اطلاق

/~etlAq/

    application
    generalization
    release
    (general) application

فارسی به انگلیسی

اطلاق بی اندازه از مسهل
superpurgation

اطلاق پذیر
applicable

اطلاق پذیری
applicability

اطلاق کردن
impute, to apply (generally or absolutely), to loosen, to release, to relax

مترادف ها

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

predication (اسم)
اظهار، اثبات، اعلام، اسناد، اطلاق

پیشنهاد کاربران

اطلاق به معنی فراگیر هم هست ، در کتاب سرّ الصلوة نویسنده می گوید ، آب ، رحمت اطلاقی وجود است ، فال تعالی ، و جعلنا من الماء کلٌ شیءحیّ
برنامه
نامیدن، خواندن، به شمارآوردن، مانندآنکه گفته شود: اطلاق این کاربه عنوان . . . درست نیست
سلیم
اطلاق: بکار بردن.
اطلاق شدن = بربسته شدن، پیوند شدن،
اطلاق کردن = بربستن، پیونددادن.
واژه دوزاری گاهی به آدم خسیس هم بربسته می شود ( اطلاق می گردد ) .
اطلاق:در بر گیرنده
اطلاق شده . . گفته شده
گفته شده
به عنوان ( داده شده ) هم معنی میده
در لغت رها کردن - در فقه و حقوق: اطلاق عبارت قانون یا سند یا الفاظ عقود ، عبارت از حالتی استکه تصریح به عموم به عموم و شمول و یا به اختصاص ( زد شمول ) نداشته باشد.
واژه پارس به سراسر ایران اطلاق شده
یعنی
واژه پارس به سراسر ایران بایسته گفته شده
در بر گرفته شده
رایج
بدون قید
شامل شدن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)