اقامت اضافی کردنoverstayاقامت داشتنresideاقامت طولانی کردنoutstayاقامت موقت کردنtarryاقامت کردنabide, dwell, reside, stopاقامت کننده در طول شبovernightاقامت کوتاهvisit
واژه اقامتمعادل ابجد 542تعداد حروف 5تلفظ 'eqāmatنقش دستوری اسمترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: اقامة]مختصات ( اِ مَ ) [ ع . اقامة ] ( مص ل . ) آواشناسی 'eqAmatالگوی تکیه WWS ... [مشاهده متن کامل] شمارگان هجا 3منبع لغت نامه دهخدافرهنگ فارسی عمیدفرهنگ فارسی معینفرهنگ واژه های سرهفرهنگ فارسی هوشیارواژگان مترادف و متضادمقیمResidence, Permit Stay Permitاِقامَت:١. ماندگاری، زیستوری، ساکن - شدگی۲. پروانەیِ ساکن - شدگی۳. [کهنه] برپا داشتن، برپا کردن، بەجا آوردناقامت یعنی ساکت بودنمعنی این لغت هست : در جایی ماندن به طور موقت یا به مدت طولانیساکن ماندندرجایی ماندن یا همون ساکن شدندر جایی ساکن ماندن+ عکس و لینک