اغتشاش

/~eqteSAS/

    babel
    commotion
    convulsion
    disorder
    perturbation
    riot
    turmoil
    unrest
    disturbance

فارسی به انگلیسی

اغتشاش کردن
to cause a disturbance or riot

مترادف ها

bewilderment (اسم)
ژولیدگی، حیرت، بهت، گیجی، اغتشاش، سرگشتگی، سردرگمی، درهم ریختگی، بی ترتیبی، تحیر

confusion (اسم)
ژولیدگی، سرافکندگی، پریشانی، گیجی، اغتشاش، دست پاچگی، درهم و برهمی، اغفال، اشتباهی گرفتن، اسیمگی

disarray (اسم)
ژولیدگی، اغتشاش، بی نظمی، درهم و برهمی

turbulence (اسم)
تلاطم، اشفتگی، اشوب، اغتشاش، گردنکشی

rummage (اسم)
اشفتگی، کاوش، اغتشاش، تحقیق، جستجو، بازرسی کشتی

anarchy (اسم)
هرج و مرج، اغتشاش، بی نظمی، بی قانونی، بی ترتیبی سیاسی، خودسری مردم

babel (اسم)
هرج و مرج، اغتشاش، سخن پر قیل و قال، شلوغی، بنای شگرف، طرح خیالی

commotion (اسم)
جنبش، اشوب، اغتشاش، اضطراب، هیاهو

sedition (اسم)
اشوب، اغتشاش، فتنه، طغیان، شورش

turbulency (اسم)
تلاطم، اشفتگی، اشوب، اغتشاش، گردنکشی

garboil (اسم)
اشفتگی، اغتشاش، مشاجره، جنجال

topsy-turvydom (اسم)
اشفتگی، اغتشاش، درهم و برهمی

پیشنهاد کاربران

ناآرامی. شلوغی. بهم ریخته. سخت. نا به سامان. بیسامانی:اغتشاش.
شما میگین اغتشاش ما می گیم اعتراض
ANARCHY
میشه اغتشاش ، بی نظمی ، خودسر بودن مردم
آشوب،
به راستی که بودنِ چنین واژگان ناهنجاری مانند اغتشاش و. . . در زبان پارسی مایه شگفتی ست!
اغتشاش= کینه آفرینی، سیه روزآفرینی، غش آفرینی، کینتارش، غشتارش
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی.
#آسانیک گری
اغتشاش:برهم ریختگی
این واژه به گمانم با واژه غش همخانواده است و واژه غش نیز ایرانی است نه عربی .
آل و آشوب
آشفتگی، آشوب، بلبشو، پریشانی، هرج و مرج، همهمه
از برابرهای پارسی یاد شده در بالا، واژه های �شورش�، �تنش� و �جنجال� را نارسا می دانم؛ همچنین واژه ی �انقلاب� به آرش جاافتاده ی آن در فرهنگ و زبان پارسی را نادرست می دانم.
انارشی
ناامنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس