واگذار کردن، بخشیدن، دادن، تخصیص دادن، اتفاق افتادن، گریه کردن، عطاء کردن، ارائه دادن، رساندن، بیان کردن، افکندن، شرح دادن، نسبت دادن به، بمعرض نمایش گذاشتن، تقدیم داشتن
افکندن: انداختن: این دو فعل هم ریشه نیستند، اما در جمله ارزشی یکسان دارند و در همه موارد می توان آنها را به جای یکدیگر به کار برد ( تنها تفاوت میان آنها در این است که افکندن معمولاً در زبان گفتار به کار نمی رود. ) ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۴۴. )
افکندن: در پهلوی اپکنتن apgantan بوده است. این مصدر در ریخت اوگندن و اوژندن نیز به کار رفته است. ( ( توانم مگر پایگه ساختن بر ِشاخ ِآن سرو سایه فکن ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 211 )
رمی
افکندن به معنی رساندن و یا کشیدن "خویشتن را به پای آن دیوار ها افکندند. " "تاریخ بیهقی ، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ص ۳۴۰"