اقطاع به انواع مختلف واگذاری زمین به افراد نظامی یا صاحبان مشاغل دیوانی گفته می شود و گفته میشه که نظام الملک با هدف نظارت و آباد کردن زمین های بایر و بلا استفاده بود.
در سرزمین های مفتوح و مغلوب آنان به وجود آمده بود، متوقّف ساخت و هر چند در نخستین مراحلِ توسعه طلبی و کشورگشایی راه و رسمِ حاکم بر زندگی صحرانشینی و ایلی را در ممالک مفتوحه برقرار ساختند، امّا در دورانی که ایلخانان مغول، ایرانی مآب شدند، کوشیدند تا نفوذ قبیله یی و اندیشه های ایلی را تابع موازین حاکم بر حکومت مدنی و شهری درآورند و با مسلمان شدن غازان، هفتمین ایلخان سلسله هولاکوییان، در سال 694ه. ق آرام آرام راه و رسم فرمانروایی خود را تا آن جا که ممکن بود، با قوانین شریعت اسلامی سازگار ساختند و بدین ترتیب تغییراتی در رابطه میان زمین داران و مالکان با دولت و دیوان و کشاورزان به وجود آمد، زیرا این قبیل موارد که با تأمین اقتصادی و مالی رابطه یی تنگاتنگ داشت و در کمّ و کیف و چگونگیِ آبادانی و یا ویرانی کشور و میزان دریافت مالیات و انباشت خزانه حکومت تأثیرات عمده و گسترده برجای گذاشت، از مسایل مهمّ کارگزاران دولت در عهد ایلخانان محسوب می شد.
... [مشاهده متن کامل]
پی آمدِ آنیِ یورش مغول بر ایران، ویرانی شهرها و فرار ساکنان آن از بیم کشتار و قتل عام بود که در نتیجه اراضی مسکونی را خالی و املاک مزروعی را به کلّی بایر و ویران ساخت ( 1 ) و به جز سرزمین فارس و قلمرو حکومت اتابکان که با پرداخت باج، از خرابی و انهدام تا حدودی ایمن و مصون مانْد، مغول ها سرزمین های تحت استیلای وحشیانه خود را «یورت» و متعلّق به خاندان سلطنتی می دانستند و آنها را چراگاه اغنام و احشام خود و محلّ سکونت اتباع خود ساختند و برای مردم مغلوب که صاحبان حقیقی آن بودند، هیچ گونه حق و حقوقی قایل نبودند و غَصب و تصاحبِ ملک و مال مردم را حقِّ خود شمردند و با سلب مالکیّتِ افراد و سپس وراثت! و غصب و تصرّف جابرانه، زمین ها را از آن خود ساختند و آن را به انواع یورت، دیوانی، اینجو، اوقاف و ملکی تقسیم کردند.
زمین های یورت، ادامه راه و رسم بیابان گردی بود که در نخستین وهله بر مالکیّت بر زمین دلالت نداشت.
زمین های اینجو، زمین های خالصه یی بود که در میان اعضای خاندان شاهی تقسیم
______________________________
1. جوینی، عطاملک: ج 1، ص 118.
می گردید و عایداتش اغلب صَرفِ مخارج دستگاه شاهی و افرادِ خانواده او و گاه بنا بر ضرورت و مصلحت، صرفِ نگه داری سپاه می شد که این زمین ها از پرداخت مالیات دیوانی هم مُعاف بود.
تفاوت زمین های متعلّق به دولت با زمین هایی که در اختیار خاندان سلطنت بود، چندان روشن نبود چنان که امتیاز میان زمین های «دیوانی» و «اینجو» نیز همیشه شفّاف نبود. مُراد از «ملکی» نیز املاک خصوصی خرده مالک بود و همواره این بیم وجود داشت که از جانب حکومت ضبط و مصادره شود و به صورت «اینجو» درآید چنان که ایلخانان و عاملان و گماشتگان ایشان هر گاه فرصت می یافتند، املاک دشمنان و رقیبان خود را ضبط می کردند. برای مثال، رشیدالدّین فضل اللّه در دوران وزارت در عهد فرمانروایی غازان خان [703694ه. ق = 13041295م] فرمان داد که املاک شرف الدّین مظفَّر ( پدر مبارزالدّین مظفّری که سلسله آل مظفّر در فارس را بنیاد نهاد ) را که در ناحیه یزد واقع بود، به تصرّف دیوان درآورند و چون با اعتراض فرزندش شرف الدّین مواجه شد که دو سال در قلمرو دربار اقامت کرد، املاک خانوادگی را از «سلطان» بازپس گرفت و غازان او را به «میبُد» روانه ساخت.
به هر حال چون به دلیل ضعف قدرت حکومت مرکزی، خاصّه پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان در 736ه. ق = 1335م، غصب املاک و اراضی مزروعی، توسّط عاملان و گماشتگان رسمی معمول و متداول بود، بعید نیست که برخی از اموال خود رشیدالدّین نیز از طریق مصادره اموال دیگران حاصل شده باشد. ( 1 )
اداره اغنام و احشام و گلّه هایِ فراوانِ بزرگان مغول و امیران و وزیران و گماشتگان آنها به مأموران ایلخان که «قبانچی» نامیده می شدند، سپرده شده بود و این مأموران
______________________________
1. در فارسنامه ( ج 2، ص 42 ) ، فسایی مطلبی را آورده است که بر تاراج اموال و دست به دست شدن املاک سادات اینجو دلیلی آشکار است که از نقل آن بنا بر رعایت اجمال و اختصار خودداری گردید. چنان که اشعار می دارد، در تاریخ تألیف فارسنامه [1304ه. ق / 71886م] جاه و مقام سادات اینجو تنزّل یافته بود و برخی از آنان در املاک موروثی خود به سر می برده اند و برخی دیگر در محاکم شرع به تحریر سند و قباله اشتغال داشته اند. »
همواره مایه نگرانیِ روستانشینانی بودند که در مجاورت چراگاه ها به سر می بُردند و در صدد تاراج و غصب و تصاحب زمین های مزروعی بودند.
مغولان با استیلای گسترده بر کشور، مالیات ها و عوارضی را وضع کردند که مردم سالیانه دو بار در نوروز و آغاز پاییز و ظرف مدّتِ بیست روز می پرداختند. امّا مالیات عشایر در سال یک نوبت و تنها در نوروز بود.
از طرح شکایت نامه های متواتر که در ادب فارسی نیز با کنایاتی ابلغ از تصریح آمده است، چنین بر می آید که مغولان به رسم و راهِ برنهاده و قرار و مدار خود نیز وفادار نبوده اند. چنان که در طیّ ترجیع بند زیبای شیخ اجلّ «سعدی» می خوانیم:
از بهرِ خدا که مالکان جور چندان نکنند بر ممالیک
شاید که به پادشه بگویند تُرکِ تو بریخت خون تازیک. . .
و در یرلیغی ( فرمانِ مغولی و ایلخانی ) نیز که در تاریخ مبارک غازانی آمده است، چنین می خوانیم:
«این اقطاع بر مردم چریک که بِقَلان در آمده اند و کوچ دهند، مقرّر است. » ( 1 )
***
و «قلان» در معنای وسیعش نوعی بیگاری و کار بی پاداش و مُزد بوده است که به جای خدمات نظامی و یا برای انجام کارهای کشاورزی و یا عام المنفعه معمول بوده است.
مأموران محلّی نیز که به «باسقاق» معروف بودند و گاه از سوی فرماندهان نظامی به وصول عوایدِ ملکی و مالیات گماشته می شدند، در ولایاتی که خراج دیوان، به صورت جنس و با تقویم ارزش، سهم معیّنی از غلّه بود با اعمال قدرت و قهر و غلبه بیش از حدِّ مقرّر از روستاییان می گرفتند و برای بیشتر گرفتن . . .
... [مشاهده متن کامل]
پی آمدِ آنیِ یورش مغول بر ایران، ویرانی شهرها و فرار ساکنان آن از بیم کشتار و قتل عام بود که در نتیجه اراضی مسکونی را خالی و املاک مزروعی را به کلّی بایر و ویران ساخت ( 1 ) و به جز سرزمین فارس و قلمرو حکومت اتابکان که با پرداخت باج، از خرابی و انهدام تا حدودی ایمن و مصون مانْد، مغول ها سرزمین های تحت استیلای وحشیانه خود را «یورت» و متعلّق به خاندان سلطنتی می دانستند و آنها را چراگاه اغنام و احشام خود و محلّ سکونت اتباع خود ساختند و برای مردم مغلوب که صاحبان حقیقی آن بودند، هیچ گونه حق و حقوقی قایل نبودند و غَصب و تصاحبِ ملک و مال مردم را حقِّ خود شمردند و با سلب مالکیّتِ افراد و سپس وراثت! و غصب و تصرّف جابرانه، زمین ها را از آن خود ساختند و آن را به انواع یورت، دیوانی، اینجو، اوقاف و ملکی تقسیم کردند.
زمین های یورت، ادامه راه و رسم بیابان گردی بود که در نخستین وهله بر مالکیّت بر زمین دلالت نداشت.
زمین های اینجو، زمین های خالصه یی بود که در میان اعضای خاندان شاهی تقسیم
______________________________
1. جوینی، عطاملک: ج 1، ص 118.
می گردید و عایداتش اغلب صَرفِ مخارج دستگاه شاهی و افرادِ خانواده او و گاه بنا بر ضرورت و مصلحت، صرفِ نگه داری سپاه می شد که این زمین ها از پرداخت مالیات دیوانی هم مُعاف بود.
تفاوت زمین های متعلّق به دولت با زمین هایی که در اختیار خاندان سلطنت بود، چندان روشن نبود چنان که امتیاز میان زمین های «دیوانی» و «اینجو» نیز همیشه شفّاف نبود. مُراد از «ملکی» نیز املاک خصوصی خرده مالک بود و همواره این بیم وجود داشت که از جانب حکومت ضبط و مصادره شود و به صورت «اینجو» درآید چنان که ایلخانان و عاملان و گماشتگان ایشان هر گاه فرصت می یافتند، املاک دشمنان و رقیبان خود را ضبط می کردند. برای مثال، رشیدالدّین فضل اللّه در دوران وزارت در عهد فرمانروایی غازان خان [703694ه. ق = 13041295م] فرمان داد که املاک شرف الدّین مظفَّر ( پدر مبارزالدّین مظفّری که سلسله آل مظفّر در فارس را بنیاد نهاد ) را که در ناحیه یزد واقع بود، به تصرّف دیوان درآورند و چون با اعتراض فرزندش شرف الدّین مواجه شد که دو سال در قلمرو دربار اقامت کرد، املاک خانوادگی را از «سلطان» بازپس گرفت و غازان او را به «میبُد» روانه ساخت.
به هر حال چون به دلیل ضعف قدرت حکومت مرکزی، خاصّه پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان در 736ه. ق = 1335م، غصب املاک و اراضی مزروعی، توسّط عاملان و گماشتگان رسمی معمول و متداول بود، بعید نیست که برخی از اموال خود رشیدالدّین نیز از طریق مصادره اموال دیگران حاصل شده باشد. ( 1 )
اداره اغنام و احشام و گلّه هایِ فراوانِ بزرگان مغول و امیران و وزیران و گماشتگان آنها به مأموران ایلخان که «قبانچی» نامیده می شدند، سپرده شده بود و این مأموران
______________________________
1. در فارسنامه ( ج 2، ص 42 ) ، فسایی مطلبی را آورده است که بر تاراج اموال و دست به دست شدن املاک سادات اینجو دلیلی آشکار است که از نقل آن بنا بر رعایت اجمال و اختصار خودداری گردید. چنان که اشعار می دارد، در تاریخ تألیف فارسنامه [1304ه. ق / 71886م] جاه و مقام سادات اینجو تنزّل یافته بود و برخی از آنان در املاک موروثی خود به سر می برده اند و برخی دیگر در محاکم شرع به تحریر سند و قباله اشتغال داشته اند. »
همواره مایه نگرانیِ روستانشینانی بودند که در مجاورت چراگاه ها به سر می بُردند و در صدد تاراج و غصب و تصاحب زمین های مزروعی بودند.
مغولان با استیلای گسترده بر کشور، مالیات ها و عوارضی را وضع کردند که مردم سالیانه دو بار در نوروز و آغاز پاییز و ظرف مدّتِ بیست روز می پرداختند. امّا مالیات عشایر در سال یک نوبت و تنها در نوروز بود.
از طرح شکایت نامه های متواتر که در ادب فارسی نیز با کنایاتی ابلغ از تصریح آمده است، چنین بر می آید که مغولان به رسم و راهِ برنهاده و قرار و مدار خود نیز وفادار نبوده اند. چنان که در طیّ ترجیع بند زیبای شیخ اجلّ «سعدی» می خوانیم:
از بهرِ خدا که مالکان جور چندان نکنند بر ممالیک
شاید که به پادشه بگویند تُرکِ تو بریخت خون تازیک. . .
و در یرلیغی ( فرمانِ مغولی و ایلخانی ) نیز که در تاریخ مبارک غازانی آمده است، چنین می خوانیم:
«این اقطاع بر مردم چریک که بِقَلان در آمده اند و کوچ دهند، مقرّر است. » ( 1 )
***
و «قلان» در معنای وسیعش نوعی بیگاری و کار بی پاداش و مُزد بوده است که به جای خدمات نظامی و یا برای انجام کارهای کشاورزی و یا عام المنفعه معمول بوده است.
مأموران محلّی نیز که به «باسقاق» معروف بودند و گاه از سوی فرماندهان نظامی به وصول عوایدِ ملکی و مالیات گماشته می شدند، در ولایاتی که خراج دیوان، به صورت جنس و با تقویم ارزش، سهم معیّنی از غلّه بود با اعمال قدرت و قهر و غلبه بیش از حدِّ مقرّر از روستاییان می گرفتند و برای بیشتر گرفتن . . .