اقناع. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قِنع. ( منتهی الارب ) . سلاح و ساز. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قنع شود. اقناع. [ اِ ] ( ع مص ) سر و چشم برابر چیزی داشتن. ( ترجمان القرآن ) . برداشتن سر را و بجانبی التفات نکردن و نگاه را مقابل داشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . || بزمین هموار میان دو پشته شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . || سر دروا کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . و منه قوله تعالی : مهطعین مقنعی رؤسهم. ( قرآن 43/14 ) . || دست برداشتن و گردن دراز کردن شتر بحوض تا آب خورد. || گردانیدن ستور را سوی چراگاه. || خشنود گردانیدن. || نیازمند و محتاج ساختن. || بلند شدن پستان گوسفند با عدم تصوب در آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . ... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
باوراندن باورپذیر
آنچه برام ثابت شد؛ در اشتراک دیگران گذاشتم. وهیچ اصرار بر قانع کردن ( اقناع ) کسی را نیستم ونخواهم شد؛ حتّی فرزندانم! "ما علیَّ إلّا البلاغ المبین" چون وظیفت من نیست بلکه وظیفت خود هرفرد که حقیقت را کشف کند واذعان کند. ... [مشاهده متن کامل]
وهیچ دستمزد یاحقوق مادی یا معنوی دریافت نکردم ونخواهم کرد! "قل لاأسألکم علیه أجراً" اصلاً؛ دینم إجازه نمی ده چیزی را بگم یا باور کنم بدون دلیل وسند باشد! "کبر مقتاً عند الله ان تقولوا مالا تفعلون" "لکم دینکم ولی دین"
یعنی فرستادن پیام و تشویق گیرنده به تغییر رفتار، نگرش، باور یا دیدگاه افراد مطابق با نظر فرسته
اقناع: متقاعد کردن، قانع کردن، از ریشه: قناعت ( سیری، اشباع ) در تبلیغات: فرستادن پیام با این هدف که بتوانیم در نگرش فرد یا افراد مورد نظر تغییری بوجود بیاریم. ( تغییری که قطعا به سود و منفعت بیشتر ما بیانجامد )