اضمحلال: همتای دیگر این واژه ی عربی، این است: نیستاوِه ( سغدی: nestāve )
🇮🇷 واژه ی برنهاده: نابودگشت 🇮🇷 نمونه: قدرت نظامی آمریکا رو به اضمحلال است ❌ توان ارتشی آمریکا رو به نابودگشت است ✅
رو به نابودی / تباهی/ نیستی رفتن ( گذاشتن ) واژه هایی که در بالا چون برابرِ واژه ی �اضمحلال� آورده شده اند، هیجکدام به آرش باریک این واژه ی از ریشه عربی نیست. چه خوب بود دوستان ویژه کار آرشی درخور برای آن بیابند یا بسازند.
- در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. کاستی و باریکی و تاریکی گرفتن : تا که روی همچو ماهش دیده ام ماه بختم در محاق افتاده است.
عطار
این واژه تازى ( اربى ) ست برابر آن به پارسى گوگانGugan ( پهلوى: اضمحلال، انهدام، انحلال ) و آناستى Anasti ( پهلوى: آناستیهْ : اضمحلال، تباهى ) مى باشد.
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی آناستی می باشد که از پهلوی آناستیه ãnãstih ساخته شده است