الات

/~AlAt/

    tools
    instruments
    organs
    ware
    arcour
    bower
    [o.s.] tent covered with felt

فارسی به انگلیسی

الات و ابزار
gadgetry

الات و ادوات
rig

مترادف ها

gear (اسم)
لوازم، اسباب، جامه، پوشش، دنده، چرخ دنده، افزار، ادوات، الات، مجموع چرخهای دندهدار، چرخ دنده دار

پیشنهاد کاربران

آلاَت
دل و روده در زبان ملکی گالی بشکرد
در زبان مازندرانی به زمین های مجاور جنگل اِلات می گویند
ساز و برگ
ابزارها، جمع آلت.
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یانْتان، یانتاس ( یانت از سنسکریت: یانترَ= آلت + «ان، اس» )
آمیران ( آمیر= آلت؛ کردی + «ان، اس» )
پَداتان، پَداتاس ( پدات از سنسکریت: پَدهاتی= آلت + «ان، اس» )
...
[مشاهده متن کامل]

هِتوکان، هتوکاس ( هتوک از سنسکریت: هِتوکَ= آلت + «ان، اس» )
«اس» پسوند اوپ ( = جمع ) در سنسکریت بوده است

بپرس