اعتراض

/~e~terAz/

    objection
    protest
    protestation
    remonstrance
    beef
    ejaculation
    representation
    squawk
    noise

فارسی به انگلیسی

اعتراض امیز
remonstrant

اعتراض به صلاحیت
demurrer

اعتراض به نکول پرداخت
protest

اعتراض رسمی به نحوه اجرای محاکمه
exception

اعتراض رسمی به نحوه تصمیمات اتخاذ شده
exception

اعتراض شدید کردن
squawk

اعتراض نامه
protest

اعتراض کردن
beefs, object, protest, remonstrate, to object, to take exception, to protest

اعتراض کننده
remonstrant

مترادف ها

objection (اسم)
ایراد، اعتراض، مخالفت، عدم توافق، استدلال مخالف

animadversion (اسم)
قوهء اعطراض، اعتراض، تذکر و اعلام خطر، انتقاد، تعیین تقصیر و مجازات نمودن

protest (اسم)
اعتراض، شکایت، پروتست، واخواست رسمی

defiance (اسم)
اعتراض، مخالفت، مبارزه طلبی، دعوت به جنگ، بی اعتنایی

protestation (اسم)
ادعا، اعتراض، اظهار جدی، واخواهی

exception (اسم)
رد، اعتراض، استثنا، استثناء

remonstrance (اسم)
اعتراض، تعرض، سرزنش، نکوهش

پیشنهاد کاربران

واکنش،
گاهی می توان به جای [اعتراض کردن]، از [واکنش نشان دادن] بهره گرفت.
واژه اعتراض
معادل ابجد 1472
تعداد حروف 6
تلفظ 'e'terāz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِمص . )
آواشناسی 'e'terAz
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

اعتراض فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مسعود کیمیایی و تهیه کنندگی سید ضیاء هاشمی محصول سال ۱۳۷۸ است.
امیرعلی که شریفه، نامزد برادرش رضا، را به دلیل رابطه نامشروعش با مردی به نام احمد به قتل رسانده، پس از دوازده سال از زندان آزاد می شود. پیش از آزادی، هم سلولی اش محسن دربندی، انگشتری به او می دهد و به او سفارش می کند پس از گرفتن طلب او از مردی بیرون از زندان، از زنی به نام مجدی حمایت کند و سر و سامانی به زندگی او بدهد. بیرون از زندان، مادر او که حالا نابینا شده به همراه برادران و خواهران امیرعلی و شوهرخواهرش به استقبال او می آیند. امیرعلی درمی یابد که در غیاب او پدرش از فراق او مرده و یوسف، یکی دیگر از برادرهایش، در یک آسایشگاه روانی بستری است. یوسف در جریان تظاهرات دانشجویی بر اثر ضرباتی که به سرش وارد آمده دچار اختلال روانی شده است. رضا، برادر آزادشده اش را به یک پیتزافروشی در شمال شهر که محل کار اوست می برد.
...
[مشاهده متن کامل]

رضا عاشق دختر پولداری به نام لادن است که به اتفاق دوستانش از مشتریان دایمی پیتزافروشی است، و از طرفی تلاش می کند به ناراحتی های روانی دوست معتادش قاسم پایان دهد. امیرعلی به زودی مجدی را پیدا می کند و در حالی که تصور می کرده مجدی همسر محسن است، درمی یابد که او زنی بیوه و در واقع خواهر هم سلولی اش است که با دختر کوچکش عاطفه زندگی می کند. امیرعلی دلباخته مجدی می شود و در ملاقاتی در زندان با محسن از او اجازه عروسی با خواهرش را می خواهد و محسن نیز می پذیرد.
از سویی رضا به لادن می گوید که به خاطر اختلاف طبقاتی میان خانواده آن دو، ازدواجشان را باید فراموش کنند و بهتر است از یکدیگر جدا شوند. لادن با ناراحتی می پذیرد. یک شب رضا که برای یکی از خانه ها پیتزا برده، با دوستان لادن در میهمانی ای که در آن خانه برپاست روبرو می شود و خود لادن را نیز می بیند. رضا با ناراحتی به پیتزافروشی برمی گردد و مدتی بعد دوستان لادن نیز به پیتزافروشی می آیند و به او می گویند که امشب عقدکنان لادن است ولی هنوز عاقد نیامده است. امیرعلی که موفق شده طلب محسن را بگیرد، در راه بازگشت با احمد، فاسق نامزد سابق برادرش، روبرو می شود و احمد او را با ضربه های متعدد چاقو می کشد در حالی که امیرعلی در خیابان و زیر باران شدید آخرین نفس ها را می کشد، لادن به پیتزافروشی که دوستانش در آن جمع شده اند، نزد رضا بازمی گردد.

اعتراض
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/اعتراض_(فیلم_۱۳۷۸)
Protest
Objection
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
اعتراض= واخواست
نامردم اگه برای حق معترض نشم ملت یا می تونن بر ن گم شن یا مطیع ضمنا 🙄🙄🙄
اِعتِراض: ناخرسندی، ناخشنودی، ناهمسویی، واخواهی، واخواست
خروشیدن در شاهنامه به جای اعتراض بکاررفته است.
خروشید بر وی: اعتراض کرد بر وی.
واخواهی - واخواست
ارائه ی نارضایتی خود به طرف مقابل بخاطر عملکرد بد او
‏پِیجَستن/پِیجَهیدن = to object، اعتراض کردن
پِیجَست، پِیجَهِش = objection، اعتراض
پِیجَستار = معترض، اعتراض کننده
روش ساخت ⬇️
‏{پیجستن: پیشوند ‹پی› ( به معنای به، به سوی و . . . ) بعلاوهٔ ‹جَستن›. در بن به معنای به کسی یا چیزی پریدن و جهیدن ( برای نشان دادن ناخشنودی ) . چنانکه وقتی می گوییم �علی به حسن پرید� یعنی علی به حسن پرخاش و اعتراض و ابراز ناخشنودی کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوند ‹پی› در ‹پیوستن› ( به چیزی بستن/بسته شدن ) و ‏‹پیغام› ( آنچه به سوی دیگران گام برمی دارد و می آید ) دیده می شود.
در ساخت این واژه، به ریشه همسنگ انگلیسی آن نیز نگر داشته ام.
‏واژهٔ object از پیشوند ob ( به، به سوی، بر علیه و . . . ) ject ( جستن و پریدن و پراندن و پرتاب کردن و . . . ) تشکیل شده است. }
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

اعتراضاعتراض
اعتراض= وانگری
معترض=وانگر
معترضان=وانگران
در پارسی میانه �پَتکار� است که امروزه می توان بجای اعتراض پدکار را بکار برد.
نارضایتی
از این پیشنهاد لذت ببرید🌹
پروتست .
در لغت به معنی منع و جلو کسی یا چیزی را گرفتن.
همتای واژه ی اعتراض= واخواهی خیلی زیباست و همچنین پاخوس
پرخاش و خروش یعنی تند صحبت کردن و عصبانی شدن. اینان در اینجا معنی واخواهی نمی دهد . . با سپاس
برابر پارسی ان توپیدن و توفیدن میباشد
" فراژکش " از بن فراژکیدن به معنای به تندی گراییدن ، بیان خواسته با روشی تند که از واژه ژکیدن گرفته شده ، ژکیدن یعنی زیر لب غر و لند کردن ، نمود بیرونی خشم .
فراژکش ها = اعتراضات
فراژکنده = معترض
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
ویتَندا vitandã ( سنسکریت )
ویپرات viprãt ( سنسکریت: ویپرَتیشِدهَ )
آکسیپ ãksip ( سنسکریت: آکسِپَ )
پرخاش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس