پتادن - > فتادن - > افتادن - > افت ( نشانه کاهش . . . . ) پاتلاق = پات / پِت لاق ( لاک ) => جای فرو رفتن ( به واژه باتلاق رجوع شود. . . . ) ( لاک را در لاکپشت / لاخ ( سنگلاخ ) / لوک ( location ) / لوخ ( کلوخ ) / لاق ( ییلاق و یشلااق = جای سرود و گرم ) و . . . . میبینیم ک همگی به چمار مکان و موقعیت است. . ... [مشاهده متن کامل]
بعدها از همین حالت فرو رفتگی ؛ بات یا باتِن ( button ) و دکمه فشارشی ساخته شد. . . .
واژه پِت در پتیاره فارسی پِتی ( فرو کردن ) مازندرانی پِت کله ( کله فرو رفته یا همان جغد ) و . . . . همگی به چم فرو رفتن است و برابر فرانسوی آن نیز امانویِل پتی یا همان امانویِل کوچولو می شود ک باز نشان از کوچک و خار شدن و فرو رفت می باشد . افتادن از فتادن آمده و فتادن همان پتادن بوده یعنی فرو رفتن و به چیزی که از بالا به پایین می آمده افتادن گفته شده. ... [مشاهده متن کامل]
پتیاره = پِتی آره = پتی آور = کسی ک زشتی و فرو مایگی با خود می آورد
افتادن از ریشه pi برگردان اوستای ip واژه گاتاوی ipta و سانسکریت apita به معنی رها شدن. ، افتادن، هم ریشه با . بی bi در فارسی
واژه افتادن معادل ابجد 536 تعداد حروف 6 تلفظ 'oftādan ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: ōftātan] ‹اوفتادن، افتیدن، افتدن، فتادن› مختصات ( اُ دَ ) [ په . ] ( مص ل . ) منبع فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین