اطراف. نااطراف. نااطرافی. اطرافی نما. که پوششی و همگانی هر کس وکسانی بسا داشته باشند. ( دوروبری ها ) .
اَکناف
گرد برگرد. [ گ ِ ب َگ ِ ] ( ق مرکب ) دور تا دور. همه اطراف :
عنکبوت بلاش بر دل من
گرد بر گرد برتنید انفست.
خسروی.
چو با تاج شاهی مرا دشمن است
همه گرد بر گردم اهریمن است.
فردوسی.
یکی نامور شاه را تخت ساخت
... [مشاهده متن کامل]
گهر گرد بر گرد او برنشاخت.
فردوسی.
همه گرد بر گرد او موبدان
سخنگوی بوزرجمهر و ردان.
فردوسی.
امیر گرد بر گرد قلعت بگشت. ( تاریخ بیهقی ) . این خادم و غلامان به وثاقها که گردبر گرد درگاه بود فرودآمدند. ( تاریخ بیهقی ) . گرد برگرد آن درختان ، بیست نرگس دانها نهاده. ( تاریخ بیهقی ) . و گفت نیکو فرزندی است که خدا به من داده است ، گرد بر گرد آن سنگ و ریگ جمع میکرد. ( قصص الانبیاء ص 50 ) . فاطمه و حسنین ( ع ) گرد بر گرد سید عالم نشسته و سید عالم بر نهالی که از لیف خرما بافته بودند. ( قصص الانبیاء ص 442 ) . و این قلعه است که گرد بر گرد کوه آن بیست فرسنگ باشد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 158 ) . به حکم آنکه فیروزآباد در میان آخره نهاده است که پیرامون آن کوهی گرد بر گرد درآمده است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 137 ) . و سوری استوار گرد بر گرد شهر [ شیراز] در کشید. ( فارسنامه ابن البلخی ص 133 ) .
دیده بگشاد بر نظاره راه
گرد بر گرد خویش کرد نگاه.
نظامی.
گرد بر گرد او چو حور و پری
صد هزاران ستاره سحری.
نظامی.
باغ در باغ گرد بر گردش
خلد مولا و روضه شاگردش.
نظامی.
همچنین شیبان راعی میکشید
گرد بر گرد رمه خطی پدید.
مولوی.
و گرد بر گرد امام علیه السلام برمی آمدند. ( تاریخ قم ص 202 ) . گرد بر گرد او قفسهای قمریان و مرغان نهاده بودند. ( تاریخ قم ص 217 ) .
اطراف به زبان سنگسری
دورِ وِر Dore ver
اینجا. . . . اینجو into
آن جا. . . نوتِرا notera
بالا. . . . ژورzhor
پائین. . . ژیر zhyr
طرف راست. . . راسِت تِرا reset tera
طرف چپ. . . . چِپ تِرا chep tera
... [مشاهده متن کامل]
طرف بالا. . . ژور تِراzhor tera
طرف پایین. . ژیر تِرا zhir tera
طرف آب. . ووه تِرا woh tera
طرف آسمان. . . آسمون تِرا asemon tera
طرف ییلاق. . . خیل تِرا khil tera
طرف شما. . . . تّ تِرا ta tera
طرف من. . . مّت تِرا met tera
این بغل. . . نوِرnover
طرف خواهرم. . خاکو تِراkhako tera
طرف برادرم. . برِه تِرا bereh tera
طرف پدر . . . پّشه تِرا pesheh tera
طرف مادر. . . موِ تِرا moe tera
طرف پسر . . . پور ترا por tera
طرف دختر . . . دوت ترا dot tera
طرف خاله. . . ماکای تِرا makay tera
بالا پل. . . پل ژور pol zhor
زیر پل. . . پل ژیر pol zhir
روی درخت. . . داری سّر dary sar
داخل خانه . . . کی دِله ky deleh
بیرون خانه. . . . کی برون ky beron
دم در . . . بّر دّم bar dam
دور تا دور. [ دَ / دُو دَ / دُو ] ( ق مرکب ) گرد برگرد. پیرامون . گرداگرد. اطراف . حوالی . همه ٔ اطراف و جوانب آن : دور تا دور آن باغ را دیوار کشیده اند. ( یادداشت مؤلف ) .
گوشه و کنار. [ ش َ /ش ِ وُ ک ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گوشه کنار. این طرف و آن طرف . اکناف . اطراف . رجوع به گوشه کنار شود.
اطراف= کرانه ها، اعضاء ، اطراف ضمان: ضامن. مضمون له که اعضای عقد ضمان هستند
گوشه و کنار
around
environs
حریم= پیرامون. پیرامن. ( محمودبن عمر ربنجنی ) . گرداگرد. دور. دوروبر. حوالی. اطراف
صفحات
اقصار
حواشی
اکناف، پیرامون، جوانب، حواشی، حوالی، دوروبر، کران ها، گرداگرد، محیط، نواحی، توابع، حومه
across, around
ورگرده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)