمده اند.
کوتاه سخن آنکه البرز، در سپندی و ارجمندی در ارج و ارز، ایرانیان را همان است که "قاف " مسلمانان را و المپ یونانیان را و طور سینا عبرانیان را و کوه"مِرُو "هندوان باستان را. اما نکته ای نغز و شایسته ی درنگ آن است که در داستان فریدون، البرزْ کوه در هندوستان جای دارد. از این نکته می توان انگاشت که روزگاری، در تاریخ گرانسنگ و دیریاز و پرشیب و فراز ایران، البرز رشته کوهی شمرده می شده است در خاور ایرانْ زمین در" داستان زال "نیز، البرز" کوه هند" خوانده شده است. ) )
( ( شوم ناپدید از میان گروه
برَم خوب رخ را به البرز کوه ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 299. )
�البرز� درآغاز �هربرز� وبه معنای کوه بلند بوده است: هر=کوه بُرز=بلند
�هر� نیز به نظر می رسد محل برآمدن هور یاخورشید بوده است که بر �کوه� اطلاق شده است.
�هر�در زبان عربی به �حرا� تغییر شکل داده است.
برز به معنای بلند
البرز معرب هربرژ است
با سلام ، البرز از ریشه زبان پهلوی ( همان کردی ولکی کنونی ) گرفته شده که از دو کلمه ی ال بمعنی ایل و برز به معنی بلند و مرتفع تشکیل شده است که در کل به معنی ایلی که در جاهای بلند سکونت دارند یاهمان ایلبرز که بعدا به البرز مخفف شده است می باشد. باتشکر
البرز به زبان بلوچی که یکی از اقوام اریایی هستش به معنی کوه بلند . برز یعنی بلند . بالا البته به زبان کردی هم همین معنیو داره
آل - برز
از دو بخش درست شده
بخش نخست نام پرنده ( عقاب . سیمرغ ققنوس )
بخش دیگر و پسین آن برز ( بلندا . برزی . بلندی )
این دو را باهم میتوان آشیان جایگاه آل پرنده ی اساطیری ایران در شاهنامه و نگهبان زال یاهمان سیمرغ دانست
از دو بخش درست شده
بخش نخست نام پرنده ( عقاب . سیمرغ ققنوس )
بخش دیگر و پسین آن برز ( بلندا . برزی . بلندی )
این دو را باهم میتوان آشیان جایگاه آل پرنده ی اساطیری ایران در شاهنامه و نگهبان زال یاهمان سیمرغ دانست
اگر نسک اوستا را بپژوهیم و نام برخی رود ها و شهرها را بررسی کنیم خواهیم دید: در نام هریرود ، هریجان ، هریبرز ( البرز ) و هاریانا ( آریانا ) پسوند " هری " به یک معنی و یک ریخت آمده و همگی به معنای " آریایی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
است : هریرود ( رود آریایی ) ، هریگان= هریجان ( سرزمین آریایی ) پس در " هریبرز" نیز "هری " به معنای آریایی می باشدو هرگز این واژه معنای کوه نبوده است ، بخش دوم " برز " به معنای قامت و بلندی است که در نام های برزو ، برزین به روشنی نمایان است ، پس" البزر " که در اوستا " هریبرز " آمده به معنای " قامت یا جای بلند" آریایی است نه کوه آریایی.
ریشه کلمه کردی میباشد و به معنای بلند، کوه البرز به معنای کوه بلند
کلمات مشابه کردی
برز = بلند
بالابرز = قد بلند
سر برز = سربلند
برزفر = بلند پرواز
کلمات مشابه کردی
برز = بلند
بالابرز = قد بلند
سر برز = سربلند
برزفر = بلند پرواز
اسم یکی از پسردایی های من البرز هستش و میتونا البرز را بهمعنی کوه بلند یا بزرگ و یا . . . . معنی کرد
به عقیده بنده این نام برمیگردد به زمانی که نوع بشر در نزدیی قطب شمال زندگی میکرده که با تعقیرات جوی به سمت مدارهای پائین کوچ کرده و اقوام مختلف در جغرافیا مختلف را بوجود أورده و کوهی که مرکز زمین و در قطب شمال بوده ریشه این نام میباشد
و میتوان کوه الپ را با ریشه ألب از البرز را یکی دانست
و میتوان کوه الپ را با ریشه ألب از البرز را یکی دانست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)