اضافه

/~ezAfe/

    else
    excess
    extra
    sur-
    surplus
    super-
    supplement
    [gram.] relation of a noun to the genitive case or the adjectivefollowing it
    the sign which expresses such relation
    addition
    annexation

فارسی به انگلیسی

اضافه بار
excess luggage

اضافه بر
in addition to, on top of, inexcess of

اضافه بر این
further

اضافه بر مصرف
supernumerary

اضافه بران
then, therewith

اضافه برداشت
overdraft

اضافه برداشت کردن
overdraw

اضافه بها
markup

اضافه پرداخت
overpayment, surcharge

اضافه پرداخت کردن
overpay

اضافه تر
premium

اضافه حقوق
increment, raise, salary increment

اضافه رای
plurality

اضافه شدن
add, addition, build, increase

اضافه شده
adventitious

اضافه قیمت
surcharge

اضافه مالیات
surcharge, surtax

اضافه نرخ
surcharge

اضافه هزینه
surcharge, loading

اضافه وزن
overweight

مترادف ها

augmentation (اسم)
تقویت، تشدید، افزایش، اضافه

excess (اسم)
فزونی، سرک، اضافه، زیادتی، مازاد، افراط، زیادی، بی اعتدالی

increase (اسم)
فزونی، افزایش، اضافه، ترقی، توسعه، رشد، تکثیر

addition (اسم)
سرک، افزایش، ضمیمه، اضافه، جمع، لقب، متمم اسم، اسم اضافی، ترکیب چند ماده با هم

surplus (اسم)
اضافه، باقی مانده، زیادتی، مازاد، زیادی

overplus (اسم)
اضافه، مازاد

effusion (اسم)
ریزش، اضافه، تظاهر، فوران، جریان بزور

plussage (اسم)
اضافه، مقدار اضافی

increscent (صفت)
افزایش، اضافه، زیادی، زیاد شونده

hyper- (پیشوند)
روی، مافوق، بالای، اضافه، بیش از حد، فوق العاده، برفراز، بحد افراط، خارج از حد عادی، ماوراء

پیشنهاد کاربران

زاید
اضافه در عربی از افزای و افزایش پارسی گرفته شده. واگ ف جابجا و واگ ز به ض دگرگون شده.
لری بختیاری
سر:اضافه
دو سر پنج ابو هفت
۲ به اضافه ۵ مساوی با هفت است
بالابود
واژه اضافه
معادل ابجد 887
تعداد حروف 5
تلفظ 'ezāfe
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [عربی: اضافَة]
مختصات ( اِ فِ یا فَ ) [ ع . اضافة ] ( مص م . )
آواشناسی 'ezAfe
الگوی تکیه WWS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 3
منبع
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

surplus
زیاده
افزوده
افزون
فزون
افزا
اضافه شده = افزوده شده - فزونی یافته
واژه های اضاف و افزا یک واژه هستند که حرف ( ف ) جابجا شده است. در باختر ایران از واژه اضاف بیشتر استفاده می شود و این واژه از بنیاد ایرانی باستانی است.
اضافه: اِسپین ( اوستایی: Spin, Spu )
حرف اضافه: اِسپوواک
Plethora
اضافه
این واژه اربیده شده : اِزاف و اِزفه پارسی است:
اِزافه: اِز - آف - ه
اِز = واژه اَز پارسی به مینهء آز ینی فراوان، اَفزون ، بسیار
انگلیسی : out
آلمانی : aus
پارسی : آز ، اَز
آف / آفه = پسوند نام ساز ، همریشه با :
انگلیسی: up
آلمانی : auf
پارسی : اَف در اَفراشتن
علاوه
فزونتر
مازاد
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اِسپین ( اوستایی: سْپین )
اِسپو ( اوستایی: سْپو )
یوجیا ( سنسکریت: یوجیَ )
پراکشیپ ( سنسکریت )
دِبانْز ( اوستایی: دِبَنز )
فزاد، افزوده، فزونی ( پارسی دری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس