اعتراض کردن


    beefs
    object
    protest
    remonstrate
    to object
    to take exception
    to protest

مترادف ها

object (فعل)
اعتراض کردن، مخالفت کردن

protest (فعل)
اعتراض کردن، واخواست کردن

animadvert (فعل)
خرده گرفتن، اعتراض کردن

squawk (فعل)
اعتراض کردن، قدقد کردن، غرولند کردن، جیغ ناگهانی زدن، صدای اردک دراوردن

fuss (فعل)
اعتراض کردن، خرده گیری کردن، نق نق زدن، هایهو کردن، ایراد گرفتن

except (فعل)
اعتراض کردن، مستثنی کردن، مشمول نکردن

obtest (فعل)
اعتراض کردن، التماس کردن، به شهادت طلبیدن

fulminate (فعل)
اعتراض کردن، منفجر شدن، غریدن، محترق شدن، رعد و برق زدن، با تهدید سخن گفتن، داد و بیداد راه انداختن

impugn (فعل)
اعتراض کردن، رد کردن، تکذیب کردن، مورد اعتراض قرار دادن

پیشنهاد کاربران

تاخت. تاز. تازش. تاخت وتاز. یورش. تاختش.
🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: واخواست کردن 🇮🇷
معترض بودن به
مورد اعتراض قرار دادن
اعتراض کردن نسبت به . . . . . . . . . . . .
زبان به اعتراض گشودن
جیک زدن

بپرس