اقناع

/~eqnA~/

    contentedness
    contentment
    satisfaction
    convincing
    satisfying

فارسی به انگلیسی

اقناع شده
contented

اقناع کردن
gratify, stay

اقناع کردن میل
sate

مترادف ها

satisfaction (اسم)
رضایت، خوشنودی، خرسندی، خوشحالی، رضامندی، ارضاء، اقناع

پیشنهاد کاربران

آنچه برام ثابت شد؛ در اشتراک دیگران گذاشتم. وهیچ اصرار بر قانع کردن ( اقناع ) کسی را نیستم ونخواهم شد؛ حتّی فرزندانم!
"ما علیَّ إلّا البلاغ المبین"
چون وظیفت من نیست بلکه وظیفت خود هرفرد که حقیقت را کشف کند واذعان کند.
...
[مشاهده متن کامل]

وهیچ دستمزد یاحقوق مادی یا معنوی دریافت نکردم ونخواهم کرد!
"قل لاأسألکم علیه أجراً"
اصلاً؛ دینم إجازه نمی ده چیزی را بگم یا باور کنم بدون دلیل وسند باشد!
"کبر مقتاً عند الله ان تقولوا مالا تفعلون"
"لکم دینکم ولی دین"

یعنی فرستادن پیام و تشویق گیرنده به تغییر رفتار، نگرش، باور یا دیدگاه افراد مطابق با نظر فرسته
اقناع: متقاعد کردن، قانع کردن،
از ریشه: قناعت ( سیری، اشباع )
در تبلیغات: فرستادن پیام با این هدف که بتوانیم در نگرش فرد یا افراد مورد نظر تغییری بوجود بیاریم. ( تغییری که قطعا به سود و منفعت بیشتر ما بیانجامد )
ریشه وهم هم خانواده
رضایت، قناعت
قانع کردن

بپرس