افزودن


    add
    augment
    enhance
    increase
    inflate
    insert
    multiply
    sum
    tack
    tot
    total
    treat
    scale
    to add
    to increase
    to augment
    vi. to be increased
    to grow

فارسی به انگلیسی

افزودن امضا
attach

افزودن بر
eke, enlarge, superimpose

افزودن بر سرعت با افزونگر چرخشزا
turbocharge

افزودن بر فشار با افزونگر چرخشزا
turbocharge

افزودن بر نیرو با افزونگر چرخشزا
turbocharge

افزودن به
introduce

افزودن به متن
interpolate

افزودن تبصره
attach

افزودن تدریجی
buildup

افزودن تدریجی قدرت
build-up

افزودن تدریجی نرخ
build-up

افزودن در پایان
subjoin

افزودن رونق
redound

افزودن شرط اضافی
annex

افزودن شهرت
redound

افزودن قیمت
jump

افزودن مقدار
reinforce

افزودن میزان اگاهی فرد
consciousness-raising

افزودن و همزدن
stir

افزودن یواشکی
foist

مترادف ها

inset (فعل)
افزودن، معرفی کردن، اضافه کردن، گذاشتن

increase (فعل)
افزودن، زیاد کردن، زیاد شدن، توسعه دادن، تکثیر کردن، ترفیع دادن، توانگر کردن

adjoin (فعل)
مجاور بودن، افزودن، پیوستن، متصل شدن، متصل کردن، وصلت دادن، پیوسته بودن

add (فعل)
ضمیمه کردن، افزودن، اضافه کردن، جمع کردن، زیاد کردن، بهم پیوستن، با خود ترکیب کردن، جمع زدن

enhance (فعل)
افزودن، زیاد کردن، بالا بردن، بلند کردن

augment (فعل)
افزودن، زیاد کردن، تقویت کردن، تکمیل کردن، زیاد شدن، علاوه کردن

append (فعل)
افزودن، پیوست کردن، الحاق کردن، اویختن

eke (فعل)
افزودن، جمع کردن

subjoin (فعل)
افزودن، اضافه کردن، در پایان افزودن

aggrandize (فعل)
افزودن، بزرگ کردن

amplify (فعل)
افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردن

put on (فعل)
انجام دادن، بکار انداختن، افزودن، وانمود کردن، زدن، پوشاندن، اعمال کردن، بخود بستن، دست انداختن، تحمیل کردن، صرف کردن، پوشیدن، برتن کردن، گذاردن، وانمود شدن، بکار گماردن

imp (فعل)
افزودن، مجهز کردن، پیوند زدن، طولانی کردن، ازار دادن، قلمه زدن، تکه دادن

preponderate (فعل)
افزودن، چربیدن بر، چربیدن، سنگین تر بودن

redouble (فعل)
افزودن، دو برابر کردن، دو چندان کردن

پیشنهاد کاربران

شی ءای همجنس را به مجوعه ای اضافه کردن
منابع• https://vn.amoosin.com/wiki/افزودن
دیدگاه شماره 3:
ما در زبان پارسی واژه "افزودن" را داریم که از دو بخش ساخته شده است:
1 - پیشوَندِ "اَف" که با ریخت "فِ" نیز آنرا میبینیم.
2 - بن واژه "زودن" که دارای بن کنونی "زا" می باشد که ریخت دیگر آن "زاییدن" است.
...
[مشاهده متن کامل]

ما در پارسی دِگَرگونی "و" به "ا" را در بن کنونی در بن واژه هایی که به شیوه " - ودَن" هستند را میبینیم:
سودن:سا
مودن:ما
.
.
.
////////
در اینجا به بررسی مینه ( =معنی ) آن می پردازیم:
پیشوند "اَف" برابر "بالا" است و نشان دهنده "زیاد شدن، بزرگ شدن، بیشتر شدن، به بالا رفتن" است.
بن واژه "زودن" برابر "به وجود آمدن، ساخته شدن، شدن" است که در اینجا برابر "شُدَن" است.
پس "افزودن" برابر "بالا شدن، بزرگ شدن، زیاد شدن" است که روشن است.
////////
با بهره گیری از بن واژه "زودن" که برابر "شدن" است، واژگان خوبی را می توانیم بسازیم:
مثبت:فِزوده. از پیشوند "فِ" که همان "اَف" است و بن گذشته "زودن" و پسوند "ه" ساخته شده است و ( صفت مفعولی/زاب کنشگیر ) همین "افزودن" است.
منفی:نِزوده. از پیشوند "نِ" برابر "پایین، به پایین" که در اینجا نشان دهنده "کَم شدن" است و بن گذشته "زودن" و پسوند "ه" ساخته شده است و برابر ( صفت مفعولی/زاب کنشگیر ) "نِزودن" برابر "کم شدن، کاهش" است.
کمال:زِبَرزوده/زَبَرزوده. از پیشوند "زِبَر/زَبَر" برابر "خوب، کامل" و بن گذشته "زودن" یا همان ( زود ) و پسوند "ه" ساخته شده و برابر "کامل شده، کَمال" می باشد.
.
.
.
( و واژگان بسیاری دیگر )
////////
بِدرود!

منبع. فرهنگ عمید
افزودن
دیدگاه شماره 2:
اگر کسی می داند، می توان راهنمایی کند که:
آیا "افزودن" دارای پیشوند "اَف" است؟"اَف" پیشوندی است برابر "بالا" که با "افزودن" بی پیوند نیست.
خشنود می شوم راهنمایی کنید!
بدرود!
می توان از پسوند ینیدن بهره برد. می دانیم کار ینیدن این است که چیزی را به واژه پیش از خودش براند. پس اگر برابر واژه پیش از آن بزرگ و یا بزرگ تر باشد، همان چم افزودن و افزاییدن را می دهد.
در پارسی پهلوی مِه برابر بزرگ است. پس می توان گفت مهینیدن برابر بزرگ کردن یا به شیوه دیگر افزودن است.
...
[مشاهده متن کامل]

از سویی می دانیم ینیدن=یدن پس می توان گفت مِهیدن برابر افزودن است.
افزودن
گویش:afzoodan
ریشه واژه از:پارسی
برابر ها:مِهیدن، مِهینیدن، بزرگ کردن، زیاد کردن

ارایش
مینِرُز
صرف فعل:
گذشته ی ساده: اَفزودم، افزودی، افزود. . .
حال ساده: اَفزایم، افزایی، افزاید. . .
حال ساده با پیشوند ب یا بی هم صرف میشود: باَفزایم، بیافزایم
پیشنهادِ واژه ( وَخش/وَخشیدن ) :
کارواژه یِ ( وَخش ) در زبانِ اوستایی به چمِ ( بزرگ شدن، افزودن، بالیدن، پیشرفت کردن ) و واژه یِ ( وَخشَ ) نیز به چمِ ( پیشرفت، بالش، فزونی ) بوده است. این کارواژه به همراه پیشوندهایِ ( آ، اوز، فر ) نیز آمده است. جالب است که بدانید در زبانِ آلمانی نیز کارواژه یِ ( wachsen بخوانید: وَکسِن ( وَکس. ِ ن ) ) به چمِ ( بزرگ شدن، روئیدن، رشد کردن، پیشروی کردن ) می باشد و واژه ( Wachstum بخوانید: وَکستوم ( وَکس. توم ) ) به چمِ ( افزایش، رشد ) می باشد. به روشنی می توان دید که واژگانِ ( وَخش ) و ( wachsen ) از نظر آوایی و معنایی به یکدیگر بسیار نزدیک هستند و از یک بُن و ریشه می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشنهادِ واژه : از آنجایی که واژه یِ ( wachsen ) از دو بخشِ ( wachs ) و نشانهِ مصدریِ ( en ) ساخته شده است می توان کارواژه یِ ( وَخشیدن: وَخش/نشانه ی مصدریِ ( یدَن ) ) را به چمِ ( افزودن، بالیدن، پیشرفت کردن یا توسعه دادن ) بکار گرفت. چنین فرآیندی در گذار از زبانهای باستانیِ ایرانی به زبانِ پارسیِ میانه رواگمند ( رایج ) بوده است.

ابزودن
اضافه کردن، زیاد کردن
اکثار
افزودن:
این فعل هم به صورت متعددی به کار می رود و هم به صورت لازم یا به بیان دیگر هم به معنای" اضافه کردن" است و هم به معنای "اضافه شدن".
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۱. )
افزودن : اف در این کلمه معادل آپ انگلیسی به معنای بالا هست و امروزه در زبان فارسی به معنای بر می باشد ( برزایش ) و بقیه کلمه یعنی زودن نیز تحریف زادن و اضافه کردن است.
اضافه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس