افلاطون

/~aflAtun/

    plato

مترادف ها

plato (اسم)
افلاطون

پیشنهاد کاربران

گرد کارهای افلاطون گَردانیده و ویراستهء بنجامین
ژوت.
افلاتون در لغت به معنی ( فیل تن یا درشت هیکل ) است.
ارسطو : آریستُتِلّیس Aristotellis
افلاطون : پْلاتُن Platon
سقراط : سُکراتیس Sokrat�s
بطلمیوس : پْتُلِمِئُس Ptolemeos
به جای به کار گرفتن خوانش و نوشتار اَربی این نام ها، از نوشتار و خوانش نهادین و یونانیه خوده این واژگان بهره ببرید .
Platon در یونان باستان به احتمال زیاد به صورت زیر تلفظ می شده است : پُل آتِن. یا پیل آتن.
عنوان یکی از آثار معروف افلاطون ضیافت نام دارد که ترجمه واژه یونانی symposion می باشد. این واژه از سه هجا یا سیلاب به شکل زیر ساخته شده است : sym po sion به ترتیب با تلفظ های :
...
[مشاهده متن کامل]

سیم ؛ پو ؛ زِیون. با اندکی تامل روی این واژه ها میتوانیم ریشه فارسی بودن آنها را به سهولت در یابیم. سیم به معنای نقره و طلا و زر ؛ پو مخفف مصدر پوئیدن یا جُستن ؛ زیون یعنی زندگانِ سر حال یا سرزندگان . لذا این واژه در اصل و ریشه به معنای ضیافت یا مهمانی نمی باشد بلکه جویندگان زنده و سر حال یا شادابِ نقره و طلا و یا سیم و زر . به زبان تمثیل به معنای جویندگان سر و دل زندهِ حقایق ژرف و ماورائی.
اما افلاطون در آن اثر بسیار زیبا که یکی از شاهکار های ادبی و اسطوره ای یونان باستان محسوب می شود، به حقایق ژرف و ماورائی زیر دست نیافته است و پس از او تاکنون هم هیچ متفکر و اندیشمند غربی و شرقی و شمالی و جنوبی هم نتوانسته اند این حقایق ژرف و یا این معادن غنی زر و سیم را کشف کنند و به شهود برسانند. خوانندگان گرامی که به مطالعه آن اثر علاقه مند هستند، میتوانند چند حقیقت زیرا در خاطره خود بهمراه داشته باشند و در طی مطالعه آن اثر ببینند که آیا سخن رانان شش گانه شرکت کننده در آن ضیافت که یکی از آنان زن می باشد به این حقایق رسیده اند یا نه ؟
الف - هر فرد انسانی تنها دارای یک میل جنسی نمی باشد بلکه پنج تا که چهارتا از آنها فرعی و مخفی و پنهانی اند و یکی از آنها اصلی و آشکار و ظاهری. بر اساس این حقیقت ژرف، هر فرد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد یا زن نمی باشد بلکه پنج تا، یعنی هم مردانه و هم زنانه.
ب - هر فرد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا یک نفس مجرد نمی باشد بلکه ده تا مشتمل بر نفس مردانه و پنج نفس زنانه.
پ - این دو حقیقت ژرف و ماورائی ( استعلائی : یعنی نهفته در پشت واقعیت ) حاکی از این حقیقت ژرف اند که هر فرد انسانی از پنج زوج بنیادی و ملکوتی مشتمل بر پنج نیم زوج مردانه و پنج نیم زوج زنانه آفریده شده است با هدف زوجیت با خود در قالب پنج زوج بنیادی و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف و گوناگون.
ت - براساس این حقایق هر فرد انسانی بین نظام احسن آفرینش مبداء و معاد تنها دارای یک حیات یا زندگی دنیوی نمی باشد بلکه حیات ها یا زندگی های فراوان دنیوی با درجات مختلف تکاملی بین دو سر حد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل.
اگر افلاطون با خلاقیت خارالقعاده و هوش سر شار خویش به این حقایق واقف و آگاه گشته بود، آنگاه انسان های کروی شکل که هرکدام دارای چهار دست و چهار پا و دو سر یکی به سمت جلو و دیگری به سمت عقب بوده اند ، از دیدگاه یکی از سخنرانان را موجوداتی کروی شکل با بیست دست و بیست پا و ده سر تصور میکرد که پنج از تا از سرها به سمت جلو و پنج تا به سمت عقب باشند و آنگاه زئوس آن موجودات مغروری که قصد حمله به خدایان را داشته اند، در باب تنبیه آنها را به ده نیمه تقسیم می کرد و نه به دو نیمه. پنج نیم زوج مذکر و پنج نیم زوج موئنث. و آن ضیافت کامل می شد و ناقص باقی نمی ماند.

افلاطون، فیلسوف یونانی، به این دلیل به این نام خوانده می شود که هیکلی بزرگ داشته است. افلاطون، واژه ای عربی است که برگرفته از پلاتون است. از دید من، با نگرش به معنای این نام، خود واژه پلاتون که نامی یونانی است برگرفته از واژه پارسی پیل تن است. کاشف: پدرام مختاری
این واژه دراصل یونانى ست و معربِ اپلاتون Aplatun است شایسته ایرانیان نیست که واژگان یونانى - رومى یا هندى را معرب و از غربال تازیان بیان کنند اگر واژه ى یونانى باید در پارسى به کار رود شایسته است به شیوه و منش ایرانیان و زبان پارسى باشد و نه تازى! ایرانیان
...
[مشاهده متن کامل]

در بیان پ ژ گ چ ناتوان نیستند و این واج ها برعکس تازیان جزو گوشت و خون زبان شکرریزشان هست، و بیشتر این نام ها و واژگان پیش از ورود تازیان نیز در ایران شناخته شده بوده و به کار مى رفته است ، بنابراین درست است که بگوییم و بنویسیم : اَپلاتون Aplatun اَپلاتونى
Aplatuni ( افلاطونىx ) - - - - - - - - - پیساگوراس Pisagoras ( نه فیثاغورثx ) اِکلیدِس Eklides ( نه اقلیدسx ) سُکرات Sokrat ( نه سقراطx ) اَرَستو Arastu ( نه ارسطوx ) پُکرات Pokrat ( نه بقراطx ) آرتیمیس Artimis ( نه ارطاماسیاx ) اَنگلیون اِنگیل Engil - Angelion ( انجیلx ) اُرگانون
Organon ( نه ارغنونx ) اتلس Atlas ( نه اطلسx ) اَپیون Apion ( نه افیونx ) اَکاکیا Akakia ( نه اقاقیاx ) اِکْلیم Eklim ( نه اقلیمx ) اُکیانوس Ocianus ( نه اقیانوسx ) پَتلموشPatalmush ( پهلوى ) یا پتلمیوس Patlamius ( نه بطلمیوسx ) کُنستانتینوپول Konstantinopol ( نه قسطنطنیهx )
کِیسَر Keysar ( پهلوى: این واژه پارسى ست ) نه قیصرx فِرون Feron ( نه فرعونx ) آندیوک Andivak ( پهلوى ) یا اَنتاکیاAntakia ( نام شهرى باستانى در روم شرقى ) ( نه انطاکیهx )

بپرس