افسردن


    to freeze
    congeal
    to be depressed
    to congeal
    [fig.] to be depressed

مترادف ها

deject (فعل)
پژمان کردن، افسردن، دل شکسته کردن

پیشنهاد کاربران

۶دگرگونی گذار فاز ترمودینامیکی مایه ها ( مواد ) در پارسی
ذوب=گداختن/گدازش
انجماد=افسردن/افسرش
تبخیر=نژمیدن/نژمش
میعان=ژالیدن/ژالش
تصعید=افراختن/افرازش
ترسیب=چگالیدن/چگالش
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

افسردنافسردنافسردنافسردن
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
افسردنافسردنافسردنافسردن
کارواژه ی {افسردن} از دو بخش ساخته شده است:
۱ - اف:پیشوند است به چَمِ {بالا} که در گذشته ریخت {اب} نیز داشته است که در پایان برگرفته از {ائیبی/ائیوی} اوستایی است.
۲ - سُردَن:دگرگون شده یِ {سَردَن} است. اینگونه دگرگونی {اَ} به {اُ} برای کارواژه ها بسیار رخ می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

آشکار است که {سَردَن} در پیوند با {سَرد} است و به چم {سرد شدن} است.
ما صفت/وِیَک/فروزه های بسیاری داریم که برگرفته از کُنیکی/مفعولی های واژگانی در پارسی کهن بوده اند.
همچون {زود} که برگرفته از {زَو} است که امروزه کارواژه ی {زودَن} را به چم {عجله کردن} داریم.
{افسردن} برابر {سرد شدن، ( به ) بالا سرد شدن} است که به انگلیسی می شود {to freeze up, upfreeze}.
نگریدنی است که این بکار بردن از {up} برای ( =به منظور ) هم ارز آوردن برای {اف} پارسی است.
بِدرود!

افسردن در پهلوی در ریخت اپسرتن apsurtan و اپسَرتن apsartan بکار می رفته است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 337. )