اظهار

/~ezhAr/

    expression
    showing
    manifesting
    statement
    declaration
    assertion
    plea
    airing
    allegation
    asseveration
    comment
    observation
    remark
    representation
    testament
    expressing

فارسی به انگلیسی

اظهار اتفاقی
obiter dictum

اظهار امتنان کردن
to express (ones) thanks

اظهار انتقادامیز
brickbat

اظهار به
statement (ofclaim), declaration

اظهار تاسف کردن
deplore, lament

اظهار تعجب
exclamation

اظهار خرسندی با سر و صدا
fuss

اظهار داشتن
submit, asseverate

اظهار داشتن به طور ضمنی
allude

اظهار رسمی
intimation

اظهار ضمنی
obiter dictum

اظهار عشق کردن
woo

اظهار عقیده کردن
submit
to express an opinion, to make a suggestion

اظهار عقیده کردن با فضل فروشی
pontificate

اظهار فضل کردن
pontificate, spout

اظهار قطعی
assertion

اظهار لحیه کردن
to throw in a remark

اظهار متناقض
paradox

اظهار مثبت
affirmative

اظهار موکد
protestation

مترادف ها

signification (اسم)
معنی، اظهار، مفهوم، مفاد، تعیین، ابلاغ، نص صریح

statement (اسم)
شرح، اعلامیه، اظهار، حکم، بیانیه، بیان، توضیح، عرضه داشت، تقریر، گفته، قطعنامه، قطعه نامه

avouchment (اسم)
تصدیق، اقرار، اظهار

declaration (اسم)
اعلامیه، اظهار، اعلان، اعلام، اظهارنامه، بیان، عرضه داشت

saying (اسم)
ضرب المثل، اظهار، پند، مثال، گفته، حکمت، گفتار مشهور

utterance (اسم)
نطق، گفتن، اظهار، سخن، اداء

remark (اسم)
اظهار، تذکر، توجه، بیان، ملاحظه، فرمایش، عرضه داشت، تبصره

say (اسم)
اظهار، حرف، عقیده، نوبت حرف زدن

adduction (اسم)
نزدیکی، ایراد، اقامه، اظهار، ارایه

adductor (اسم)
نزدیک کننده، اقامه، اظهار، تمایل عضو بطرف محور

testimony (اسم)
تصدیق، اظهار، گواهی، شهادت، مدرک، دلیل

allegation (اسم)
مدعی، اظهار، بهانه، ادعا، تایید

proposal (اسم)
اظهار، پیشنهاد، ابراز، طرح پیشنهادی

showing (اسم)
اظهار، نمایش، جلوه، اشکار سازی، شاخص، ارائه

predication (اسم)
اظهار، اثبات، اعلام، اسناد، اطلاق

say-so (اسم)
اظهار، بیان، دستور، حق بیان

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
وِرگُ، دیار، جِزنِشُو:اظهار
وِرگُهدِن:اظهار کردن
واژه اظهار
معادل ابجد 1107
تعداد حروف 5
تلفظ 'ezhār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ ) [ ع . ]
آواشناسی 'ezhAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

نمایاندن
روشن گویی، آشکارگویی
پیشنهادِ واژه یِ " آزگفتن" به جایِ " اظهار کردن، بیان کردن":
" آزگفتن " از پیشوندِ " آز" و کارواژه یِ " گفتن" ساخته شده است.
پیشوندِ " آز" برآمده از پیشوندِ " اوز، اوس" در زبانهایِ اوستایی و پارسیِ میانه است و عملگری برای نشان دادنِ " بیرون، به بیرون" می باشد؛چراکه فرآیندِ "اظهار/بیان کردن" فرآیندی "رو به بیرون" است و در این فرآیند "سخن و گفته به بیرون رانده می شود".
...
[مشاهده متن کامل]

شاید بپرسید که چرا پیشوندِ " اوز، اوس" را به جایِ " آز" بکار نمی برم؟
چون در راستایِ یکسان سازیِ پیشوندها و از آنجایی که در واژگانی همچون " آزمون، آزمایش، آزگار و. . . " این پیشوند بدین ریخت برجای مانده است، پس از همین ریختِ " آز" بهره می گیریم.
ما می توانیم واژگانی همچون " آزگویه، آزگفت و. . . " را از کارواژه یِ " آزگفتن" بیرون بکشیم.

دید من از این برنامه عالیه
گفتن عقایدونظرات به شخص یااشخاص مقابل بارعایت احترام عقیده ونظرشخص یافرد ( اشخاص یاافرادمقابل ) بانگرشی صحیح
پیشنهادِ واژه:
از آنجایی که فرآیندِ ( اظهار، اظهار کردن، بیان کردن ) فرآیندی ( به بیرون ) هست، بهتر است که واژگانِ پیشنهادی با پیشوندهایِ ( اوز ) یا ( هَز ) یا ( آز ) بکارگرفته شوند. برای نمونه واژه ( زبان ) در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی، ( اوزوان ) بوده است ( اوز. وان ) یا واژگانی همچون ( اوزواردن یا هَزواردن ) و ( هَزوارِش ) که با پیشوندِ ( اوز، هَز ) همراه هستند. چون ( سخن راندن ) فرآیندی ( به بیرون ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

برخی کارواژگانی که در زبانهایِ هندواروپایی، در پیوند با ( اظهار داشتن، بیان کردن، گفتن ) بکار می روند، با پیشوندِ ( aus ) در زبانِ آلمانی و ( ex ) در زبانِ انگلیسی همراه هستند برای نمونه:
ausdruecken به چمِ ( اظهار کردن ) در زبانِ آلمانی
aussagen به چمِ ( گفتن، بیان کردن، اظهار داشتن ) در زبانِ آلمانی
Aussage به چمِ ( اظهار، گزاره، گفته ) در زبانِ آلمانی
express به چمِ ( بیان کردن ) در زبانِ انگلیسی
و. . .
یادآوری: پیشوندِ ( اوز، هز، آز ) در زبانِ پارسی و ( aus اَاُس ) در زبانِ آلمانی و ( ex ) در زبانِ انگلیسی از یک ریشه می باشند که در زبانِ اوستایی نیز بکار می رفته است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
واژگانِ پیشنهادیِ برای ( اظهار، اظهار کردن، بیان کردن ) چنین هستند:
اظهار: هَزوارِش
بررسیِ تکواژها:
1 - هَز ( پیشوند )
2 - وار ( به چمِ ( اعوجاج، پیچیدگی، تغییر، تبدیل ) که دارایِ ریشه هایِ اوستایی است و در واژگانی همچون ( پَروردن یا پَرواردن، نِوار و. . . ) بوده است.
3 - پسوندِ نامساز ( ِش ) که در زبانِ پهلوی ( یشن ) و در زبانهای اروپایی ( tion ) است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
اظهار کردن: هَزواردن ( هز. وار . دَن )
نکته: می توان به جایِ پیشوندِ ( هَز ) از ( اوز ) که در زبانهای اوستایی و پهلوی بکار میرفته، بهره برد و یا از پیشوندِ ( آز ) . ( آز ) در واژگانی همچون ( آزمودن ) - در پهلوی ( اوزمودن ) - بکار می رود.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
چنانچه کسی واژگانِ ( هَزواردن ) را برابرِ ( فهمیدن، تعبیرکردن، شناختن ) بداند، من واژه یِ ( هَزوانِش:اظهار ) و ( هَزوانیدن:اظهار کردن ) را پیشنهاد می کنم ( برگرفته از واژه یِ ( اوزوان ) به چمِ ( زبان ) ) .
و یا می توانید بگویید: ( آزوانِش ) و ( آزوانیدن ) هم وزنِ ( آزمایِش ) و ( آزماییدن ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشوندِ ( آز ) در پیوند با ( اوز، هز ) در هنگامِ همراهی با پیشوندِ دستورزبانیِ ( ب ) خوش آواتر است؛ برای نمونه: بیآزمایید یا بیاَزوانید ( بیاَزوارید ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
خودِ واژه یِ ( اظهار ) آوایشی همانند با ( هَزوار ) دارد و اینکه آیا این دو واژه با یکدیگر همبسته و مرتبط هستند یا نَه، بر من پوشیده است. باید دانست واژه ( هَزوارِش ) واژه ای اوستایی - پهلوی است.

بر زبان آوردن / بر زبان راندن
نمونه:
علی باقری کنی درباره ی واپسین چند و چون ( وضعیت ) �گفتگوهای وین� با بر زبان آوردن ( بیان ) اینکه دیدگاه های ( مواضع ) دو سو ( طرف ) از هم دورند ( با هم فاصله دارد ) و در جُستارهای گوناگون ( موضوعات مختلف ) این دوری ( فاصله ) کم و بیش ( متفاوت ) است، افزود . . .
...
[مشاهده متن کامل]

آشکاری
گردشگر
دوست دارم که همیشه اولین بانک ، ، بانک ملی باشد
گفتن
بجای �اظهار داشتن� و �بیان داشتن� می توان از �گفتن� سود برد.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/03/blog - post_78. html
سند عادی ک به طور رسمی ( دادگاه . اداره ثبت یاابلاغ الکترونیکی ) به دیگری ابلاغ میشود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس