اعمال

/~a~mAl/

    dispensation
    enforcement
    exercise
    exertion
    implementation
    use
    exercising
    using
    acts
    deeds

فارسی به انگلیسی

اعمال اصل برابری حقوق و فرصت
democracy

اعمال پذیر
enforceable

اعمال پیشین
track record

اعمال زور
coercion, power politics, siege, arm-twisting, using force

اعمال زور کردن
strong-arm

اعمال شاقه
servitude

اعمال فسادامیز
degeneracies

اعمال فشار
leverage, siege, arm-twisting

اعمال قدرت کردن
wield

اعمال قهرمانانه
heroism

اعمال نظر
showing partial views

اعمال نفوذ
drag

اعمال نفوذ ناروا
undue influence

اعمال نفوذ کردن
tamper

اعمال کردن
dispense, execute, exercise, exert, practice, to use, to exert

اعمال کردن قانون
enforce

اعمال کننده
practicer

پیشنهاد کاربران

إعمال: کاربست
به زبان سنگسری
کِردار kerdar
نه کار ne kar
رفتار و کردار restart o kerdar
بِکار بگردن betar begetden
اِنجوم enjoy
اّمل anel
ز هستی ما را چه آید کمال
زر وسیم وزور بر شخصیت نه کمال
...
[مشاهده متن کامل]

زانچه بر خاک شود آن را بی خیال
چون در دنیا ندهد تو را شکوه و جلال
ز داد وقال زبان نرم نشود بر وصال
ز کردار و اعمال صالح رو به سوی اقبال
ز اعمال نیک شکوه و جلال بر هر خوش جمال
ز حرف نیاید بهره ، ز اعمال آید عشق در هر حال
اعمال تو را ره به افق در جمع فرزانگان چون غزال
اعمال نیک وبد در نفس رو به سوی کمال وزلال
اعمال نیک و خالص ره به سوی یار تا شوی اتصال
ز اعمال بد ورنگارنگ عمر تلف ره به سوی زوال
ز فرصت در پیمان تو در اعمال چه داری توتال
ز جوانی درمستی نداریم اعمال در خیال
در پیری سستی در اعمال هستیم در چاه وچال
در دولت عشق اعمال نیک دهد تو را شکوه و جلال
گر نه هر اعمال ناپایدار بر خاک مالامال
ز کوله بار ما اعمال جلوه گر در دو سرا بر هر آشفته حال
بی عمل چون خار وخاشاک دردو سرا بد خصال
پارسی هر بشر عمل او زائده شخصیت و کمال
بی عمل چون دار خشک بی ثمر و بی جمال

اَعمال ( کارها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
کارِل kārel ( کار با پسوند جمع لکی اِل ) .
اِعمال ( به کار بردن ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی مانوی است: هَنزَف hanzaf.
گاهی انجام
گاهی اجرا
گاهی استفاده
اَعمال:کارها، کرده ها، کردارها
اِعمال: به کار بستن، عملی کردن، به اجرا گذاشتن.
وارده
بکار بستن
بکار گرفته شدن
نمونه:
قانونگزار ایالتی �کالیفرنیا�: �الکس لی� پیشنهاد نموده که ۱. ۵⸓ �باژ بر دارایی� ( مالیات بر دارایی ) خانواده ها به ارزش بیش از یک میلیارد دلار بکار گرفته ( اعمال ) شود.
کردار
مفرد:عمل
معنی:کارها
هم خانواده:اعمال، عمل، علم
معنی:کارها
مفرد:عمل
هم خوانواده:اعمال، عمل، علم
کاربرد ( اِعمال )
نمونه:
�کاربرد زور� بجای� اِعمال جبر�
کار ها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس