اعلام

/~a~lAm/

    acknowledgement
    acknowledgment
    airing
    announcement
    annunciation
    broadcast
    declaration
    enunciation
    proclamation
    publication
    standards
    [rare.] flags

فارسی به انگلیسی

اعلام ازدواج اتی
banns

اعلام برائت
exoneration

اعلام پشتیبانی
endorsement

اعلام جرم
impeachment

اعلام جرم کردن
impeach

اعلام خطر
alarm, alert

اعلام داشتن
to announce, to proclaim

اعلام رسمی
promulgation

اعلام رسمی کردن
pronounce

اعلام شده
acknowledged, given, stated

اعلام موکد
assertion

اعلام نادرگیری کردن
neutralize

اعلام ناگهانی کردن
spring

اعلام نشده
unannounced, undeclared, unstated

اعلام کردن
air, announce, avow, bid, blazon, call, declare, find, herald, post, proclaim, publish, report, ring, signalize, speak, tell, insist, assert, to announce, to proclaim

اعلام کردن با پوستر
placard

اعلام کردن با دنگ و فنگ
blaze

اعلام کردن با سر و صدای زیاد
trumpet

اعلام کردن با صدا
sound

اعلام کردن با صدای زنگ
chime

مترادف ها

declaration (اسم)
اعلامیه، اظهار، اعلان، اعلام، اظهارنامه، بیان، عرضه داشت

promulgation (اسم)
ترویج، اعلام، اعلام دارنده

annunciation (اسم)
اگهی، بشارت، اعلام

warning (اسم)
اگاه کردن، اشاره، هشدار، اخطار، اعلام خطر، اعلام، اژیر، تحذیر، زنگ خطر

enunciation (اسم)
بشارت، اعلام

indiction (اسم)
اگهی، اعلام، ارزیابی، مالیات پانزده ساله املاک، دوره پانزده ساله

predication (اسم)
اظهار، اثبات، اعلام، اسناد، اطلاق

meld (اسم)
اعلام

پیشنهاد کاربران

آگاهی رسانی
نمایه و نمونا:فهرست واعلام.
آگاهش:اعلام. اعلامیه.
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_announce
یا #to_ennunciate به معنای رسماً تصمیم، حقیقت یا رویدادی را اعلام کردن؛ به اطلاعِ عموم رساندن؛ اعلان کردن؛ و جُزین
ا↙️

#سنودن ( so. nu. d. an )
...
[مشاهده متن کامل]

یا:
#سنوییدن ( so. nuy. id. an ) 👈 سُ ( پیشوندِ فعل، به معنای بیرون، خارج —� بسنجید با: سگالیدن، سُتوه . ) نوی ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ - nuy به معنای آواز سردادن، بانگ زدن ) - - یدن ( نشانه ی مصدر ) ( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ سُنودَن می شود: سُنوی . ( بسنجید با: زادن —� زای . )
▪️مثال:
۱ - آن ها خبرِ مرگِ مادرشان را در روزنامه ی محلی سُنودند ( اعلام کردند. )
۲ - رئیس جمهور فردا پیوستنِ ایران به پیمانِ شانگهای را می سُنویَد ( رسماً اعلام می کند. )
🔺 توجه:
🔹 #announcement اعلام، اعلامیه
or: #annunciation
🔹 #سنویش ( سُنویِش )
یا: #سنود ( سُنود )
یا: #سنویه ( so. nuy. e )
▪️مثال:
۱ - سُنودِ ( اعلامِ ) او تاییدی بود بر اینکه او دیگر نخست وزیرِ پاکستان نیست.
۲ - یک ماه از زمانِ مقرر گذشت، ولی آن ها در رابطه با وام ِ ازدواج هیچ سُنویشی ( اعلامیه ای ) صادر نکردند.
🔸 #announcer اعلام کننده
or: #annunciator
🔸 #سنویش گر ( سُنویِش گر )
یا: #سنوینده ( سُنویَنده )
یا: #سنود گر ( سُنودگر )
▪️مثال:
سُنویِش گرها ( اعلام کننده ) و گزارش گر های صدا و سیما گاهی می توانند نقشِ مهمی در شوراندنِ مردم علیهِ بی عدالتی داشته باشند.
🔹 #to_preannounce
🔹 #پیش سنودن ( پیش سُنودن )
یا: #پیش سنوییدن ( پیش سُنوییدن )
▪️مثال:
سیاستِ آن ها این بود که جزئیاتِ فراورده های نوینِ خود را پیش نمی سُنودند ( از پیش اعلام نمی کردند. )
🔸 #preannouncement
🔸 #پیش سنویش ( piš. so. nuy. eš )
یا: #پیش سنود ( پیش سُنود )
▪️مثال:
پیش سُنودِ ( اعلامِ پیشینِ ) تخفیف ها همچنین به مردم امکان می دهد تا از میانِ گزینه های مختلف بهترین ها و ارزان ترین ها را برگزینند.
🔹 #preannounced
🔹 #پیش سنوده ( پیش سُنوده )
▪️مثال:
او در دیداری پیش سُنوده ( از پیش اعلام شده ) از اصفهان با دانشجویانِ این شهر دیدار کرد.
🔸 #unannouced اعلام نشده
🔸 #ناسنوده ( ناسُنودِه )
▪️مثال:
۱ - او ناسُنوده ( بدونِ اعلام کردن ) و ناگهانی در دفترِ کارش حاضر شد، و توانست اطلاعاتِ بسیاری درباره ی کارمندانش به دست آورد.
۲ - آن ها می خواستند هویت شان نزدِ مردم ناسُنوده ( اعلام نشده، پنهان ) باقی بماند.
🔹 #annunciatory
or: #annunciative
🔹 #سنویشی ( سُنویِشی )
☑️ همریشه های #سنودن و #سنویش و #سنوینده در دیگر زبان های ایرانی:
سکایی 👈 بانگ برمی آورند. ➖ nuvaind�
سغدی 👈 صدا، فریاد ➖ nwβ
فارسی 👈 نویدن ( زاری کردن ) ، نوییدن زنودن ( نالیدن ) ، نَوا، نَوِستن، نوف، نویه، نیوه
آسی 👈 زوزه کشیدن ➖ nīwyn
یغنابی 👈 زوزه ➖ nuyak
کردی 👈 میومیو کردن ➖ new - new kirin
یدغه 👈 ماق کشیدن ➖ anuv
وخی 👈 گریستن ➖ - nev
سریکلی 👈 گریستن ➖ - nεw
روشانی 👈 موییدن، نالیدن ➖ - nāw
تخاری 👈 غریدن ➖ - nu
سانسکریت 👈 فریاد کشیدن، بانگ زدن ➖ - nav
ایرلندی کهن 👈 بانگ، فریاد ➖ nuall
ایرلندی کهن 👈 شناساندن ➖ noid
یونانی 👈 فراخواندن ➖ neuo
لاتینی 👈 پیام رسان ➖ nuntius
انگلیسی 👈 اعلام کردن ➖ to announce
پ. ه. ا 👈 بانگ زدن، فریاد کشیدن ➖ - neu
🔺 نکته:
برای دیدنِ فعلی دیگر از همین ریشه بروید به: #to_pronounce .
������������������ ⏬⏬⏬
@JavidPajin�� 👈�� فرهنگِ ریشه شناختیِ نوواژگانِ همگانی و دانشی

رکلام
اِعلام و اعلان: اعلام یعنی آگاه کردن، آگاهانیدن و اعلان یعنی آشکار کردن.
همتای پارسی اعلام:
اَزدا ( پارسی باستان )
آدیس ( سنسکریت: ādiś )
همتای پارسی اعلان: ابدیس abdis ( پارتی ) .
اعلانات: ابدیسان
اِعلام
بَرگویی ، برگویانی ، بردانی ، بردانانی
اِعلام کردن
بَرگفتن ، برگویاندن ، بردانستن ، برداناندن
( اِعلام در آهنگ اِفعال از ریشه ی عَلَمَ = دان ، دانستن است )
اعلام جمع علم ( بر وزن قلم ) به معنی کوه است ، ولی در اصل به معنی علامت و اثری است که از چیزی خبر می دهد ، مانند علم الطریق ( نشانه های راه ) و علم الجیش ( پرچم لشکر ) و مانند آن ، و اگر به کوه علم گفته می شود به خاطر همین است که از دور نمایان است ، و گاه بر فراز آن آتشی می افروختند تا نشانه ای برای رهگذران باشد ، ولی بود و نبود آتش در این نامگذاری تاثیری ندارد .
...
[مشاهده متن کامل]

( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 451 )
از آیات و نشانه های خداوند کشتیهائی است همچون کوهها که بر صفحه دریاها به حرکت در می آید ( و من آیاته الجوار فی البحر کالاعلام ) .

واژه اعلام
معادل ابجد 142
تعداد حروف 5
تلفظ 'a'lām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ عَلَم]
مختصات ( اِ ) [ ع . ]
آواشناسی 'a'lAm
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
اعلام: گفتن
روند پیشرفت کار را اعلام کردن: روند پیشرفت کار را گفتن
اعلام : نیوِدِش ( پارسی میانه )
نیوِ جنگ : اعلام جنگ
معارف. مردمان شناخته و معروف. ( منتهی الارب ) . ناموران. ( غیاث ) ( آنندراج ) . اشخاص معروف. ( از اقرب الموارد ) . مردمان نامور و معروف و مشهور. ( ناظم الاطباء ) . ج ِ معروف ولی اغلب آن را به قیاس �مشاهیر�
...
[مشاهده متن کامل]
که جمع مشهور است �معاریف � خوانند. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال دوم شماره ص 27 ) : در پی او نماز کردیمی و تا بیرون آمدیمی هزار سوار از مشاهیر و معارف و ارباب حوایج و اصحاب عرایض بر در سرای او گرد آمده بودی. ( چهارمقاله ) . تنی چند از معارف و مشاهیر برخاستند. ( چهارمقاله ) . هیچکس از کبار امراء خراسان و معارف دولت نماند که مغمور احسان و مشمول انعام او نشد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 256 ) . معارف ملک میان او و سلطان توسط کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ، ایضاً ص 359 ) . معارف کبار و مشاهیر احرار را بر لزوم طاعت و قیام به خدمت او تکلیف فرمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 438 ) . و اکابرو معارف با معازف و مزامیر به جشن و سور. . . ( جهانگشای جوینی ) . به مهر خود و سجل قاضی عسکر و مفتی و معارف لشکر و عظماء امرا و اعیان شاه تسلیم میرزا حسین نموده او را روانه نموده خود کوچ کرد. ( عالم آرا ) . و رجوع به معروف شود. || اهل علم و فضل. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : وزیر ابوالعباس از معارف کتاب و مشاهیر اصحاب فایق بود. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی چ 1 تهران ص 356 ) . أئمه و معارف شهر بخارا به نزدیک چنگیزخان رفتند. ( جهانگشای جوینی ) . || آشنایان. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) .

اعلامات . [ اِ ] ( ع اِ ) ج ِ اِعلام ، آگاهانیدن . ( از فرهنگ فارسی معین ) .
خبر دادن
جار زدن بجای اعلام نمودن
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/09/blog - post_3. html
به آگاهی رساندن ( بجای اعلام کردن ) د بیش تر باره ها
اَعْلام: بزرگان، اسم های خاص، پرچم ها
اِعْلام: آگاه کردن، خبر دادن
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اَعْلام ( جمع عَلَم ) به چند معنی است: یکی به معنای "بزرگان، برجستگان، مشاهیر" و دیگر به معنای "اسم های خاص" و سوم به معنای پرچم ها " ( اَلَم /علم ) اما اِعْلام مصدر است به معنای" آگاه کردن، خبر دادن"
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳٠. )

برشمردن ( بجای �اعلام کردن� در برخی باره ها )
بجای �اعلام کردن� می توان در برخی باره ها با اندک چشم پوشی از واژه ی پارسی �برشمردن� سود برد. این نکته را نیز بیفزایم که آرش این واژه، هم در �فرهنگ پارسی معین� و هم در �لغتنامه دهخدا� نه چندان باریک و دربرگیرنده و رویهمرفته نارساست.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۷ آذر ماه ۱۳۹۷
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/12/blog - post_13. html

انتشارات، تبلیغات، آگهی، اعلامیه، بیان، بیانیه، ابلاغیه، مطبوعات، نشریه
eålãm این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آدیس، آسرو ( سنسکریت )
اودار ( سنسکریت: اوداهْر )
اوپَن ( سنسکریت: اوپَن یَس )
پَرواچ ( سنسکریت: پْرَوَچ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس