افگار

/~afgAr/

    hurt
    indignant
    irritation
    tired worn out
    afflicted
    tired
    wounded
    galled
    afficted

فارسی به انگلیسی

افگار شدن
wound

افگار کردن
wound

پیشنهاد کاربران

اَفگار یعنی
مجروح، زخمی، خسته، دل آزرده، پریشان، آشفته و نگران. نمیاَفگار یعنی
مجروح، زخمی، خسته، دل آزرده، پریشان، آشفته و نگران. نمیخوام زیاد سختش کنم، اَفگار یعنی من . . . خوام زیاد سختش کنم، اَفگار یعنی من . . .
در گویش افغانی ، این کلمه� اَوْ گار � تلفظ میشود
افگار به معنی فراوان است چنانچه" افکاریها "در پهلوی به معنی "به فراوانی" است. "دل افگار " کنایه از "دل پر" است
اَفْکار: جمع فکر، اندیشه ها
اَفْگار:زخمی.
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. افکار ( جمع فکر ) به معنای" اندیشه ها" است، ولی افگار ( با حرف گ ) واژه ی فارسی و به معنای" زخمی" است. امروزه این واژه متروک شده است و فقط در بعضی از ترکیبات به کار می رود مانند "دل افگار" و مخفف آن "دل فگار". افگار را افکار نیز می نویسند که بدل از آن است.
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۱. )

مجروح - خسته.
- خلیده
- خسته
- آزرده
آزرده ، زخمی ، خسته ، مجروح
آزرده، خسته، جریحه دار، ریش، خسته، زخم دار، زخمناک، زخمی، آسیب دیده، زخم خورده، نزار، مصدوم، ناعادل

بپرس