lamentable, regrettable, rueful, sorry
افسوس خواندن
to utter a spell
افسوس خوردن
deplore, sigh, lament, mourn, regret, rue, to regret
افسوس داشتن
bemoan
افسوس کردن
to enchant, to conjure
افسوس که
it is to be regretted that
فارسی به انگلیسی
افسوس خواندن
افسوس خوردن
افسوس داشتن
افسوس کردن
افسوس که
مترادف ها
افسوس، پشیمانی، تاسف، تاثر
افسوس، مروت، بخشش، رحم، ترحم، همدردی، مرحمت، حس ترحم
پریشانی، افسوس، پشیمانی، ندامت، سرزنش وجدان
اه، افسوس، اوخ
اه، افسوس، دریغا
اه، افسوس
اه، افسوس
پیشنهاد کاربران
با سلام . افسوس به معنی آه و تاسف خوردن، شبه جمله و قید تاسف می باشد
واژه افسوس
معادل ابجد 207
تعداد حروف 5
تلفظ 'afsus
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: apasōs, afsōs] ‹فسوس›
مختصات ( اَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی 'afsus
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 207
تعداد حروف 5
تلفظ 'afsus
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: apasōs, afsōs] ‹فسوس›
مختصات ( اَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی 'afsus
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
افسوس واژه ای پارسی است
با ئه فسوس کردی از یک خانواده و apʿsos ارمنی هم وام واژه ای از پارسی کهن است
Alas=افسوس
با ئه فسوس کردی از یک خانواده و apʿsos ارمنی هم وام واژه ای از پارسی کهن است
Alas=افسوس
پشیمانی، حسرت
حیف
"افسوس" همان واژه "افسوز" است.
تکواژها"
1 - اف: پیشوندِ "اف" در واژگانی همچون افشردن، افکندن، افزودن و. . . که در زبان پارسی به دیسه یِ ( فِ ) نیز در آمده است. برای نمونه افشردن /فشردن، افسوس/فسوس
... [مشاهده متن کامل]
2 - سوز: "سوز" بُن کنونیِ کارواژه "سوختن" است.
از همین واژه "افسوز" می توان به طور بازگشتی کارواژه " افسوختن" را پی گرفت.
همچنین "افسوزاندن"
واژگانی دیگر همچون "افسوخته" و. . .
تکواژها"
1 - اف: پیشوندِ "اف" در واژگانی همچون افشردن، افکندن، افزودن و. . . که در زبان پارسی به دیسه یِ ( فِ ) نیز در آمده است. برای نمونه افشردن /فشردن، افسوس/فسوس
... [مشاهده متن کامل]
2 - سوز: "سوز" بُن کنونیِ کارواژه "سوختن" است.
از همین واژه "افسوز" می توان به طور بازگشتی کارواژه " افسوختن" را پی گرفت.
همچنین "افسوزاندن"
واژگانی دیگر همچون "افسوخته" و. . .
افسوس در پهلوی با ریخت اپسوس apsōs بکار می رفته است به معنی ریشخند
افسوس:حسرت
معنی دریابد:بفهمد
پشیمانی، تاسف
تاسف - حسرت خوردن
واژه ی متاسف عربی است و گویا که افسوس که پارسی است می تواند جایش بنشیند:
متاسفانه کاسه شکست: افسوس که کاسه شکست.
متاسفانه کاسه شکست: افسوس که کاسه شکست.
های
دریغ خواری
ریشخند
افسوس: اف نخست واژه همان پسوند اول کلمه اوستا بوده و ( ب ) امر در زبان فارسی کنونی است وسوس تحریف سوز می باشد زیرا کسی که افسوس می خورد مانند کسی است که در حسرت گذشته می سوزد
دریغ
حسرت خوردن
فیر
کسانی که افسوس را عربی می انگارند ، در باره واژه افسرده یا فسرده چی میگن؟
ندامت
پشیمانی ، ناراحتی
واه
اوه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)