افکندن


    to throw
    cast
    to overthrow
    to make out
    project
    dash
    cancel
    chuck
    launch
    pelt
    pitch
    plunk
    projection
    shine
    toss
    to project

فارسی به انگلیسی

افکندن با زور و شدت
hurl

افکندن با شدت
fling

افکندن با صدا و شدت زیاد
smash

افکندن با منجنیق
catapult

افکندن بار به زیر
spill

افکندن به جلو
project

افکندن به جلو فشار با حرکت ناگهانی و تند
jerk

افکندن سوار به زیر
spill

افکندن موشک
shot

افکندن ناگهانی و با سرعت
dart

مترادف ها

give (فعل)
واگذار کردن، بخشیدن، دادن، تخصیص دادن، اتفاق افتادن، گریه کردن، عطاء کردن، ارائه دادن، رساندن، بیان کردن، افکندن، شرح دادن، نسبت دادن به، بمعرض نمایش گذاشتن، تقدیم داشتن

shed (فعل)
ریختن، افکندن، پوست ریختن، جاری ساختن، خون جاری ساختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن

cast (فعل)
معین کردن، ریختن، پخش کردن، انداختن، در قالب قرار دادن، افکندن، بشکل در اوردن

throw (فعل)
انداختن، افکندن، ویران کردن، پرت کردن، پرتاب کردن

droop (فعل)
افکندن، افسرده و مایوس شدن، پژمرده شدن، اب از دهان تراوش شدن

fling (فعل)
انداختن، افکندن، بیرون دادن، پراندن، پرت کردن، روانه ساختن

quoit (فعل)
افکندن

up-end (فعل)
افکندن، بر روی پایه نشاندن، راست نشاندن

پیشنهاد کاربران

ابگندن
اوژنیدن.
افکندن:
انداختن:
این دو فعل هم ریشه نیستند، اما در جمله ارزشی یکسان دارند و در همه موارد می توان آنها را به جای یکدیگر به کار برد ( تنها تفاوت میان آنها در این است که افکندن معمولاً در زبان گفتار به کار نمی رود. )
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۴۴. )
افکندن: در پهلوی اپکنتن apgantan بوده است. این مصدر در ریخت اوگندن و اوژندن نیز به کار رفته است.
( ( توانم مگر پایگه ساختن
بر ِشاخ ِآن سرو سایه فکن ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 211 )

رمی
افکندن به معنی رساندن و یا کشیدن
"خویشتن را به پای آن دیوار ها افکندند. "
"تاریخ بیهقی ، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ص ۳۴۰"
به دورانداختن . _ پرت کردن_برزمین زدن
القا

بپرس