اعمال

/~a~mAl/

    dispensation
    enforcement
    exercise
    exertion
    implementation
    use
    exercising
    using
    acts
    deeds

فارسی به انگلیسی

اعمال اصل برابری حقوق و فرصت
democracy

اعمال پذیر
enforceable

اعمال پیشین
track record

اعمال زور
coercion, power politics, siege, arm-twisting, using force

اعمال زور کردن
strong-arm

اعمال شاقه
servitude

اعمال فسادامیز
degeneracies

اعمال فشار
leverage, siege, arm-twisting

اعمال قدرت کردن
wield

اعمال قهرمانانه
heroism

اعمال نظر
showing partial views

اعمال نفوذ
drag

اعمال نفوذ ناروا
undue influence

اعمال نفوذ کردن
tamper

اعمال کردن
dispense, execute, exercise, exert, practice, to use, to exert

اعمال کردن قانون
enforce

اعمال کننده
practicer

پیشنهاد کاربران

اعمال. [اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عمل ، کار و خدمت. ( آنندراج ) . ج ِ عَمَل. ( مؤید الفضلاء ) . ج ِ عَمَل ، بمعنی کار و خدمت. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . ج ِ عَمَل ، یعنی هر کارکه از جانداری با نیت سر زند. ( از اقرب الموارد ) . کردار. کار. خدمت. کارها. ( ناظم الاطباء ) :
...
[مشاهده متن کامل]

ای فخر ملک اردشیر ای مملکت را ناگزیر
ای همچنان چون جان و تن آثار و اعمالت هژیر.
دقیقی.
کدخدای اعمال و اموال و تدبیر بر این جمله است. ( تاریخ بیهقی ص 394 ) . و البته در اعمال و اموال سخن نگویی تا بر تو سخن کس نشنوند. ( تاریخ بیهقی ص 270 ) . رنجی بزرگ بیرون طاقت بر خویش می نهد و دلتنگ میشود، به اعمال ابوالقاسم کثیر درپیچیده است. ( تاریخ بیهقی ص 369 ) . که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می نمودم. ( کلیله و دمنه ) . و بر آنند که طاعت ملوک و خدمت پادشاهان فاضلتر اعمال است. ( کلیله و دمنه ) . بمطالبه اعمال و تجدید عهد احوال رعیت مشغول شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 407 ) .
و به مصالح اعمال شما اقتدا کند. ( گلستان ) .
توانگری نه به مال است پیش اهل کمال
که مال تا لب گور است و بعد از آن اعمال.
سعدی.
نه مستظهر است آن به اعمال خویش
نه این را در توبه بسته ست پیش.
سعدی.
- اعمال اربعه ؛ چهار عمل اصلی : جمع، تفریق ، ضرب ، تقسیم. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
- اعمال حج ؛ مناسک حج. اعمال و افعالی که حاجیان باید در زیارت خانه کعبه بجای آرند.
- اعمال خیر ؛ کارهای نیک : صواب من آن است که بر مواظبت و ملازمت اعمال خیر. . . اقتصار نمایم. ( کلیله و دمنه ) . و باز اعمال خیرو ساختن توشه آخرت از علت گناه از آنگونه شفا میدهد. ( کلیله و دمنه ) .
- اعمال دماغی ؛ آنچه در مغز میگذرد. افکار. جریانات دماغ.
- اعمال رسولان. ( تاج المصادر بیهقی ) ؛ کتاب پنجم عهد جدید است که مصنف آن لوقا بوده و آنرا چون خاتمه ای بر انجیل خود تصنیف نمود. و هم تاریخی است درباره کلیسای قدیم یعنی از سال 30 - 63 م. این کتاب حاوی اعمال تمام حواریان نیست بلکه کلیه اعمال پطرس و پولس در آنجامذکور است. و رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
- اعمال شاقه ؛ کارهای سخت و مشکل چنانکه گویند: حبس با اعمال شاقه.
- اعمال شایسته ؛ کردار شایسته. ( ناظم الاطباء ) .
- اعمال شب ؛ مستحبات و نوافل و عبادتهایی که در شب قدر بجای آرند. مجموع نماز و دعا و مناجاتی که بجای آوردن آنها در شب قدر مستحب است.
منبع. لغت نامه دهخدا

نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه 🇸🇦 :
کاربست، وادار، وانهش، نهش، نهادن، برنهش، همبست، برتن، برساز، وابست
∆ آوش ⟡ فرمانده آوش خواسته هایش را بر سپاهیان نمود
∆ آیش ⟡ سردار دستورات را در اداره آیش کرد
∆ روبش ⟡ سرکرده اندیشه خویش را بر سپاهیان روبش کرد
سلیم
اعمال: کردارها
إعمال: کاربست
به زبان سنگسری
کِردار kerdar
نه کار ne kar
رفتار و کردار restart o kerdar
بِکار بگردن betar begetden
اِنجوم enjoy
اّمل anel
ز هستی ما را چه آید کمال
زر وسیم وزور بر شخصیت نه کمال
...
[مشاهده متن کامل]

زانچه بر خاک شود آن را بی خیال
چون در دنیا ندهد تو را شکوه و جلال
ز داد وقال زبان نرم نشود بر وصال
ز کردار و اعمال صالح رو به سوی اقبال
ز اعمال نیک شکوه و جلال بر هر خوش جمال
ز حرف نیاید بهره ، ز اعمال آید عشق در هر حال
اعمال تو را ره به افق در جمع فرزانگان چون غزال
اعمال نیک وبد در نفس رو به سوی کمال وزلال
اعمال نیک و خالص ره به سوی یار تا شوی اتصال
ز اعمال بد ورنگارنگ عمر تلف ره به سوی زوال
ز فرصت در پیمان تو در اعمال چه داری توتال
ز جوانی درمستی نداریم اعمال در خیال
در پیری سستی در اعمال هستیم در چاه وچال
در دولت عشق اعمال نیک دهد تو را شکوه و جلال
گر نه هر اعمال ناپایدار بر خاک مالامال
ز کوله بار ما اعمال جلوه گر در دو سرا بر هر آشفته حال
بی عمل چون خار وخاشاک دردو سرا بد خصال
پارسی هر بشر عمل او زائده شخصیت و کمال
بی عمل چون دار خشک بی ثمر و بی جمال

اَعمال ( کارها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
کارِل kārel ( کار با پسوند جمع لکی اِل ) .
اِعمال ( به کار بردن ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی مانوی است: هَنزَف hanzaf.
گاهی انجام
گاهی اجرا
گاهی استفاده
اَعمال:کارها، کرده ها، کردارها
اِعمال: به کار بستن، عملی کردن، به اجرا گذاشتن.
وارده
بکار بستن
بکار گرفته شدن
نمونه:
قانونگزار ایالتی �کالیفرنیا�: �الکس لی� پیشنهاد نموده که ۱. ۵⸓ �باژ بر دارایی� ( مالیات بر دارایی ) خانواده ها به ارزش بیش از یک میلیارد دلار بکار گرفته ( اعمال ) شود.
کردار
مفرد:عمل
معنی:کارها
هم خانواده:اعمال، عمل، علم
معنی:کارها
مفرد:عمل
هم خوانواده:اعمال، عمل، علم
کاربرد ( اِعمال )
نمونه:
�کاربرد زور� بجای� اِعمال جبر�
کار ها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)