officiate
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
سردوشی، اپل، افسری
سردوشی، اپل، افسری
پیشنهاد کاربران
افسر [ اَ س َ ] ( اِ ) تاج و کلاه پادشاهان . ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) . این کلمه مرکب است ازافسر و پسوند ی [ ی ِ ] [ ای ] ( حرف زاید ) یکی دیگر از اقسام یاء که مورد بحث کتابهای لغت و دستور
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
واقع شده یاء زاید است که از افزودن آن در آخر بعضی لغات حاصل مصدر آن لغت را می سازد. افسری در نظام به کسی گویند که طالب قانون و ایجاد کننده نظم باشد کسی که زیاد بداند.