افسارگسیخته

/~afsArgosixte/

    unrestrained
    unbridled
    libertine
    licentious

مترادف ها

libertine (صفت)
هرزه، افسار گسیخته

پیشنهاد کاربران

خب به نظرم طبیعیه اونم وقتی اینهمه ابله داریم یه جای بازیافت گند میزنن به کار تولید هی همو به جون هم می اندازن مخصوصا یه خاله زنک پخ لوس وحشی فحاش
خلیغ عذار ؛ افسارگسسته. ( منتهی الارب ) .
مهارگسسته. [ م َ / م ِ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) سرکش و گستاخ. ( ناظم الاطباء ) . خلیعالعذار. || افسارگسسته. سرخود. خودسر. ( از یادداشتهای مؤلف ) : اشتری جسته و مهارگسسته بر من گذشت. ( سندبادنامه ص 131 ) .
افسارگسیخته: [عامیانه، کنایه ] سرکش .
بی دقت و گیج
به معنی گستاخ _ بی پروا _ وحشی