اغوا

/~eqvA/

    debauchery
    allurement
    cozenage
    enticement
    instillation
    seduction
    subornation
    temptation
    persuasion

فارسی به انگلیسی

اغوا شدگی
deception

اغوا کردن
amuse, allure, catch, inveigle, mislead, seduce, solicit, suborn, tempt, entice, to tempt or seduce, to persuade

اغوا کننده
false, misleading

مترادف ها

seduction (اسم)
فتنه انگیزی، اغوا، فریبندگی، فتنه، گول زنی، گمراه سازی

instigation (اسم)
فتنه انگیزی، تحریک، اغوا

sophistication (اسم)
کمال، اغوا، تحریف، سفسطه، دلفریبی

allurement (اسم)
تطمیع، فریب، اغوا

enticement (اسم)
تطمیع، فریب، اغوا، بدام انداختن

temptation (اسم)
فریب، اغوا، ازمایش، امتحان، خواست، فریبندگی، فتنه، وسوسه

seducement (اسم)
فریب، اغوا، وسیله اغوا

incitation (اسم)
محرک، تحریک، اغوا، انگیزش، انگیزه، تهییج، وادارسازی

inveiglement (اسم)
فریب، اغوا

پیشنهاد کاربران

برانگیختن، تطمیع، تحرییص، به دام انداختن، وادار کردن
اغوا
وسوسه ، تحریک، تحریک به انجام کارهای بد
مثلا میگه پیشنهادش خیلی اغوا کننده بود، یعنی خیلی وسوسه کننده بود
اغوا در مورد چیزی بکار میبرن که داره وسوسه ت میکنه و قلقلکت میده
نه اینکه گمراه و گولت بزنه
کنایه از :
" خام کردن "
یعنی جلوگیری از رشد
یعنی کسیو گول زدن با رفتارات رام کردن
گول زدن. . . . به طمع انداختن. . . .
اِغوا یعنی شیره مالیدن و گول زدن کسی، دوز و کلک سوار کردن
گمراه کردن و فریب دادن کسی
گم کردن هدف ولی گم کردن راه ضال
سرکش کردن، به سرکشى کشاندن

بپرس