افرین

/~Afarin/

    praise
    applause
    well done
    acclamation
    [interj.] well done!

فارسی به انگلیسی

افرین باد
plaudit

افرین خواندن
to praise or extol, to applaud

افرین گفتن
extol, extoll, acclaim, felicitate, praise

افرین گویی
plaudit

مترادف ها

acclamation (اسم)
تحسین، تحسین و شادی، احسنت، افرین، اخذ رای زبانی

bravo! (صوت)
افرین، براوو، بارک الله، شاباش، مریزاد، هورا، به به

well done! (صوت)
افرین، احسنت!

hurrah! (صوت)
افرین، هورا، مرحبا

hurray! (صوت)
افرین، مرحبا

huzzah! (صوت)
افرین، مرحبا، زهی

پیشنهاد کاربران

آفرین = آور ین و آوریدن ودراینجا نو آور ی یا آوردن پاسخ نو ودرست بودن
نفرین =نه آفرین و متضاد آفرین هم نفرین است
احسنت
براوو
آفرین: ستایش، مدح، تحسین، درود، مرحبا
فارسی میانه: آفرین
ایرانی باستان: آفرینا
اوستایی: afri - vana afri: افسون، دعای خیر vana: آروز، خواست
ریشه لغت آفرین از fri به معنی توجه کردن و خشنود کردن می آید. لغت نفرین همان نه آفرین است.
بارک الله
واژه آفرین
معادل ابجد 341
تعداد حروف 5
تلفظ 'āfarin
نقش دستوری صوت
ترکیب ( شبه جمله ) [پهلوی: āfrin]
مختصات ( فَ ) ( ص فا. )
آواشناسی 'Afarin
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ لغت معین
ثنا
صنع
در ترکی یاشا به آفرین
تشویق به آلقیش متضاد آن قارقیش
آفرین، نفرین و . . .
مغولای محترم ببینید چنگیز و بقیه مغولا چه زرتی میزدن شما هم همون کار رو بکنید
آفرین در اصل ( هوبرین ) فارسی از ترکیب سه واژه ( هو ؛ بر ؛ این ) درست شده که ( هو ) به معنی خوب و رویهم یعنی ( نیکی و خوبی بر این باد ) است ؛ جالب انکه واژه ( براوو ) در لاتین وام گرفته و تغییر یافته ( هو ؛بر ؛ این ) به شکل ( بر ؛او؛ هو ) یا همان ( براوو ) است
مرحبا
آفرین ( آلقیش ) ، نفرین ( قارقیش ) تورکی هستند.
مریزاد. [ م َ ] ( فعل دعایی ) یعنی در لغزش مباد. ( غیاث ) ( آنندراج ) . آفرین. زه :
بنازم به دستی که انگورچید
مریزاد پائی که درهم فشرد.
؟ ( از یادداشت مرحوم دهخدا ) .
اگر بتگر چون او پیکر نگارد / مریزاد آن خجسته دست بتگر ( دقیقی: ۱۰۰ ) .
آفرین یعنی تشویق بعد از انجام آن کار
ما دو نوع برای آفرین داریم.
نوع اول : اسم دخترانه
نوع دوم : تحسین کردن ، کلمه ای به معنی تشویق کردن

دکتر کزازی در مورد واژه ی " آفرین " می نویسد : ( ( آفرین: در پهلوی آفرْین afrīn بوده است. آفرین که در پارسی به معنی ستایش به کار می رود، ستاک باستانی فَرِی fray بر جای مانده است . ریختی دیگر از آن در پارسی ساده و بی پیشاوند و پساوند "فُرِی" می تواند بود که آن نیز چونان واژه ی ستایش و شگفتی به کار برده می شود . " آ "در آفرین پیشاوند است و ریخت اوستایی آن آفرینه ā - frīna بوده است . واژه ی وارونه ی آن نفرین است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( چنین یادگاری شد اندر جهان
برو آفرین از کهان و مهان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 215 . و 224 . )

براوو ، تحسین، تعریف، تمجید، درود، ستایش، مدح، احسنت، زه، به به، زهی، دعا، نیایش، حبذا، خوشا، خه خه، مرحبا، مریزاد، وه، خوشی، خیر، سعادت
آفرین پیوند : ثناخوان ، مدّاح ، مدح گوی
چون فرو گفت آفرین پیوند
آفریننده را درودی چند
هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۶۶.
آفرین : در هنگامی که کسی کار نیکی انجام می دهد بیان می شود که باعث خوشحالی و افزایش انرژی فرد است . مثلاً : وقتی شخصی به موفقیتی می رسد یا جایزه ای می برد ، آفرین گفته می شود .
لازم به ذکر است که برخی مواقع شخص کار نیکی انجام نمی دهد، ولی از نظر گوینده ی آفرین ، کار نیک است و به همین دلیل گفته می شود . کسی را که بی جهت تعریف می کنی با او دشمنی می کنی .
...
[مشاهده متن کامل]

آفْرینَ ( اوستایی ) 1ـ ستودن، حمد کردن، آفرین گفتن. 2ـ دعای خیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس