افسر

/~afsar/

    diadem
    officer
    official
    crown
    [lit.] crown

فارسی به انگلیسی

افسر احتیاط
reservist

افسر ارشد
brass hat

افسر پرسابقه
veteran

افسر پلیس
inspector, police officer

افسر جزء
sublieutenant, minion, subaltern

افسر دایم
commissioned officer

افسر راه
navigator

افسر رزمی
field officer

افسر رسته اداری
yeoman

افسر رسته رزمی
field officer

افسر ژاپنی
samurai

افسر شهربانی
peace officer, police officer

افسر مامور رساندن پیام های رسمی
herald

افسر نگهبان
officer of the day

افسر نیروی هوایی
group captain

افسر وظیفه
enlisted man

افسر ویژه گر توپ و اژدر
gunner

افسر کادر
commissioned officer

مترادف ها

officer (اسم)
مامور، سر کرده، افسر، صاحب منصب

praetor (اسم)
قاضی، افسر، پراتور، قاضی یا افسر مادون کنسول

praetorian (اسم)
قاضی، افسر

jemadar (اسم)
ستوان، افسر

پیشنهاد کاربران

باسک
افسر ( به پارسی میانه: afsar ) ( به پارسی باستان: abi - sara ( h ) ) کسی که در نیروهای نظامی و انتظامی دارای درجهٔ افسری و سمت فرماندهی باشد، به افرادی که دارای تحصیلات نظامی گری در دانشگاه های نظامی ( دانشکده یا دانشگاه افسری ) می باشند افسر می گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

در نیروهای مسلح ایران به درجات ستوان سوم تا سروان افسر جزء، و به درجات سرگرد، سرهنگ دوم و سرهنگ افسر ارشد می گویند. رده افسری بالاتر از درجه دار و پایین تر از ردهٔ امیری است. این عنوان در دورهٔ رضا شاه پهلوی از روی واژهٔ «افسر» در زبان فارسی به معنی «تاج» برای معادل واژهٔ ( Officer ) در انگلیسی ساخته شد.
درجه های افسری در نیروهای مسلح ایران ( به غیر از نیروی دریایی ) به ترتیب از بالاترین درجه تا پایین ترین درجه عبارتند از:
• سرهنگ
• سرهنگ دوم
• سرگرد
• سروان
• ستوان یکم
• ستوان دوم
• ستوان سوم
درجه های افسری در نیروی دریایی ایران به ترتیب از بالاترین درجه تا پایین ترین درجه عبارتند از:
• ناخدا یکم
• ناخدا دوم
• ناخداسوم
• ناوسروان
• ناوبان یکم
• ناوبان دوم
• ناوبان سوم

افسر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/افسر_(نیروهای_مسلح)
در جواب محمد عزیزی
اخه نادان اگه از officer میاد هزارسال پیش وسط شعر فردوسی چیکار میکرده؟
این واژه از دیرباز در زبان پارسی بوده و در زمان پهلوی برای واژه ی افیسر معادل سازی شده
تاج
بساک
واژه یِ ( افسر ) در زبانِ پهلوی - پارسی میانه ( اَبسَر abesar ) بوده است که از دو تکواژ می باشد:
1 - ( اب، اپ، اف ) به چمِ ( بالا ) می باشد که در واژگانی همچون ( افروختن/افروز ) ، ( افشاندن ) ، ( افزودن ) و . . . دیده می شود. برای نمونه در زبانِ پهلوی - پارسی میانه، واژه یِ ( افزودن ) به دیسه یِ ( اَبزودن ) بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - سَر: تکواژی که در واژگانِ بسیاری از زبانِ پارسی میانه همچون ( اَبازسَر ) به چمِ ( سرکش، شورشی، نافرمان ) دیده می شود.
چنانکه در رویه یِ 3 و 4 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مکنزی ) آمده است:

افسرافسر
افسرپلیس
این افسر همان officer هست گلم به فارسی ربطی نداره
دیهیم گویند که یونانیست و تاج نیز تازی شده ی تاگ است
افسر پارسی ست
تاج . . . دیهیم . . . . .
اف در ترکیب کلماتی مانند
افسر، افروز، افسار، آفتاب، افغانستان، زرافه
همان up در انگلیسی است و به معنی بالا است.
افسر به معنی بالاتر از سر، تاج و در رسته نظامی ارتش باید افسرباز باشد به معنی بالاتر از سرباز.
...
[مشاهده متن کامل]

افروز، روشنایی زیاد، روز به معنی خورشید است و افروز به معنی بالاتر از خورشید از نظر روشنایی، روشنتر از خورشید.
افسار، مهار کننده سر، اختیار دار سر
آفتاب، تاب به معنی گردش، آفتاب به معنی در بالا تاب خوردن است.
افغانستان، سرزمینهای بالا، سرزمینهای بلند.
زرافه، زیرش بلند است، زیرش بالا و بلند است.

افسر ترکیب 2 کلمه اف و سر است اف یا همان اپ در زمان سانسکریت به معنی بالا میباشید. معادل این کلمه در انگلیسیup ( آپ ) یعنی بالا می باشد. که هم ریشه همان کله اف یا آپ در سانسکریت میباشد.
ترکیب این 2 کلمه معنی تاج سر را می دهد.
همانند کلمه افشین به معنی بالا نشین.
اما بعضی ادم های بی سواد معنی اسم را نمی داند اسم با معنی وزیباست و به دختری که این اسم را دارد . . . .
افسر:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " افسر" می نویسد : ( ( افسر در پهلوی در ریخت اپسر apesar بکار می رفته است . بخش دوم واژه "سر" است و " اف "در آن، پیشاوند؛ معنی بنیادین "افسر "هر آن چیزی است که با سر در پیوند است. ریختی دیگر از این واژه ، در پارسی، افسار است که در معنی لگام به کار میرود. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افسر بدند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 287. )
باید گفت پیشوند ا وستایی Appiy و سپس Abi در این زبان به معانی پرشوکت ، فرا ارج ، والامقام به کار رفته است . این پیشوند اوستایی تغییراتی در مسیر خود داشته که از اپی به ابی و در نهایت به اف تغییر شکل داده و شکل آخر آن را در واژه هایی چون افسر ، افروز امروزه می توان دید . افسر یعنی کسی سری پر ارج و والا و پر ارج دارد .

اکلیل
اسم دختر معنی باوقار ؛ سختگیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس